ای بهار آرزو!
سنت بهاریهنویسی سینمایی را مرور میکنیم
یادداشت یک
داستان بهار و سینما و بهاریههای سینمایی با پرویز دوایی آغاز میشود. دوایی آغازگر راهی است که با نوستالوژی پیوندی ناگسستنی یافته است.
زندهیاد شاپور قریب کارگردان کمتر قدردیده سینمای ایران که سالهای پایانی زندگیاش را به سختی گذراند، آدم نازنینی بود.
سکانس افتتاحیه را باید در تناقض پیش برد. برف که سهم ما نیست اما سوزش از روی کوه مستقیم به استخوان میخورد تا پای شکسته در زندگی بداند که پیشوازی از بهار روزگار، دشوار است و دردناک.
کمی بهار به سینهات سنجاق کن!
بهار بیدریغ پرسه میزند، دستی به سر و روی من میکشد که پشت پای باران، پاورچین کوچه شدهام تا راه رفتن یادم نرود از بس که بهخاطر حضور کرونا همنشین خانه شدهام.