• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 27 اسفند 1399
کد مطلب : 126949
+
-

ای بهار آرزو!

سنت بهاریه‌نویسی سینمایی را مرور می‌کنیم

سعید مروتی_روزنامه نگار

  داستان بهار و سینما و بهاریه‌های سینمایی با پرویز دوایی آغاز می‌شود. دوایی آغازگر راهی است که با نوستالوژی پیوندی ناگسستنی یافته است. آنچه از دیروز به یاد می‌آوریم و این به یاد آوردن هم معمولا با حسرت و دریغ همراه است؛ و در اینجا به‌عنوان بهاریه‌های سینمایی شناخته شده، محصول ذوق و سلیقه دوایی است. شروع کار هم نه تالیف که ترجمه بود؛ ترجمه‌ای که البته با قلم «پیام» رنگ تالیفی به‌خود گرفت. نشریه سینمای نو به سردبیری بیژن خرسند، در اسفندماه ۱۳۴۵ با مقاله «در ستایش سریال» درست به هدف زده بود. مقاله‌ای درباره پدیده فیلم- سریال‌های آمریکایی (بازگشت «یکه سوار»، «زن پلنگ»،«شزم» و...) که نسل دوایی با تماشایشان در دهه 20 شمسی عاشق سینما شد. مقاله‌ای برای پسربچه‌های تهرونی که سینما رفتن برایشان از نان شب واجب‌تر بود. انتشار مقاله در میانه دهه 40، طعمی دلپذیر و نوستالوژیک را برای خواننده‌ای که بچگی‌اش را پای این سریال‌ها گذرانده بود به همراه داشت.

  یک دهه بعد باز هم دوایی و مطلبی ویژه برای نوروز؛ «کلاغ‌های کاغذی» در شماره فروردین ۱۳۵۵ مجله رودکی منتشر می‌شود. متنی که قطعه‌ای ادبی درباره گذشته، سال‌های کودکی نویسنده است و بسیار شخصی و نوستالوژیک که در هر دو صفت، تا انتهایش پیش می‌رود؛«با بهرام به هم آقایان می‌گفتیم... ». 
رمانتیسم دلخواه دوستداران قلم پرویز دوایی؛ در کلاغ‌های کاغذی آن جادوی عاشقانه-شاعرانه استاد را به همراه دارد. نوشته‌ای که حس می‌سازد و تأثیر می‌گذارد. سردبیر رودکی در آن مقطع، جمشید ارجمند، منتقد و سینمایی‌نویس هم‌نسل پرویز دوایی است.

  بعد از پیروزی انقلاب تا سال‌ها خبری از بهاریه‌های سینمایی نیست تا نوروز ۱۳۶۶ که ماهنامه فیلم با مطلبی از پرویز دوایی این سنت را دوباره احیا می‌کند. نکته‌ای که سردبیر مجله فیلم هم در پیشانی نوشته دوایی به آن اشاره می‌کند. بعد از آن و به شکلی مداوم بهاریه‌نویسی در شماره نوروزی قدیمی‌ترین و دیرپا‌ترین نشریه سینمایی کشور ادامه می‌یابد و پای ثابتش هم پرویزخان دوایی است. در طول نزدیک به ربع قرن سنت بهاریه‌نویسی ادامه می‌یابد و نشریات دیگر هم در شماره نوروزی بهاریه‌هایی منتشر می‌کنند. تا سال‌ها بهاریه‌نویسی حوزه استحفاظی نویسندگان مو سپید کرده بود.مثلا نشریه گزارش فیلم در شماره نوروز ۱۳۷۵ ایرج صابری، جمشید ارجمند و احمدرضا احمدی از نویسندگان بهاریه‌های این شماره هستند و طبق سنت معمول مطالب‌شان معطر به گذشته‌ای از دست رفته و خاطره‌انگیز است. انگار که بهاریه سینمایی با گذشته بازی پیوندی ناگسستنی داشته و همچنان دارد. مثلا بهاریه احمدرضا احمدی با تیتر «یک فیلم نو و یک نوروز» درباره ساخته شدن «رگبار» بیضایی است؛«آن سال، سال۱۳۵۰ در فروردین ماه، در هفتم فروردین روز آغاز فیلم رگبار (اثر بهرام بیضایی) بود. مکان فیلمبرداری دبیرستان امیر‌کبیر در یکی از کوچه‌های خیابان ناصرخسرو بود. مدیر این دبیرستان عیسی الوند پدر سیروس الوند بود...».

  جوان‌های دیروز میانسال شدند و بهاریه‌نویس نشریات سینمایی. حتی منتقدان جوان هم در دهه90 از خاطراتشان در شماره نوروزی نوشتند. نشریاتی که هرچه گذشت ویژه‌نامه نوروزی‌شان کمتر واجد ویژگی‌های ادوار گذشته‌شان بود. هرچه زمان گذشت هم روزگار عوض شد و هم بی‌حوصلگی بیشتر. این عوض شدن روزگار هم خودش یکی از تم‌های بهاریه‌ها بوده و هست. سال‌های از دست رفته و گذشته‌ای که با لحنی حسرت‌خوارانه یادش زنده نگاه‌داشته می‌شود. خاطرات شخصی، متن‌های شاعرانه، قصه‌هایی اغلب رمانتیک و در مواردی طنز‌آمیز (قدیم‌ها در شماره مخصوص نوروز طنز جایگاهی ویژه داشت) و ستایش از سینمای مطلوب و فیلم محبوب. گاهی سکانسی از فیلمنامه‌ای ساخته نشده از فیلمسازی شاخص زینت‌بخش صفحات شماره نوروزی می‌شد؛ مثل شماره نوروز۱۳۷۱ گزارش فیلم که سکانس اول فیلمنامه‌ای ساخته نشده از مسعود کیمیایی در آن منتشر شده که آن موقع تداعی‌کننده «سرب» بود و امروز که مرورش می‌کنیم بیشتر یادآور «جسدهای شیشه‌ای» است؛ «تهران، سال‌های آخر دهه۱۳۲۰ زمستان است و برف باریده. هنوز روز مانده تا تمام شود، اما چراغ‌های تازه روشن شده خیابان نادری و انعکاس نور آنها به روی برف‌ها خیابان را روشن کرده، اتومبیل‌ها در رفت‌وآمدند، مردم با چترهای بسته، زنان و مردان در لباس‌های گردش می‌گذرند. یک اتومبیل سر یک کوچه می‌ایستد،
 4 سرنشین مرد دارد با پالتو و کلاه شاپو، هر چهار نفر در اتومبیل می‌مانند همچون که کوچه را می‌پایند...».

  سنت بهاریه‌نویسی را در آخرین پرونده درنگ در آخرین شماره همشهری در قرنی که در آستانه خداحافظی با آن هستیم پاس داشته‌ایم. در آستانه ورود به قرنی تازه و در آستانه بهار... .

این خبر را به اشتراک بگذارید