ستونی برای مردگان

فهیمه پناه‌آذر ـ روزنامه نگار

کارمان شده ستون‌نویسی برای مرگ. هر روز از مرگ می‌نویسیم؛ از کسانی که حالا در میانمان نیستند؛ از نیستی می‌نویسیم و نمی‌دانیم قرار است تا کجا این مرگ‌ها پیش برود. مرگ‌ها تبدیل به رقم شده‌اند و رقم‌ها برای عده‌ای تنها رقم است اما برای خیلی‌ها این رقم‌ها زندگی بودند. انگار مرگ برایشان عادی شده مگر آنکه سراغ خودشان برود. روز گذشته علی سلیمانی، به خاک سپرده شد؛ بازیگری که تنها 50سال داشت. وقت آن بود که بعد از 50سالگی دیگر آرامش را تجربه کند؛ زندگی کند و از نیمه دوم زندگی‌اش لذت ببرد اما کرونا به او هم امان نداد؛ گرفتارش شد و به انتها رسید. او هم مانند خیلی‌ها بدون آنکه بخواهد از دنیا رفت.
علی سلیمانی علاوه بر بازیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون، طراح دکور هم بود. آخرین کار سلیمانی در تلویزیون حضور در سریال طنز «وضعیت زرد» بود که مرداد‌ماه روی آنتن رفت. «وضعیت سفید»، «پایتخت 4»، «سفر به چزابه»، «سقوط یک فرشته»، «داستان یک شهر» و... ازجمله سریال‌هایی است که می‌توان به نقش آفرینی او در آنها اشاره کرد. این بازیگر که تجربه بازیگری‌اش را از صحنه‌های تئاتر آغاز کرد، در بیش از 20فیلم سینمایی بازی کرده و با کارگردانان مختلف همکاری داشت. آخرین حضورش در سینما در فیلم‌های «تنگه ابوغریب» و «به‌وقت خماری» بود. کسانی که بازی‌هایش در تئاتر را دیده‌اند هیچ وقت حضورش در نمایش «خنکای ختم خاطره» و «ترن» را فراموش نمی‌کنند. «چشم به راه میرغضب» حسین کیانی، «مکعب» و «مردی در آینه» از دیگر آثاری است که سلیمانی در آن حضور داشت. وقتی خبر درگذشت سلیمانی آمد، فضای مجازی از روضه‌خوانی‌اش در فیلم «تنگه ابوغریب» پر شد و در مراسم خاکسپاری او نیز همان روضه‌خوانی توسط مداحی اجرا شد؛ مراسمی که با حضور برخی از چهره‌های سینمایی،تئاتری و موسیقی برگزار شد. حالا سلیمانی و خیلی‌های دیگر در میان ما نیستند و شاید اگر این واکسن زودتر زده می‌شد، اینقدر از مرگ نمی‌نوشتیم.
 مراسم خاکسپاری علی سلیمانی با سخنانی از سیدجواد هاشمی، آغاز شد. هاشمی از عشق پدر علی سلیمانی و علاقه خود او به حضرت‌علی(ع) سخن گفت. او گفت: این لحظه برای ما سخت و غم‌انگیز است ولی برای علی چنین نیست. بارها دخترش صبا به من می‌گفت پدرم خیلی آرام است و آرامش او به من منتقل می‌شود. از شما هم می‌خواهم آرامش داشته باشید چراکه آرامش شما به او منتقل می‌شود. بعد از اجرای یک قطعه روضه‌خوانی آذری، صبا دختر علی سلیمانی در سخنانی گفت: پدرم با اسم علی به دنیا آمد و با عشق او زیست و هم‌قدم شد تا خدا. من صدای سلامی را که پدرم به حضرت علی داد شنیدم. شنیدم که او می‌گفت: «به خدای کعبه رستگار شدم». او خطاب به پدرش ادامه داد: امروز تن تو بذر می‌دهد. ما بدن تو را به خاک می‌سپاریم و در زمین می‌کاریم تا سبز شوی و سبز بمانی.