• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 28 آذر 1397
کد مطلب : 41560
+
-

رجعت‌به‌درون

درنگ
رجعت‌به‌درون

سحر سخایی؛ نویسنده و آهنگساز

گرچه کار تولید مجموعه چاووش تا چندین شماره پس از هشتمی ادامه یافت و اگرچه دور و نزدیک از فرامرز پایور تا دیگران، چراغ تولید و اجرای موسیقی در سال۱۳۶۰ همچنان روشن نگه داشته شد اما احتمالا باید تبلور۱۳۶۰ را در موسیقی فضای خصوصی جست‌وجو کرد. نه سال ۱۳۶۰ که بخش مهمی از تولیدات داخلی دهه غریبِ60 در پستوی خانه‌ها و اتاق‌ها با میکروفن‌ها و ریل‌های روزآمد و مخاطبان اندک شکل گرفت. آرام‌آرام محصولاتی به‌دست مخاطبان موسیقی ایرانی رسید که مهم‌تر از نام نوازنده، خواننده، مایه آواز و تصنیف، خصوصی‌بودنشان بود که چنگ بر دل کنجکاوان می‌زد و نوید به‌ثمر رسیدن برخی از درخشان‌ترین آثار موسیقی زمانه ما را می‌داد. گمانم سکوت بهت‌آور پس از حمله عراق در شهریور۱۳۵۹ را به رسمیت بشناسیم و برای سال۱۳۶۰ در عرصه عمومی لزوما موسیقی‌ای خاص یا منحصر را برنشماریم. دستاورد این سال بیش از آنکه در یک اثر متجلی شود در تغییر فضای اجرای آن اثر قابل‌ردگیری ا‌ست؛ عبور از سالن‌های مدرن و تجهیز‌شده پیش از انقلاب، عبور از دانشگاه ملی و تبریز و خانه کارگر، عبور از تمام عرصه‌های اضطراب‌آور عمومی و رفتن به فضاهایی امن و خلوت که در آن حداقلی از یک گروه موسیقی کلاسیک ایرانی- بداهه یا از پیش فکر‌شده- موسیقی‌ای تولید می‌کردند. تنها برای آنکه تصویر ما از آن فضای خصوصی با صداهایی عجین شود و بدانیم داریم از چه حرف می‌زنیم در تمام سال‌های دهه60 آثاری مثل سّرِ عشق، بخش آوازی آلبوم نوا مرکب‌خوانی، بخش عمده نواخته‌های پیش از مهاجرت محمدرضا لطفی و در رأس آنها پرواز عشق، همه و همه نه محصول اجراهای عمومی که صدای جمع‌های کوچکی بودند که می‌خواستند موسیقی زنده بماند یا ساده‌تر حتی: کارِ دیگری برای گذراندن تلخی روزگار سراغ نداشتند. دقیقا به همین دلیل است که گمان می‌کنم باید از معرفی تک‌چهره سال۱۳۶۰ درگذرم و نور را بر فضا بتابانم. از سوی دیگر اگر قصدم در این مرور چهل ساله پرداختن به انواع موسیقی ایرانی باشد آنگاه سخت نیست که همگی رجوع کنیم به همان فضاهای خصوصی و صداهای ممنوعی که اندک جشن‌ها و عروسی‌ها را ممکن می‌کردند؛ جشن‌هایی که شبیه یک غفلت چندساعته از حقیقتی بود که بیرون خانه‌ها و روی مرزها داشت رخ می‌داد.

بنا بر اسناد محدود به جای مانده، 12فروردین سال۱۳۶۰ است و هوای نوشهر میان بهار شدن و زمستان ماندن مردد. پرویز مشکاتیان دارد سه‌تار می‌زند، محمد موسوی نی و شجریان می‌خواند. دوست دارم یک آتش تصور کنم که میانه‌شان را روشن کرده است؛ در دشتی که سبز است و خالی است. آواز اینگونه آغاز می‌شود: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید/ حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.

هنر و وطن شبیه هم هستند. برای نگاهداری‌شان انگار بیش از قدرت به عشق احتیاج است. این عشق زمانی روی صحنه مهم‌ترین سالن‌های دنیا می‌درخشد و سرفرازمان می‌کند و گاهی در تنهایی گوش‌ها و دست‌هایی که می‌خواهند موسیقی را زنده نگه دارند؛ درست مثل آن سروهای رخشان که داشتند برای ماندن خاک‌شان یکی‌یکی می‌افتادند. ماجرا، همان مصرع معروف است: بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.






تعداد عنوان: 1475
چاپ اول: 1162
تعداد کتاب تالیفی: 1138
تیراژ: کل 545142
متوسط تیراژ: 5986
قیمت متوسط  هر جلد: 244ریال

این خبر را به اشتراک بگذارید