• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 31 فروردین 1401
کد مطلب : 158741
+
-

چگونه در دام استدلال‌های غلط نیفتیم؟

نگاهی اجمالی به مفهوم مغالطه و معرفی چند مغالطه پرکاربرد در استدلال‌های روزمره

اندیشه اندیشیدن
چگونه در دام استدلال‌های غلط نیفتیم؟

محمدصادق عبداللهی، روزنامه‌نگار

 مغالطات را اگر از میان تعریف‌های مختلفی که ارائه شده است، بیراهه رفتن در استدلال معنا کنیم، روزانه با شمار بسیاری از آنها مواجه هستیم و چه بسا خودمان نیز بارها و بارها ناخودآگاه از آن در مواجهه با سایرین بهره‌برده‌ایم یا از دیگران پذیرفته‌ایم. اگر با انواع مغالطات آشنا باشیم، آنگاه متوجه می‌شویم که بسیاری از خطاها و گناهان شخصی روزانه‌مان نیز حاصل همین مغالطات هستند. در آنچه پیش‌رو دارید، چند مغالطه مهم معرفی شده است تا شما تشویق به مطالعه بیشتر شوید.

مغالطه را شاید بتوان در یک تعریف تک جمله‌ای «به غلط انداختن مخاطب با استدلال ناصحیح» تعریف کرد که عمدتاً به‌صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد؛ هر چند که آگاهانه بودن یا نبودن آن تفاوتی در اصل مسئله ایجاد نمی‌کند. البته باید توجه داشت که مشکلات اندیشیدن تنها به‌صورت استدلال‌های ما ختم نمی‌شود بلکه ریشه‌های بسیار دیگری وجود دارد که انسان‌ها را در اندیشیدن به دام می‌اندازد و ذهن را از طی مسیر صحیح منحرف می‌کند. مشکلاتی از قبیل: عدم‌رعایت وضوح در اندیشه، عدم‌طی کردن مراحل استدلال برای وصول به نتیجه، گم کردن هدف در مسیر اندیشه، تمرکز و توقف در موضوع‌های پیش‌پا افتاده، مفروض گرفتن انگاشته‌های ناموجه، بد به‌کار بردن واژه‌ها و... .
آموختن انواع مغالطات به ما کمک می‌کند تا نه‌تنها خودمان از خطا در استدلال و اندیشه در امان باشیم بلکه در مواجهه با دیگران نیز آگاهانه ظاهر شویم. هر چند که عمده اندیشمندانی که در علم منطق کار کرده‌اند اعتراف دارند که نمی‌توان انواع مغالطات را در فهرستی واحد ارائه کرد و می‌توان دسته‌بندی‌های مختلفی را برای برشمردن مغالطات به‌کار برد اما درهرحال می‌توان شماری از مهم‌ترین مغالطات را آموخت و با تمرین آنها را در وجود خودمان نهادینه‌سازیم. در ادامه برخی از مهم‌ترین مغالطات استدلالی را براساس کتاب «مغالطات» دکتر علی‌اصغر خندان، که معرفی آن را در همین صفحه مشاهده می‌کنید، مرور کرده‌ایم:

مغالطه یا این یا آن
«عدد یا زوج است یا فرد؛ این عدد زوج نیست؛ پس فرد است.» این قیاس را قیاس استثنایی منفصل می‌نامند. از انواع استنتاج‌های معتبر است. البته به یک شرط و آن اینکه وقتی می‌گوییم این عدد یا زوج است یا فرد، حالت سومی فرض نشود که عددی نه زوج باشد و نه فرد یا عددی هم زوج باشد و هم فرد. مغالطه «یا این یا آن» که در برخی از کتاب‌ها مغالطه «سیاه و سفید» خوانده می‌شود، در ظاهر مانند قیاس استثنایی منفصل است اما شرط این قیاس را رعایت نکرده است؛ یعنی در این مغالطه دو راه در برابر ما قرار می‌گیرد، درحالی‌که راه دیگر و انتخاب سومی هم وجود دارد.
برای مثال به این جمله که در ادبیات روزمره هم مصطلح است توجه کنید: «مردم دنیا دو دسته‌اند: یا درس‌خوان و فهمیده‌اند یا بی‌سواد و احمق. اگر نمی‌خواهی بی‌سواد و احمق باقی بمانی باید درس بخوانی.» این جمله مغالطه است چرا که افراد بسیاری هستند که در عین بی‌سوادی انسان‌هایی بسیار فهمیده‌اند.
مغالطه میانه‌روی
در مغالطه میانه‌روی پیشنهاد می‌شود که بین دو نظر مخالف همیشه نظر میانه و بینابین به‌عنوان نظر صحیح انتخاب شود، بدون اینکه هیچ ملاک و معیار دیگری در این انتخاب لحاظ شود. بنابراین، در این مغالطه، میانه‌روی نشانه صحت و اعتبار یک سخن است. به‌عنوان نمونه به مثال ذیل دقت فرمایید:
«انجمن‌های کارگری در این جریان 20درصد درآمدها را درخواست کرده‌اند، اما وزارتخانه تنها با 10درصد موافق است، اما آیا بهتر نیست که برای پایان دادن به این غائله و جلوگیری از اختلاف بیشتر، همه گروه‌ها به 15درصد رضایت دهند؟»
در مغالطه میانه‌روی در واقع از این احساس فطری که هر چیزی در حال اعتدال از صحت و میانه‌روی برخوردار است، سوءاستفاده شده است. درحالی‌که شاید بتوان اعتدال و میانه‌روی - به‌معنای پرهیز از افراط و تفریط - را معیار و ملاکی در کنترل احساسات و عواطف و افعال انسانی به‌حساب آورد اما میانه‌روی و پیروی از حد میانه و معتدل به هیچ‌وجه معیار و ملاک دقیق و منطقی برای به‌کار بستن در هر نوع استدلالی نیست. برای مثال اگر مسئولی بگوید: «من سعی کرده‌ام در دوره‌ای که این مقام و مسئولیت را به‌عهده داشته‌ام، سیاستی میانه اعمال کنم که نه جانبدارانه باشد و نه بی‌طرفانه، سیاستی معتدل بین هواداری و بی‌طرفی» بدین معناست که آن مسئول سیاستی بین صدق و کذب، میان فضیلت و رذیلت، میان خواب بودن و بیدار بودن اتخاذ کرده که مانند آن است که میان دو گروه که یکی می‌گوید 2+2=4و دیگری می‌گوید 2+2=6، انتخاب کنیم که 2+2= 5!

مغالطه قماربازان
این مغالطه آنگاه رخ می‌دهد که احتمال یک حادثه به‌طور مستقل با احتمال آن حادثه در سلسله حوادث خلط شود و از آن رو به قماربازان نسبت داده شده است که این گروه معمولاً در مسئله وقوع شانس و اتفاق گمان می‌کنند که نتیجه یک‌بار امتحان کردن مسئله در نتیجه بعدی مؤثر است. آنها مثلاً وقتی سکه‌ای پنج بار به رو می‌افتد، تصور دارند بار ششم حتماً به پشت خواهد افتاد درحالی‌که احتمال به رو یا پشت افتادن سکه در هر مرحله 50درصد است و نتیجه بار گذشته در بار جدید هیچ تأثیری ندارد. به‌عنوان مثال بسیار شنیده‌اید که برخی می‌گویند: «فلان شخص دارای سه فرزند است که هر سه دخترند، مسلماً فرزند بعدی او پسر خواهد شد.» درحالی‌که این مغالطه است و بچه ممکن است پسر یا دختر باشد.
از جمله موارد ارتکاب این مغالطه آنجاست که شخصی برای اقناع مخاطبان و جلب همفکری آنها از استدلال قماربازان استفاده می‌کند، هرچند شواهد و تجربیات گذشته همه بر ضد‌آن شخص گواهی می‌دهد؛«برای واگذاری این مسئولیت در سازمان، این جانب کسی را درنظر دارم که به‌زودی با شیوه او آشنا خواهید شد. البته من می‌دانم که سه چهار نفری که قبلاً برای برخی مسئولیت‌های سازمان معرفی کردم متأسفانه افراد نالایقی از آب درآمدند، اما می‌توانید مطمئن باشید که این بار نامزد معرفی شده، فرد شایسته‌ای است.»

مغالطه البته، اما
مصداق وقوع این مغالطه در جایی است که کسی هنگام سخن گفتن خطایی را مرتکب شود و گمان کند اشاره و توجه به آن خطا برای مبرا کردن او از آن خطا، کافی است. به‌عبارت دیگر، شخص برای اینکه نسبت به ارتکاب آن خطا مورد اعتراض قرار نگیرد به خطا بودن آن سخن اشاره کرده و گمان یا وانمود می‌کند که چون او این خطا را جاهلانه و غافلانه انجام نمی‌دهد، نباید مورد اعتراض قرار گیرد. یعنی شخص گمان می‌کند صرفاً اشاره و توجه به یک خطا، توجیه‌گر آن خواهد بود؛«جناب سروان من هم قبول دارم که چراغ قرمز را رد کردم، اما شما مرا جریمه نکنید.»
بهترین راه جلوگیری از این مغالطه این است که به جای عبارت «اما...» قبل از بیان گوینده و یا در پاسخ او یادآور شویم که اگر خطا بودن موردقبول است باید با آن به‌عنوان یک خطا برخورد کرد.
خطاهای مورد نظر در این مغالطه معمولاً خطاهای اخلاقی در گفتار است که می‌توان آنها را گناهان زبانی نامید. به‌عنوان مثال: «شاید بگویی غیبت می‌شود. البته که نمی‌خواهم غیبت او را بکنم، اما آدم خیلی تنبلی است.» اما حالت کلی این مغالطه منحصر به موارد فوق نمی‌شود و همه مواردی را که در آن از ترکیب «البته... اما...» برای توجیه خطایی استفاده می‌شود، در برمی‌گیرد، حالا چه آن خطا مربوط به گفتار باشد یا رفتار و یا مربوط به‌خود گوینده یا مربوط به دیگران و ملاک آن همان است که ذکر شد.

مغالطه ترکیب
ارتکاب این مغالطه در جایی است که وقتی اجزا یا افراد یک مجموعه دارای وصفی باشند، حکم شود که کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف هستند؛ «این بهترین دستگاه است، زیرا تمام قطعات آن از بهترین نوع موجود است.»
بسیاری به‌سادگی متوجه این مغالطه نمی‌شوند و آن را استدلال درستی تصور می‌کنند اما همواره باید متوجه این نکته بود که اجزای یک مجموعه دارای اوصافی هستند که خود آن مجموعه ممکن است دارای آن اوصاف نباشد بلکه شرایط دیگری برای اتصاف کل مجموعه به آن وصف لازم باشد. برخی مثال‌های این مغالطه بسیار ظریف است و تشخیص مغالطه بودن آن خیلی ساده نیست. به‌عنوان مثال: «مردم ایرلند، جوانمرگ می‌شوند و زیاد عمر نمی‌کنند، بنابراین، فرهنگ و تمدن این کشور نباید در تاریخ سابقه طولانی داشته باشد.»
نمونه جدی این مغالطه در تئوری اقتصادی سرمایه‌داری است که عده‌ای می‌گویند:«اگر مردم را به حال خود رها کنید هر صنفی اعم از کشاورزان، تولیدکنندگان صنعتی، تجار و بازرگانان، همه و همه به‌دنبال سود و منفعت خود خواهند بود و هر یک برای کسب حداکثر درآمد، برنامه‌ریزی و تلاش خواهد کرد بنابراین، از طریق اقتصاد آزاد، کل جامعه به بیشترین درآمد و سود خواهد رسید.» با توضیحاتی که ارائه شد روشن است که الزاماً چنین نتیجه‌ای وجود ندارد و برای شکوفایی اقتصاد در کنار رقابت گروه‌های اقتصادی به عوامل بسیار زیاد دیگری نیز نیازمندیم ولو اینکه هر گروه اقتصادی به تنهایی کار خود را بسیار خوب انجام دهد.

مغالطه دلیل نامربوط
در برخورد و ارزیابی یک استدلال بررسی رابطه میان ادله و مدعا با رابطه میان مقدمات و نتیجه استدلال است. این مغالطه، سه حالت کلی دارد:
حالت اول وقتی است که اصطلاحاً دلیل اخص از مدعاست؛ یعنی دلیل یا ادله ارائه شده در استدلال نمی‌تواند مدعای مورد نظر را به‌طور کامل اثبات کند و تنها مؤید بخشی از آن است. به‌عنوان مثال: «در سال گذشته، تنها از طریق صادرات دانه‌های روغنی و خشکبار به کشورهای عربی و چند کشور اروپایی میلیون‌ها دلار عاید کشور شد، به‌نظر می‌رسد بهترین راه اصولی برای تنظیم اقتصاد کشور سرمایه‌گذاری جدی برای صادرات محصولات کشاورزی است.» در استدلال فوق دلیل ارائه شده حداکثر نشان می‌دهد که احتمالاً صادرات دانه‌های روغنی و خشکبار در سال‌های آینده نیز سودآور است، اما از این دلیل نمی‌توان نتیجه گرفت که صدور محصولات مذکور، چه رسد صادرات محصولات کشاورزی، بهترین و سودآورترین نوع صادرات است، درحالی‌که نتیجه استدلال فوق مدعایی کلی‌تر است و آن اینکه صدور محصولات کشاورزی بهترین راه اصولی برای تنظیم اقتصاد کشور است!
حالت دوم مغالطه دلیل نامربوط وقتی است که به‌اصطلاح «دلیل اعم از مدعاست»؛ یعنی چیزی که از دلیل یا ادله فهمیده می‌شود مطلبی کلی است که مدعای مورد نظر تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهد یا حالت خاصی از آن است. به‌عنوان مثال: «در موقعیت فعلی، صادرات هرچه بیشتر همه محصولات کشاورزی بهترین راه تنظیم اقتصاد کشور است، چرا که هم‌اکنون، اقتصاد ما وابسته به فروش نفت است و در واقع، اقتصاد تک‌محصولی و ناپایداری داریم.» گوینده می‌تواند از دلیل خود نتیجه بگیرد که ما باید تلاش کنیم تا از اتکای اقتصاد کشور بر فروش نفت بکاهیم، اما برای این کار راه‌های متعددی پیش‌رو داریم که البته سرمایه‌گذاری برای صادرات غیرنفتی راه‌حل مهمی است، اما استنتاج «صادرات هرچه بیشتر همه محصولات کشاورزی» از دلیل عام و کلی مذکور، نادرست است.
این حالت از مغالطه دلیل نامربوط معمولا در طرح‌ها و برنامه‌های عملی رخ می‌دهد، به این ترتیب که وقتی دلیل یا ادله ارائه شده تنها اصل یک طرح یا برنامه را اثبات می‌کند، اگر شخصی بخواهد انجام آن طرح و برنامه همراه با قیود خاص را نتیجه بگیرد مرتکب این مغالطه خواهد شد؛ «با توجه به توصیه اسلام مبنی بر ولیمه دادن در عروسی و استطاعت مالی خانواده داماد، در شب مراسم باید پنج نوع غذا، پنج نوع نوشیدنی و پنج نوع سالاد و دسر سفارش داد.»
حالت سوم مغالطه دلیل نامربوط در جایی است که دلیل یا ادله ارائه شده با نتیجه و مدعای مورد نظر بیگانه و بی‌ربط باشد؛ «برای جلوگیری از تخلفات رانندگی، این طرح، پیشنهاد عملی و خوبی است، زیرا می‌دانیم که تخلفات رانندگی، اولاً، باعث تصادفات و انواع خسارت‌های جانی و مالی می‌شود، ثانیاً، پیامدها و مشکلات بعدی ناشی از تخلفات رانندگی، چه برای شخص متخلف و چه برای نهادها و سازمان‌های مربوط، بسیار طاقت‌فرسا و پرهزینه است، ثالثا، ...» بسیار خوب! پذیرفتیم که تخلفات رانندگی پدیده اجتماعی نامطلوبی است، اما چرا این طرح یک پیشنهاد خوب و عملی است؟
عواملی که در حالت اخیر مغالطه دلیل نامربوط موجب فریب مخاطب می‌شود و به شخص مغالطه‌کننده اجازه می‌دهد که از مقدمات و ادله ارائه شده نتیجه دیگری بگیرد یا برای مدعای خود، و دلایل نامربوط ارائه کند، چند چیز است که ازجمله آن طولانی شدن استدلال است، به این ترتیب که مراحل مفصل یک بحث ممکن است موجب بی‌دقتی شده و امور نامربوط را از روی غفلت وارد بحث کند. از سوی دیگر، صحت دلایل ارائه شده عاملی است که توجه مخاطب را به‌خود جلب می‌کند و ارتباط مجموعه ادله با مدعای مورد نظر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. از این‌رو، در حالت اخیر مغالطه دلیل نامربوط معمولا ابتدا به مدعای مورد نظر که نتیجه استدلال است اشاره می‌شود و سپس دلایلی ذکر می‌شود که در عین درستی، ربطی به آن مدعا ندارد و نمی‌تواند آن را اثبات کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید