• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
سه شنبه 7 بهمن 1399
کد مطلب : 122830
+
-

سال یوسف‌آباد

حاصل کارگاه‎‌‎های رمان‎‌‎نویسی در این سال کم‎‌‎کم منتشر شدند

داستان
سال یوسف‌آباد


محمد مقدسی   

با اینکه در سال1388 فضای اجتماعی و سیاسی جامعه ملتهب بود و نویسندگان هم از این هیاهو دور نبودند اما بسیاری از آنها داستان‎‌‎هایی را که سال‎‌‎های قبل نوشته بودند، در این سال منتشر کردند. اقبال خوانندگان به رمان بیشتر شده بود، برگزاری کارگاه‎‌‎های رمان‎‌‎نویسی زود به بار نشسته بود و کم‎‌‎کم تعداد رمان‎‌‎های چاپ‎‌‎شده افزایش پیدا می‎‌‎کرد.
پدیده پرفروش و در عین حال منتقدپسند آن سال رمان «احتمالا گم شده‎‌‎ام» نوشته سارا سالار بود. این رمان در واقع از فرزندان خلف رمان «چراغ ‎‌‎ها را من خاموش می‎‌‎کنم» نوشته زویا پیرزاد بود. سالار روایتگر سرگشتگی‎‌‎های زن ایرانی و درگیری‎‌‎های او با تناقضات جامعه‎‌‎ای در حال‎‌‎ گذار از سنت به مدرنیته بود. با اینکه بسیاری از نویسنده‎‌‎های زن به چنین موضوعاتی می‎‌‎پرداختند و نمونه‎‌‎های بسیاری از داستان‎‌‎های مشابه در بازار وجود داشت اما برتری رمان سالار بر باقی آثار شخصیت‎‌‎پردازی خوب و تعلیق رقیقی بود که در داستان گسترانده بود.
محمدحسن شهسواری در ادامه تجربه‎‌‎گرایی‎‌‎های روایی خود در این سال پرهیاهو، رمان فرم‎‌‎گرای «شب ممکن» را منتشر کرد؛ رمانی پنج‌فصلی که در هر فصل راوی یا مخاطب آن تغییر می‎‌‎کرد. شهسواری در این رمان هزارتو و ساختار پیچیده‎‌‎ای ساخته بود. دیدگاه اصلی حاکم بر رمان عدم‎‌‎قطعیت بود که با طراحی مناسب شهسواری به‌درستی اجرا شده بود و نتیجه کار رمانی بود که هم فرمالیستی بود و هم خواندنی.
جوانان تازه از راه رسیده که در کارگاه‎‌‎های رمان‎‌‎نویسی تکنیک داستان‎‌‎پردازی را آموخته بودند، کم‎‌‎کم از راه می‎‌‎رسیدند. سینا دادخواه با رمان «یوسف‌‎‌‎آباد خیابان سی‎‌‎و‎‌‎سوم» نخستین رمان خود را منتشر کرد. این رمان روایت 4شخصیت با نام‎‌‎های سامان، لیلا، استاد نجات و ندا بود که هر کدام فصلی در رمان داشتند. تهران در این رمان کم ماجرا بستر اصلی و بازتاب‎‌‎دهنده نسلی بود که با وبلاگ و اینترنت در دهه1380 بالیده بودند و حالا روایتشان را از تهران به‎‌‎دست مخاطب می‎‌‎دادند.
جلد سوم و پایانی سه‎‌‎گانه داستان کوتاه یوسف علیخانی با نام «عروس بید» در این سال منتشر شد. این مجموعه شامل 10داستان کوتاه بود که ماجرای همه داستان‎‌‎ها در روستای ملیک از توابع الموت استان قزوین می‎‌‎گذشت. بیشتر داستان‎‌‎ها پایانی باز و مبهم داشتند و فضای آنها در مرز خیال و واقعیت می‎‌‎گذشت. علیخانی در داستان‎‌‎هایش از عناصری مانند جن و پری هم استفاده کرده بود؛ عناصری که در کمتر داستان ایرانی‎‌‎ای می‎‌‎شد از آنها ردپایی پیدا کرد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید