خدیجه نوروزی _ روزنامهنگار
مهربانی با پیرمردها و پیرزنها یکی از فرهنگهای اصیل ایرانیهاست و سیری در تاریخ کشورمان این را به اثبات میرساند که در تمام آیینهای کهن ایران باستان همواره ریشسفیدان از ارج و قرب ویژهای برخوردار بودند و حضور پررنگ و تأثیرگذارشان در جوامع موجب شده بود تا همواره مورد احترام باشند. خانوادهها نیز حضور سالخوردگان را در جمع خودشان، مایه برکت و رزق میدانستند. از همین رو دوران کهنسالی و پیری نهتنها با خود احساس تنهایی و افسردگی به همراه نمیآورد بلکه به پیران احساس قدرت و ارزشمندی میداد. به واسطه همین احساس نیز مشارکتشان در جامعه بالا بود و با خرد و فرزانگی که به واسطه سنشان اندوخته بودند منشأ خیر میشدند. اما امروزه این جایگاه، بهعلت نوع نگاه به سالمندان بهعنوان افراد ناتوان، از کار افتاده و عقبمانده از تکنولوژی عصر مدرن، تنزل یافته و سالمندان جامعه روزبهروز بیشتر به انزوا کشیده میشوند و احساس بیهودگی میکنند.
احترام از دید سالمندان
حسین باهر، جامعهشناس در گفتوگو با همشهری در مورد جایگاه سالمندی در قیاس با گذشته میگوید: « کمیت و کیفیت زندگی سالمندی در قیاس با گذشته تغییر کرده و سالمندان در عصر تکنولوژی بهنظر میرسد بیش از گذشته تنهاتر شده و به نوعی از جامعه طرد شدهاند. احترام از دید سالمندان فقط این نیست که جوانی در بیآرتی یا مترو جایش را به او بدهد یا هنگام عبور از خیابان کسی دستشان را بگیرد تا به راحتی عبور کنند. اگر این چیزهای پیش پاافتاده مدنظر باشد باید گفت که جامعه تا حدودی همواره چنین احترامهایی قائل بوده اما احترامی که سالمندان بهدنبالش هستند حق حیات و برخورداری از جایگاهی در شأن و شخصیت خودشان است. چنانچه در گذشته آن را داشتند اما در عصر دیجیتالیسم سالمندان بسیاری بهعلت مطابق نبودن با آموزههای عصر جدید به کناری رانده شدهاند و مشارکتهای اجتماعی از آنها سلب شده.» سرعت تکنولوژی موجب شده تا جوانان حال و حوصله همراهشدن با پیرمردها و پیرزنها را نداشته باشند و به نوعی به بهانههای مختلف آنها را از سر خود باز میکنند. مسئولان در باجههای بانک، مترو، اتوبوس، فروشگاه و... حوصله چک و چانهزدن با سالمندان را ندارند و کمتر توجهی به مطالبات آنها میکنند. باهر در این مورد میافزاید: «سالمندان به گذشته میاندیشند و جوانان به آینده. از همین روست که سرعت تکنولوژی در عصر حاضر فاصله عمیقی بین دو نسل ایجاد کرده، تا حدی که درکی از هم ندارند. نسلی به فکر عاقبت است و نسلی به فکر عافیت. درحالیکه بزرگسالان و سالمندان باید موردوقع و احترام قرار بگیرند و کوچکسالان مورد رحمت و اعتبار. و این است مصالحه بین نسلها.» جامعه بدون سالمندان دارای شرف نیست؛ چرا که کرامت و بزرگی و بزرگواری باید در سالمندی جستوجو شود. باید جوانان، سالمندان را آیینه عبرت خود بدانند که متأسفانه در جامعه امروزی ما اینگونه نیست.
بهره نبردن از خرد هوشی
سالمندی از 60سالگی شروع میشود و از 80سالگی به بالاست که افراد وارد دوران پیری و کهولت میشوند. از همین رو بسیاری از سالمندانی که در دوران 60تا 75سالگی به سر میبرند هنوز توانمند هستند و از عهده انجام بسیاری از کارهای محوله بر میآیند اما بهخاطر دایره مدیریت جامعه معمولا افراد را قبل از پختگی کامل بازنشسته میکنند و آنها را با وجود تواناییهایشان از مشارکتهای اجتماعی کنار میگذارند. باهر که اکنون خود نیز در دوران سالمندی به سر میبرد اما تجربه زندگی و تحصیل در کانادا را دارد، میگوید:
« در جوامع پیشرفته برای سالمندان جایگاه ویژهای قائلند و برای حضور این افراد باشگاه و کرسیهای اندیشهورزی وجود دارد تا جامعه از تجاربشان بهرهمند شود. بسیاری از ما متصوریم همهچیز را در جوانی میتوان یاد گرفت اما از این نکته غافلیم که بسیاری از تجارب با گذشت زمان و بر اثر تجربه حاصل میشود و ماحصل آن در دوره بازنشستگی و سالمندی که فرد دارای پختگی خاصی است، بروز پیدا میکند.»
اما ما چه میکنیم؟ به جای اینکه از این افراد در جهت بالندگی استفاده کنیم این حجم از پختگی را میسوزانیم و موجب میشویم این افراد به افسردگی رو بیاورند و یا به زودمرگی نفسانی دچار شوند. یعنی ممکن است فرد 120سال عمر کند ولی وقتی مفید و مؤثر نباشد دچار نوعی زودمرگی است. از همین رو به سمت بدبینی، افسردگی، پژمردگی و مهجورماندن از اجتماع بالنده سوق داده میشود.
این جامعهشناس اظهار میکند: «در کشورهای پیشرفتهای مانند سوئد، نروژ، دانمارک و کانادا از دوره سالمندی بهعنوان دوران طلایی یاد میشود؛ چرا که تا حد زیادی شرایط آرامش و آسایش را برای سالمندانشان فراهم میکنند. این امر موجب شده تا بسیاری از این دوران استقبال کنند تا بتوانند زودتر به مرخصیهای طولانی مدت بروند بدون اینکه نگران اشتغال بهکار باشند. سالمندبودن بسیاری از توریستهای گردشگری در ایران مهر تأییدی بر صحت این ادعاست.»
وی در مورد بهرهمندی از بهرهخردی سالمندان نیز میافزاید: « کره مغز چپ و راست ما علاوه بر آیکیو(بهره هوشی) تولیدکننده ایکیو (بهره خردی) هم هست. آیکیو به شکل مادرزادی است ولی ایکیو بر اثر ممارست و تجربه بهوجود میآید. به تبع کسی که سن بالاتری دارد فرصت تجمیع ایکیو بیشتری داشته. اما ما خرد را در کشورهای جهان سوم بهطور کلی دستکم میگیریم ولی جهاناولیها خوب میدانند که چه کنند. جوانانی که آیکیوی بالایی دارند را جذب و برایشان شرایطی فراهم میکنند تا فرصت تجمیع ایکیو پیدا کنند. از این روست که این افراد میشوند طراحان دیجیتالیسم جهانی. ما آیکیو خالص را در کشور داریم اما آیکیو به اضافه ایکیو را در خارج از کشور، که موجب ایجاد دوگانگی میشود. به همین دلیل ما هوشمندی و خردمندی را از هم تفویض میکنیم. جوانان ما هوشمند هستند اما در سالمندی فرصت خردمندی به آنها نمیدهیم. از همین روست نه دانشگاههایمان کاربردی است و نه جامعه تولید اشتغال میکند. نگاه سربار و مصرفگراییصرف بودن نتیجهاش این شده، جامعهای ایجاد شده که حضور سالمندان در مشارکتهای اجتماعی را کاهش داده است. بنابراین میتوان گفت دوران سالمندی در ایران فاقد رگههای حیاتی است.»
چهار شنبه 23 بهمن 1398
کد مطلب :
94976
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/YE769
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved