• پنج شنبه 12 تیر 1404
  • الْخَمِيس 7 محرم 1447
  • 2025 Jul 03
چهار شنبه 10 مهر 1398
کد مطلب : 82426
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/P2qW
+
-

هنرپیشه‌های بدون دیالوگ

محبوب‌ترین حیوانات در سینمای جهان

هنرپیشه‌های بدون دیالوگ

سمیرا رحیمی _روزنامه نگار

دشوارترین هنرپیشه‌های صنعت‌ فیلم در جهان که ثابت کرده‌اند تمامی دشواری‌هایی که حضورشان در یک فیلم به‌دنبال دارد، به افزایش جذابیت محصول نهایی کاملا می‌ارزد، حیوانات هستند. حیواناتی باهوش، زیبا و وفادار بارها و بارها در فیلم‌های بسیاری در تاریخ سینما به تصویر کشیده شده‌اند. در نگاه اول اینطور به‌نظر می‌آید که بازیگری در خون این موجودات است اما در پشت صحنه هر فیلمی که شخصیت اصلی یا فرعی آن یک اسب یا یک سگ یا دلفین و یا موشی کوچک به نام آقای جینگلز است، حضور متخصص بازی‌گرفتن یا رام کردن حیوانات الزامی است تا این هنرپیشه‌های بدون ادعا را در ایفای نقش‌های بدون دیالوگشان راهنمایی و هدایت کند. به کمک این متخصصان است که فیلم‌های زیادی با محوریت حیوانات یا با حضور آنها در نقش‌های کلیدی و محبوب در سینمای جهان تولید شده و با استقبال مواجه شده‌است.


در فیلم محبوب و پرمخاطب «مسیر سبز»، شخصیتی مهم و کوچک به نام آقای جینگلز از ابتدا تا انتهای فیلم، نقشی پررنگ در پیش‌بردن داستان دارد. آقای جینگلز، به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های حیوان در فیلم‌های سینمایی، موش انباری کوچکی است که نه صدایی دارد و نه حالت چهره‌ای، اما حضورش در فیلم بارها بیننده را احساساتی می‌کند یا به خنده می‌اندازد. آقای جینگلز تنها موجود غیرانسانی‌ای است که به شاهد ماندگار معجزه‌ بزرگ داستان تبدیل می‌شود. نقش آقای جینگلز در این فیلم توسط 30موش آموزش‌دیده مختلف ایفا شده‌است.

ریچارد پارکر؛ این نام تنها یک تصویر را در ذهن خلق می‌کند: ببر بنگال وحشی که به‌مدت 227روز روی قایق نجات به همراه پای، شخصیت اصلی فیلم «زندگی پای»، در دریا اسیر شده‌است. این ببر تنها شخصیت غیرانسانی فیلم است که نام کامل انسانی برایش انتخاب شده‌است و پای همزمان از این ببر وحشت دارد و به آن عشق هم می‌ورزد و هردو شخصیت، سفری مملو از بیم و امید را با یکدیگر تجربه می‌کنند. از این‌رو بسیاری ریچارد پارکر را نمادی از ایمان و حضور خدا می‌دانند و گروهی دیگر این ببر را مفری برای پای می‌بینند که با تقویت خوی وحشی او، باعث زنده‌ماندنش می‌شود. نزدیک به 20درصد از شخصیت ریچارد پارکر در این فیلم توسط ببری به نام «کینگ» خلق شده‌است که در طول فیلمبرداری صحنه شنای ببر، نزدیک بود جانش را از دست بدهد. 

پیلگریم، اسب وفادار و مهربان رمان و فیلم «نجواگر اسب» که در پی یک سانحه به موجودی خشمگین و پرخاشگر تبدیل می‌شود، یکی از به‌یاد‌ماندنی‌ترین اسب‌های هالیوود به‌شمار می‌رود. عشق و علاقه کارگردان و بازیگر اصلی این فیلم، رابرت‌رد‌فورد به اسب‌ها و استفاده از 2مربی مشهور اسب در این فیلم، در جا‌افتادن و شکل گرفتن شخصیت پیلگریم تأثیری قابل‌توجه داشته‌است. سانحه، پای دختر نوجوان مالک پیلگریم و هویت مهربان و آرام اسب را همزمان برباد می‌دهد و هردو شخصیت در فیلم به روزگاری می‌افتند که بهبود یکی به دیگری گره می‌خورد و این گره کور تنها به‌دست یک نجواگر

هدویگ، جغد برفی مشهور مجموعه فیلم‌های هری‌پاتر، در ظاهر تنها نقش پیغام‌رسان را بازی می‌کند اما در اصل نزدیک‌ترین دوست و همدم وفادار شخصیت اصلی فیلم، ‌هری پاتر است. این جغد سفید ماده در تولد 11سالگی به هری هدیه داده می‌شود و برای 7سال او را همراهی می‌کند. هدویگ محبت خود به صاحبش را با نوک زدن به انگشتان یا گوش او و خشم و نارضایتی‌اش را با پشت کردن به او یا بال بر سر او کوبیدن نشان می‌داد. شخصیت هدویگ در نبرد هفت پاتر جانش را فدای هری پاتر می‌کند و کشته می‌شود. برای خلق شخصیت هدویگ از چندین جغد برفی استفاده شده‌است.

جوئی، شخصیت اصلی دیگری است در فیلم «اسب جنگ» که توسط 14 اسب مختلف بازی شده است، زیرا شخصیت اسب از کره‌بودن تا بزرگسالی به نمایش در‌می‌آید. جوئی، اسبی بسیار باهوش و احساساتی، دوست صمیمی پسری نوجوان است که به‌دلیل مشکلات مالی توسط پدر خانواده به یک فرمانده جنگ فروخته می‌شود و در طول فیلم بارها و بارها بین افراد مختلف دست‌به‌دست می‌شود. شخصیت باهوش و احساساتی جوئی در فیلم به خوبی خودنمایی می‌کند و بار اصلی داستان فیلم بر دوش این شخصیت قرار دارد؛ در حدی که منتقدان، شخصیت جوئی را قوی‌تر از شخصیت اصلی فیلم، آلبرت، توصیف می‌کنند.

 هاچی، زندگی واقعی یک سگ وفادار به نام هاچیکو در فیلمی به نام «هاچی: افسانه یک سگ» محصول سال2009، ‌توسط 3سگ از نژاد آکیتا به نام‌های چیکو، لایلا و فارست به تصویر کشیده شده‌است. شخصیت اصلی فیلم، ‌هاچی، براساس زندگی واقعی هاچیکو شکل گرفته‌است؛ سگی وفادار و باهوش متعلق به استاد دانشگاهی به نام اورنئو که هر روز در ایستگاه قطار شیبویای توکیو در انتظار بازگشت صاحبش می‌نشست؛ حتی پس از 21می‌1925که اورنئو در اثر اختلال قلبی در محل کار جانش را از دست داد. هاچیکو برای 10سال هرروز راس ساعتی مشخص جلوی ایستگاه  در انتظار رسیدن صاحبش می‌نشست و تنها زمانی به این انتظار پایان داد که خود از دنیا رفته‌بود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید