• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 28 بهمن 1396
کد مطلب : 7187
+
-

بیماری و بیداری

تأملی در ارزش معرفتی و زیبایی‌شناختی رنج و بیماری

از زبان ذره
بیماری و بیداری

ایرج رضایی

 

حسرت و زاری، گَهِ بیماری است وقتِ بیماری، همه بیداری است آن زمان که می‌شوی بیمار، تو می‌کنی از جُرم، استغفار تو می‌نماید بر تو زشتیّ گُنَه می‌کنی نیت که باز‌ آیم به رَه عهد و پیمان می‌کنی که بعد از این جز که طاعت، نَبوَدم کارِ گُزین پس یقین گشت اینکه بیماری، تو را می‌ببخشد هوش و بیداری، تو را پس بدان این اصل را‌ ای اصل‌جُو هر که را دَرد است، او بُرده‌ست بو هر که او بیدارتر، پُردَردتر هر که او آگاه‌تر، رُخ‌زرد‌تر (دفتر اول مثنوی، ابیات ۶۲۳ به بعد)

 

ناگفته روشن است که اساسا درد و رنج و بیماری، خوشایند طبع کسی نیست و اصل، بر صحت و سلامت جسم و روح است. زندگی، زمانی شیرین و خواستنی است که تن و جان انسان به دور از درد و رنج و بیماری و اندوه باشد؛ از همین رو، تاریخ بشر را شاید بتوان به‌نوعی تلاش مداومی برای رهایی از بیماری‌ها و رنج‌های جسمی و روحی دانست. با این همه و با وجود تمام تلاش‌ها و تکاپوی ستودنی برای گریز از رنج‌های ناشی از بیماری‌ها، اینگونه نیست که دردها و رنج‌ها یکسره عبث و خالی از محتوا و معنا به شمار آیند. فایده بیماری بنا بر قول مشهور، صرفا دانستن قدر عافیت و سلامت هنگام بلا و مصیبت نیست بلکه از منظر و چشم‌اندازی دیگر، بیماری چنان‌که آموزگاران معنوی بارها بر آن تأکید داشته‌اند، سبب‌ساز بیداری قوای معنوی فروبسته و به‌خواب‌رفته نهاد آدمی می‌شود. آتشِ بیماری، خارهای غفلت‌ها و عادت‌‌ها را می‌سوزاند و تازگی و طراوت ایمان و شورِ زیست را به ارمغان می‌آورد. به قول مولانا، حسرت و زاری هنگام بیماری، نشان روشنی از بیداری جان آدمیزادی دارد. انسان در حالت سلامت، گاهی چنان پابسته  چرخه تکرار و اسیر روزمرگی و غرقه لذت‌های آنی زندگی می‌شود که ممکن است تن به هر ناشایست و ناروایی برای فرونشاندن تمایلات و خواهش‌های بی‌پایانش بدهد. بیماری، چشم انسان را موقتا تیز و گشوده می‌سازد و فرصت مغتنمی به دست می‌دهد تا فرد در خانه وجودش که آلوده به دود معاصی شده است، دقیق‌تر سرکشی و در احوال جان و روحش، نیکوتر نظر کند و از این رهگذر اگر عنایت الهی‌ یار شود، به مقام استغفار و توبه بی‌بازگشت و حقیقی نایل‌ آید. با این وصف، بیماری از نگاه مولانا، ارزش معنوی و سلوکی بسیاری دارد. بیماری بیش از هر چیزی نشان می‌دهد که ما انسان‌‌های گرفتار آفت نخوت و نسیان، تا چه مقدار شکننده و آسیب‌پذیریم. بیماری، زشتی و پلشتی گناه را در چشم ما پدیدار و نیت و عزم ما را بیدار می‌کند تا گام در طریق حقیقت و طاعت حضرت حق بگذاریم. با توجه به چنین رویکردی، درد و بیماری نه‌تنها به هیچ روی، شرّ به حساب نمی‌آید بلکه محض رحمت و عین عنایت خداوند در حق بندگان خاص خویش است. مولانا در جای دیگری از مثنوی، دلیل اصلی کبر و سرکشی فرعون را که به کفر و ادعای خدایی و کوفتن بر کوس رسوایی «اَنا ربُّکم الاَعلی» انجامید در این می‌داند که او در سراسر عمرش به هیچ‌گونه گرفتاری و رنج جسمانی و حتی دردسری ساده دچار نیامد تا مباد این درد او را به درگاه الهی رهنمون شود.

داد مر فرعون را صد مُلک و مال تا بکرد او دعوی عزّ و جلال در همه عمرش ندید او درد سر تا ننالد سوی حق آن بدگهر داد او را جمله مُلک این جهان حق ندادش درد و رنج و اَندُهان درد آمد بهتر از مُلک جهان تا بخوانی مر خدا را در نهان خواندن بی‌درد از افسردگی‌ست خواندن با درد از دل‌بُردگی‌ست (۳/۲۰۰-۲۰۴)

 باری، درد ـ حتی در حد یک تب ساده ـ به تعبیر زیبا و رازگشای «سپهری»، ‌ماه را از آسمان به زمین می‌آورد و دست نیایش و فواره خواهش ما را به سقف ملکوت می‌کشاند. لطافت ناشی از دردها و بیماری‌ها، «در به روی پرنده و گیاه و سنگ و حشره» و ابعاد خاموش و پنهان و بیکران هستی می‌گشاید؛ آنگونه که بتوانیم «پشت دانایی اردو بزنیم / دست در جذبه یک برگ بشوییم... / صبح‌‌ها وقتی خورشید درمی‌آید متولد بشویم... و میان گل نیلوفر و قرن، پی آواز حقیقت بدویم». سهراب سپهری، علاوه بر دلالت‌های معرفت‌شناختی، برای بیماری، اشارت‌ها و روشنگری‌‌های زیبایی‌شناختی نیز قائل است. در حالت بیماری، حجم زیبایی گل و صدای سِحرآمیز سهره، چندبرابر می‌شود؛ زخم‌ها و تاول‌هایی که بر پا داریم اگرچه دردناک و رنج‌آور است اما در عین حال زیروبم‌های زمین را به یادمان می‌آورد. بگذارید زیر باران برویم و آواز حقیقت و «ترنّم موزون حزن» را عینا از گلوی نازک سپهری بشنویم:

«بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم (دیده‌‌ام گاهی در تب، ‌ماه می‌‌آید پایین، می‌رسد دست به سقف ملکوت. دیده‌ام، سهره بهتر می‌خواند. گاه زخمی که به پا داشته‌ام زیروبم‌‌های زمین را به من آموخته است.  گاه در بستر بیماری من، حجم گل چندبرابر شده است.  و فزون‌تر شده است، قطر نارنج، شعاع فانوس).

این خبر را به اشتراک بگذارید