
رویای بیداری

شاپور عظیمی
سینما رفتن همواره عملی است از جنس رویا دیدن. چه آن زمان که در فضای تاریک سالن سینما فیلم میدیدیم، چه الان که هر گوشی خودش یک سالن نمایش است.
هیچگاه در آن سالهایی که با انرژی فراوان از این سالن به آن سالن گز میکردیم، چه الان که حتی تماشای فیلمی که 4 سال پشت خط اکران مانده، وجدی برنمیانگیزد؛ سینما همچنان وجه رویابینیاش را حفظ کرده است.
جشنواره فیلم فجر مثل سینمای سیاری است که هر سال از محله ما عبور میکند و ما هلهلهکنان بهدنبال این نمایش سیار میدویم، فیلم میبینیم، ذوق میکنیم و دائما در دلمان میشماریم که... یک روز دیگر از جشنواره گذشت و ما بیخبریم! و چند روز دیگر بیش به پایان این حکایت غریب سینمای ایران نمانده است.
امروز واپسین یادداشت از مجموعه یادداشتهای جشنوارهای نگاشته میشود و ما میرویم تا سال آینده که معلوم نیست چه خواهد شد. اما رویای سینما را پایانی نیست و این کشتی به قول فلینی به راهش ادامه میدهد. یا به قول آنجلوپولوس بازیگران سیرک سیار سینما به هنرنمایی ادامه خواهند داد.
فیلمها میآیند و میروند اما ما نمیرویم، هستیم و سال به سال «نوروز» سینما را دنبال میکنیم. فارغ از تمام گیس و گیسکشیهای مرسوم در چنین ایامی، بهنظرم باید فقط ششدانگ حواسمان را به فیلمها بدهیم، به هیچ نقدی توجه نکنیم، از حواشی بگریزیم، سینما را هدف بگیریم، همچنان رویا ببینیم و در کهکشان سینما باقی بمانیم. ما ساکنان این جهان چشمنواز هستیم و چقدر باسعادتیم که سینما هست، جشنواره هست، فیلم هست و «بودن» هست.