اراده ملی؛ محور غایب حل بحرانها
سید جواد میری:
اینروزها با توجه به حوادثی که برای ما پیش آمده، بسیاری، از ما در رابطه با «امیدواربودن و نداشتن یأس نسبت به آینده» سؤال میکنند. در جواب به این پرسش، 2رویکرد میتوان اتخاذ کرد؛ یکی، رویکرد فلسفی و در واقع اگزیستانسیالیستیاست و دیگر، رویکرد عملگرایانه (پراگماتیستی). بنا به رویکرد اول، میتوانیم جهان خود را پر از مخاطره، آلودگی و... بدانیم و نیچهوار بگوییم که معنای زندگی از شهر ما بیرون رفته است. اما در برابر همه حوادثی که پیش روی ما وجود دارد و پیشتر هم اتفاق افتاده است، رویکرد دیگری هم میتوان داشت. در این رویکرد باید توجه داشت که تجربه دیگر جوامع هم پیش روی ما هست. یکی از مشکلات بزرگ ما این است که به لوازم توسعه تن نمیدهیم و فکر میکنیم که توسعه، ابزاریاست که تا حدودی از آن استفاده میکنیم و بعد آن را کنار میگذاریم. گمان میکنیم که با یکسری شعار میتوان مسائل و مشکلات را حل کرد اما واقع امر این است که ما طی این سالها به انحای مختلف از سیاستهای توسعهگرایانه شانه خالی کردهایم و فقط به شعار بسنده کردهایم. وقتی مجموع این شعارها را کنار هم میگذاریم، این امر آشکار میشود که ما نخواستهایم به اراده ملی تن بدهیم و از این امر برای بهبود و رفاه کشور خود استفاده کنیم. اگر بخواهیم از بروز بحرانهای بیشتر جلوگیری کنیم، مسئولان باید هم در اولویتهای خود و هم در اولویتهایی که از سوی جامعه توسط افکار عمومی به آنها القا میشود، بازنگری داشته باشند. همین حادثه پلاسکو یا آلودگی هوای اهواز و شهرهای صنعتی یا دیگر بحرانها ناشی از این است که ما به زیرساختها توجه نمیکنیم. مثلا ما به تقویت زیرساختهای حملونقل عمومی توجه نمیکنیم. برای برونرفت از این وضعیت باید ابتدا یک سیاستگذاری مقطعی بسیار هدفمند، تعریف و به صورت جدی، آن را دنبال کنیم. اگر ما نسبت به این مسائل یک رویکرد فلسفی داشته باشیم که انسان معنا ندارد، دیگر با سخنان اینچنینی نمیتوانیم مشکل را حل کنیم. حقیقت امر این است که ما مانند سوئد از مسائل ابتدایی گذر نکردهایم که الان دغدغه ما دغدغه معنای زندگی از نظرگاه فلسفی باشد. آنها برای حل مسائل ابتدایی دست به دامان فلسفه و متافیزیک نمیشوند؛ چارچوب مدیریتی تعریف میکنند، از فناوری استفاده کردهاند و سیاستگذاریهای موفق انجام دادهاند تا به اهدافشان برسند؛ بهعنوان مثال زیرساختهایشان را تقویت کردهاند، ناوگان حملونقل عمومیشان را راه انداختهاند، بر مسائل مدیریت شهری نظارت دارند و... .
حال ما هیچکدام از اینها را انجامنداده، پرسشهای انسانهای پسامدرن کشورهای توسعهیافته در برابر معنا یا بیمعنایی و یا پرسشهای سهمگین اگزیستانسیالیستی را مطرح میکنیم. ما هنوز درگیر مشکلات عظیمی در همه حوزهها هستیم که نمیتوان آنها را با رویکرد اگزیستانسیالیستی حل کرد. مشکل ما مواجهه با باندهای ثروت و قدرتیاست که به اراده ملی پاسخگویی ندارند. این نوع از موانع فقط با یک مدیریت نظاممند و بسیار قوی قابلمرتفعشدن است. اراده سیاسی قویای که برای برطرفکردن این موانع لازم است فقط در سیاستمداران نیست. ما نباید منتظر باشیم که یک سیاستمدار بهتنهایی این کار را انجام دهد؛ باید جایگاه اراده ملی را در ساماندهی امر سیاسی در جامعه معاصر ایران ارتقا دهیم و بازتعریف کنیم. اراده سیاسی یا اراده ملی در نظام معرفتی ایران معاصر غایب بزرگ است و خود این امر، تبعات بسیاری پیش روی ما گذاشته است. بهعنوان مثال حدود 10سال است که به طور پیاپی هشدار داده میشود که مسئله آب تبدیل به یک مسئله امنیت ملی شده است؛ از آن طرف هم گفته میشود که عمده این بحران ناشی از استفاده بیرویه و غیراستاندارد آب در حوزه کشاورزیاست. مسلم است که حاکمیت باید بر این امر نظارت کند و مثلا سال به سال این هرزرفتگی آب را کمتر کند اما همهچیز را رها و یله کردهایم. حضرت امام جواد(ع) میفرمایند: خداوند تقدیر میکند، انسان باید تدبیر کند. یعنی بدون اندیشه و تدبیر در این جهان نمیشود زندگی کرد. ما همه حرفها را درست برعکس کردهایم و این باعث یک نابسامانی جدی شده است. به نظر من این نابسامانی را تنها در سطح سیاست روز نمیتوان تعریف کرد. فلسفه سیاسیای که ما در آن اراده ملی را نادیده گرفتهایم.
*عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی