فیلترینگ؛ انکار تاریخی واقعیت
حسن نمکدوستتهرانی؛ استاد علوم ارتباطات
ما در جامعهمان واقعیتهایی داریم که اگر خیلی دقیق فهمیده نشود هیچوقت نمیتوان درباره آنها به راهحل رسید. بخشی از مدیران سیاسی و فرهنگی جامعه میدانند که واقعیتها چه مواردی هستند اما بهخاطر ملاحظاتی که بهنظرشان مهمتر است نمیخواهند به واقعیت اذعان کنند. خیلی احتمالش ضعیف است که مثلا مسئولان فیلترینگ ندانند که فیلترینگ راه به جایی نمیبرد اما همان منطقی که دوست ندارد ما درباره مسائلی مانند الکل مسموم، اچآیوی و شیوههای انتقالش حرف بزنیم همان منطق نمیخواهد ما درباره واقعیتهای جامعه و فضای مجازی صحبت کنیم. این منطق «انکار کردن واقعیت» برای این است که میخواهد بگوید در جامعه ما چنین مشکلی وجود ندارد و این نوعی انکار آگاهانه واقعیت است. قصدی برای مقایسه فیلترینگ و اینترنت با موارد ذکر شده نیست و جنس ماجرا فرق دارد اما اکنون هم گفته میشود برای اینکه قصد جلوگیری از موارد خلاف اخلاق وجود دارد مسئله فیلترینگ پیش برده میشود. واقعیت این است که ما میدانیم که دسترسی به محتواهای خلاف اخلاق از هزار طریق دیگر ممکن است؛ زمانی که اینترنت نبود هم چنین مسائلی وجود داشت.
حتی در جوامع و کشورهایی که دسترسیها به اینترنت کاملا باز است هم دغدغههای اخلاقی و فرهنگی وجود دارد اما آنها راهکارهای مناسبی را جستوجو کردهاند. یکی از مهمترین موارد در سطح کلان سواد رسانهای است؛ یعنی ما بدانیم که در حال مصرف چه چیزی هستیم؛ یعنی همانطور که درباره رژیم غذایی خود دقت داریم روی محصولات فرهنگی دقت کنیم. چطور آدمها را آگاه کردهایم که چه غذاهایی برای سلامتی نامناسب است و حتی بچههای کوچک از چنین مسائلی اطلاع دارند، همین کار درباره محصولات فرهنگی هم میتواند صورت بگیرد. این منطق هم نمیگوید که با استفاده از این آگاهی جلوی محتواهای نامناسب بهصورت مطلق گرفته میشود و اگر سراغ مراقبت مصرف محتوا میرویم جلوی همه موارد گرفته میشود. اما اکثریت جامعه به مرور میتواند صاحب چنان آگاهی شود که خودش رفتارش را تنظیم کند. ما باید فضا را برای بحث درباره این موضوعات باز کنیم، زمینه آموزش را فراهم آوریم، امکان خودکنترلی را به خانوادهها بدهیم و در نهایت هم بدانیم هر کاری انجام دهیم این نظام بهاصطلاح نشتی دارد. این ماجرای جدیدی هم نیست. اگر تاریخ رسانهها را مطالعه کنید متوجه میشوید که همیشه کنار رسانههای اصلی رسانههای دیگری بهوجود آمدهاند. کنار آن چیزی که تصور میشد خوب است مواردی بهوجود آمد که مخالف تصور پیشفرض بود. اینترنت هم امتداد رسانهها در تاریخ است.
فیلترینگ به نوعی انکار واقعیت است. فیلترینگ درواقع میخواهد بگوید آنچه هست را نبینید یا استفاده نکنید. چیزی که تاریخ نشان داده که هیچوقت چنین مسئلهای نتوانسته به نتیجه برسد. فیلترینگ نشاندهنده یک میل است نه بیانگر یک نتیجه. شما میخواهید فیلتر کنید اما تمام طول تاریخ نشان داده که نمیتوانید فیلتر کنید. نه اکنون که امکانات ارتباطی این قدر وسیع است حتی در سرآغازها هم این کار موفق نبوده است. زمانی که کتاب بهمعنای امروزی در اروپای قرن۱۵ سر و کلهاش پیدا شد مدت زمان کوتاهی بعد کتابهای ممنوعه در غرب منتشر شد. کلیسا و پادشاهان سالها میکوشیدند این کتابها در دسترس مردم نباشد. در روزهای قبل و بعد انقلاب کتابهایی که مشهور به جلد سفید بودند همین جریان بهحساب میآمد. جزو نخستین کاتالوگهایی که در دنیا منتشر شده کاتالوگ یا فهرست کتابهایی ممنوعه بود که نوعی فیلترینگ آن زمان بهحساب میآمد. این یک دوراهی تاریخی است؛ از یک طرف حکومتها مایل هستند از فناوری استفاده کنند و در عمل مردم را تشویق میکنند به سمت این فناوریها بروند. بعد سراغ فیلترینگ میروند و فهرست ممنوعه مانند دوران آغاز انتشار کتاب میسازند. با این کار فقط به مردم این پیغام داده میشود که فهرست ممنوعهای وجود دارد که به سراغش بروید و این میشود انگیزه. این ماجرایی است که از کتاب تا رادیو، تلویزیون و حالا اینترنت وجود داشته است. وقتی با صدایی بلند میگویید فیلتر صدایی بهمراتب بلندتر از آن به مردم میگوید که چیزهایی وجود دارد که فیلتر شده است و باید به سراغش بروند. تاریخ رسانه نشان داده حتی در شکلهای خاصتر مانند چاپ که امکان کنترل آنها بیشتر بود، فیلترینگ هیچوقت موفق نبوده است.