تجسم سهبعدی یک رؤیا
گزارشی از یک کارگاه ساخت مجسمه که بخشی از تولیداتش در سطح شهر قابل رؤیت است
سحر جعفریان عصر- روزنامه نگار
یک طرف سر و تنهای جدا از هم را تلنبار کردهاند و طرف دیگر نیز هر چه دست و پای سواست را در کنج و گوشه کارگاه جا دادهاند. انواع اره، قیچی، چاقو، چکش، دریل و سنگفرز را نیز گَل چند دیوار آویختهاند و اقسام قوطیهای رنگ اتومبیل از آبی اقیانوسی تا سبز پاستیلی را هم در طبقات قفسهای فلزی چپاندهاند. خودشان هم با ششدانگ حواس نشستهاند پای کار. احمد، زبری سوهانی کاغذی را به کراوات تنه بیسر دانشمندی مشهور میکشد. کیوان، پر و بال یکی از سیمرغهای نمادین چهلوسومین جشنواره فیلمفجر را صیقلی میکند و هرمز و یکی دو تازهکار دیگر هم مراقبند وسط آن همه شلوغی سر و تن و دست و پا، عضو و قطعهای از المانهای حجمی و مجسمههای شهری را اشتباه به هم وصل و بست ندهند؛ مثلا دست و پای جوکر را به تن استنلی لورل یا الیور هاردی سوار و مولاژ نکنند یا سر فلان شهیر را به گردن بهمان فرهیخته نچسبانند. اینجا یکی از معدود کارگاههای حجمسازی است که بسیاری از ساختههایش از سردیس و تندیس تا المان و مجسمه، گوشه و کنار بزرگراهها، معابر، میدان ها و بوستانهای شهر دیده میشود.
مشاهیر فایبرگلاسی و بتنگلاسهای
کارگاهشان مجهز به اسباب جورواجور و نوین حجمسازی است که اغلب المانها، مجسمهها و پیکرههای پایتخت در آن شکل و پدید یافته و مییابند؛ از پیکره جودی ابوت و بابالنگدراز و شازده کوچولو در باغکتاب گرفته تا مجسمههای نمادین و مناسبتی تا سردیس و تندیس مشاهیر ایرانی و شهدا. جنس و ماده بسیاریشان فایبرگلاس و بتنگلاسه است و حالا دیگر کمترشان از ریختهگری برنز و مس ساخته میشوند تا از وسوسه سارقان در امان باشند. فایبرگلاسهای سخت و سفت شده با لایههای الیاف و رزین و همچنین بتنگلاسههای متراکم از سیمان و سنگدانه شاید قدر و قیمتی، ارزانتر از برنز و باقی آلیاژهای گران داشته باشند، ولی دوامشان زیر باد و باران و برف، کم نیست. مرامعلی نوری، یکی از مدیران کارگاه که معماری خوانده و مجسمهسازی را در فرنگ آموخته، میگوید: «حجمهای فایبری و بتنی، بیش از 30سال همانجا که با میخ و پیچ نشانده شدهاند، برپا میمانند.»
هنر میان فیلامنت، گرانولهای یونولیتی و رنگ اتومبیل
بخشهای مختلفی در این کارگاه، عریض و طویل شده؛ اتاق سفارشگیری و صورتحسابنویسی که کلید آن یکی در دست نوری و یکی هم در دست مهدی جباری (دیگر مدیر کارگاه) است، واحد طراحی دیجیتال که اتاقکی شلوغ از دستگاههای پرینتر سهبعدی و انبوهی از سر و پیکر افراد معروف و نامدار است، سفارشهایی با ابعاد 30تا 40سانتیمتر به این واحد که بوی فیلامنت (پلاستیکی که در اکسترودر پرینتر سهبعدی ذوب و بعد با نازل بر بستر چاپ، لایهگذاری میشود) فضایش را پر کرده راه مییابند، بخش برش ورقهای درشت یونولیت با سیمهای داغ و تحت فرمان رایانه دستگاه سیانسی (دستگاه برش لیزری سهبعدی) که اغلب اوقات، رحیم پایش میایستد و هرازگاهی هم با پمپ باد، گرانولهای برفی یونولیت (ریزدانههای یونولیت) چسبیده به لباسش را میتکاند (ویژه سفارشهایی با ابعاد بیش از 3و 4متر) و بخش آخر نیز قالبگیری، نقاشی، پتینهکاری و رنگزدن است که در آنجا، سفارشها نهایی میشوند.