چند سالی است که دهه هشتادیها پا به عرصه مشارکت اجتماعی و جامعه گذاشتهاند؛ نسلی که این روزها بسیار دیده شدهاند و از سویی مورد توجه قرار گرفتهاند. اغلب از این نسل جوان، با عناوینی عجیب و غریب مانند هیولا یا بلاتکلیف یاد میکنند. اسامی و عناوینی که در نگاهی عمیق میتوان رد پای خانواده و نظام آموزشی را در آن دید. رد پایی که نشانی از عدمآگاهی در تربیت و نحوه برخورد و آموزش دارد.
صادق گلرو، مشاور خانواده در اینباره میگوید: «والدین باید برای تربیت فرزندان خود که همان نسل آینده جامعه هستند، شیوههای تربیتی خود را بهروز کنند. دیگر نمیتوان با استدلال اینکه خودمان حاصل شیوه تربیتی موفق والدین خود در دورههای پیشین هستیم پس میتوان از آن شیوهها باز هم استفاده کرد و موفق بود و درصدد تربیت نسلی برآییم که در مواجهه گسترده تکنولوژی و فناوری است. نسلی که هر روز و هر لحظه، حجم وسیعی از اطلاعات را دریافت میکند. بنابراین این نسل از بدو تولد، شیوههایی را برای تربیت و آموزش نیاز داشته که مبتنی بر آموزههای مورد تأیید جامعه در قالبها و بسترهای نوین باشد. یکی از زمانهایی که این مهم میتوانست محقق شود زمانی بود که فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در خانواده و مدرسه از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده باشد. فرهنگی که کمک میکرد و البته کمک میکند تا رفتار بر پایه علم، دانش، آگاهی ناشی از تجربه بروز کند نه جریان و جوی مقطعی، ناگهانی و بدون ارزشهای مادی و معنوی. مدارس نیز باید علاوهبر دانشافزایی، به هویتسازی و مهارتآموزی(ایجاد حس اعتماد به نفس در سایه آموزش مهارتها و درک استعدادها) بپردازند.»
این مشاور خانواده همچنین اضافه میکند: «نکته مهم و تأثیرگذار دیگر در ارتباط با تربیت و شیوه برخورد با دهههشتادیها، هنر و مهارت درک متقابل است. اینکه در موقعیتی خاص، آنها تصمیمی اشتباه میگیرند نیاز به درک، همفکری و ارتقای دانش زیست فردی و اجتماعی دارد نه مشاجره، فریاد و برخوردهای قهرآمیز. ضرورت یک ارتباط مثبت و پویا، درک متقابل یا همان فهم مشترک، مدیریت بحران، گرفتن تصمیم صحیح و دادن پاسخ درست به شرایط جاری است که در مورد دهه هشتادیها از حساسیت بالایی نیز برخوردار است. شرط درک متقابل هم شناخت کامل است که با سادهترین شکل ممکن یعنی گفتوگوهای مداوم، صمیمانه و دور از تعصب(بدون نصیحت، غر، کنایه و سرزنش) حاصل میآید. به رسمیت شناختن استقلال و هویت فردی فرزندان، فراهم آوردن آزادی عمل بیشتر با توجه به اصل نظارت غیرمستقیم، مسئولیتسپاری، اهمیت دادن به علایق و سلایق آنها نیز میتواند راهگشا باشد.»
دهه هشتادی را باید درک کرد، نه طرد
در همینه زمینه :