• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
پنج شنبه 17 شهریور 1401
کد مطلب : 170952
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/qjR6D
+
-

محمدعلی رکنی، نویسنده‌ای که معتقد است مخاطب با داستان به جهانی خیالی پرواز می‌کند

سینماهای چندبعدی هم جای داستان را نمی‌گیرند

سینماهای چندبعدی هم جای داستان را نمی‌گیرند

نیلوفر ذوالفقاری

محمدعلی رکنی، نویسنده‌ای است که نوشتن را با داستان کوتاه شروع کرده و خیلی زود تصمیم گرفته رمان بنویسد تا دغدغه‌های ذهنی خود را با مخاطبش در میان بگذارد و او را به جهان ساخته خود دعوت کند. باور، ایمان، شک، ترس و اعتقادات دینی پررنگ‌ترین دغدغه‌هایی است که در آثار این نویسنده به آنها پرداخته می‌شود.«پیامبر بی‌معجزه» نوشته محمدعلی رکنی که در نشر صاد منتشر شده، یکی از نامزدهای چهاردهمین جایزه جلال‌ آل‌احمد در بخش رمان و داستان بلند شد. رکنی که تجربه موفقیت آثارش در جشنواره‌های مختلف را داشته، در یازدهمین دوره از جایزه جلال آل‌احمد هم با رأی مخاطبان به‌عنوان برگزیده بخش آتیه داستان ایرانیان معرفی شد.او معتقد است داستان هنوز انتخاب مردم است و سینماهای چندبعدی هم نمی‌توانند جای آن را بگیرند. با رکنی از داستان‌نویسی، آخرین کتابش و پویشی که برای خواندن آن شکل گرفته گفت‌وگو کرده‌ایم.

    چه شد که راهتان به مسیر نوشتن و نویسندگی افتاد؟
 من از دوران نوجوانی رمان می‌خواندم، با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ارتباط بودم و در خانه ما همیشه کتاب، رمان و داستان در دسترس بود. بعدها که بزرگ‌تر و وارد فضاهای جدی علمی شدم، با معنا و معنویت آشنایی پیدا کردم. علاقه داشتم بین معنویت و داستان، یک پل ارتباطی ایجاد کنم و این باعث شد به طرف داستان نوشتن کشیده شوم. علاقه، محیط تحصیل و فضای فکری با هم جمع شد تا سراغ نویسندگی بروم.

    اولین تجربه‌های نوشتن برایتان چگونه رقم خورد؟
من با داستان کوتاه شروع کردم. نخستین داستان کوتاه جدی من با نام «عروسک» در مجله همشهری داستان منتشر شد. مدتی برای جشنواره‌های مختلف داستان کوتاه می‌نوشتم و ارسال می‌کردم تا اینکه تصمیم گرفتم وارد دنیای پیچیده و بزرگ‌تری به‌نام رمان شوم.

    چه دغدغه ذهنی‌ای داشتید که به‌نظرتان باید آن را با نوشتن به گوش دیگران می‌رساندید؟
من به‌شدت اعتقاد دارم که ما باید نگاه شرقی خود را حفظ کنیم و ریشه در فرهنگ، عرفان، سنت و ادبیات خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر باید تلاش کنیم تا حد امکان، کپی دیگران نباشیم. به‌نظرم اگر روزی آثار ادبی ما ترجمه شود و به جاهای دیگر دنیا برسد، آنچه برای مردم آنها جذابیت خواهد داشت، اصالتی است که از فرهنگ کشور ما منتقل می‌شود. هرقدر ادبیات به اصالت و فرهنگ خود نزدیک‌تر باشد، بیشتر برای فرهنگ‌های دیگر قابل‌احترام است. من سعی کردم به‌خودم، مملکتم، فرهنگ و سنت خودمان برگردم و در نوشتن از آنها استفاده کنم. تلاش کردم از آن دغدغه‌های فکری بنویسم که به مردم خودم نزدیک‌تر است. دغدغه‌هایی مانند عرفان، اعتقادات و باورها و نوع ایمانی که در ما شکل گرفته را، به فضایی آوردم که درام و قصه در آن وجود دارد و بتوانم معنا را در دل قصه‌ای جذاب و پرکشمکش با مخاطب به اشتراک بگذارم.

    آثار شما با موضوعات مذهبی، اعتقادات و ایمان پیوندی واضح دارند. به‌نظرتان نوشتن آثاری با این مضمون، چه ملاحظاتی دارد؟
رفتن به این سمت و سو جسارت می‌خواهد، به این دلیل که سراغ خوانش جدیدی از باورها می‌رویم و این شبیه لبه تیغ است. از یک طرف سختی کار این است که به‌عنوان نویسنده باید مراقب باشد در دام کلیشه‌گویی و شعار دادن نیفتد. از طرف دیگر نگاه سخت‌گیرانه‌ای وجود دارد که وقتی سراغ موضوعاتی مانند ایمان، شک، امتحان، پیامبر و موضوعات دینی رفته‌ای، نگاهت باید طبق خوانشی باشد که از گذشته مورد پذیرش همگان بوده است. این اتفاق در رمان رخ نمی‌دهد، چرا که فضای رمان یک فضای شخصی است و نویسنده قصد دارد نگاه خود از موضوعات را بیان کند و ممکن است نگاهش با آنچه بارها شنیده‌ایم متفاوت باشد. به‌نظرم این هیچ اشکالی ندارد و اتفاقا ویژگی جهان ادبیات است که موضوعات را از پنجره جدیدی نشان می‌دهد. در نوشتن از چنین موضوعاتی، نمی‌توان اعتقادات و باورهای مردم را هم نادیده گرفت و به‌نظرم این کار دشواری در نوشتن است.

    نگران این نبودید که با انتخاب موضوعات اعتقادی و دینی، بخشی از مخاطبان ادبیات را از دست بدهید؟
نگاه منتقدانه روشنفکرانه‌ای وجود دارد که همیشه سعی کرده نویسندگان را از فضای دینی دور کند، هرکس درباره این موضوعات بنویسد انگار ناخوانده، به شعار دادن و کلیشه گفتن محکوم می‌شود. من نگران این موضوع نبودم، چرا که من داستان خودم را می‌نویسم. موقع نوشتن به تشویق و ترغیب دیگری فکر نکردم و دغدغه شخصی خودم را درنظر گرفتم. جهان شخصی من از ابتدا در این معناها بوده و همیشه به آنها فکر کرده‌ام. فکر می‌کنم نویسنده باید این جرأت را داشته باشد که باورهای خود را بنویسد. اگر آثار تولستوی را بخوانیم می‌بینیم که او به‌راحتی از اعتقاداتش می‌نویسد و نگران این نیست که چه قضاوتی درباره‌اش می‌شود. به‌نظرم اصالت خیلی مهم‌تر از آن ترس است که بخواهی برای به‌به و چه‌چه دیگران بنویسی. نویسنده باید باور و شک خودش را بنویسد. بزرگ‌ترین آسیب در ادبیات، مرزبندی و خط پررنگی است که ادبیات ما را دو پاره می‌کند. قضاوتی از پیش وجود دارد که هرکس درباره دین، انسان، رنج و معنویت می‌نویسد حتما قصد دارد شعار دهد و کلیشه‌ بگوید. این خط پررنگ باید برداشته شود، همه کارها خوانده و به شکل اصولی نقد و بررسی شود. تنها در شکل گرفتن گفت‌وگوست که شکوفایی ادبیات هم رخ می‌دهد.

    ایده «پیامبر بی‌معجزه» از کجا آمد؟
 قبلا داستان کوتاهی با این مضمون نوشته بودم که یک شخص روحانی در ایام محرم، برای تبلیغ دین سفر می‌کند و اسیر اشرار می‌شود. بعدها به‌نظرم رسید پتانسیل این داستان بیشتر است و می‌توانم آن را به رمانی پرماجرا و عمیق تبدیل کنم. جرقه اولیه در ذهنم وقتی روشن شد که شنیدم جایی، اتفاقی شبیه به این افتاده است. به‌عنوان یک نویسنده احساس کردم این تضاد چقدر می‌تواند جذاب باشد؛ قرار گرفتن یک روحانی که دیگران را به توکل و ایمان دعوت می‌کرده در موقعیتی که خودش باید دینداری و خداباوری خود را ثابت کند. به‌نظرم همه ما در زندگی در مراحل مختلف، همواره مورد این امتحان‌ها قرار می‌گیریم و تا در معرض قرار نگیری، عیار تو مشخص نمی‌شود. نوشتن رمان حدود 2سال طول کشید.

    آخرین کتاب شما هم از طرف مخاطب هم در جایزه‌ها و جشنواره‌های ادبی موردتوجه قرار گرفت. این استقبال را پیش‌بینی می‌کردید؟
 وقتی می‌نوشتم، تمام تلاشم را انجام دادم که کار را جذاب بنویسم، سعی کردم علاوه بر معنایی که در داستان هست، قصه پرکشمکشی هم بسازم که مخاطب را با خود همراه کند، روی زبان کار هم خیلی فکر کردم. تلاش زیادی کردم اما به اینکه بعد از انتشار چه اتفاقی می‌افتد، خیلی فکر نمی‌کردم. کتاب را به خداوند متعال تقدیم کرده‌ام و ابتدای کتاب این موضوع را نوشته‌ام، به همین دلیل معتقدم هر موفقیتی هم به‌دست آورده لطف خداست. «پیامبر بی‌معجزه» اخیرا به زبان ترکی هم ترجمه شده است.پویشی هم برای بیشتر خوانده شدن کتاب شکل گرفته است.

    ماجرای این پویش کتابخوانی چیست؟
این پویش از طرف انتشارات شکل گرفت تا کتاب به‌دست مخاطبان بیشتری برسد. کار از فضای مجازی شروع شد و قرار است ادامه پیدا کند.بالاترین جایزه برای یک نویسنده این است که مردم بیشتری کتابش را بخوانند و چنین پویش‌هایی به این اتفاق کمک می‌کنند.معمولا یک جای خالی در این زمینه وجود دارد. اغلب به نویسنده توصیه می‌شود که درباره کتابش بیشتر حرف بزند، آن را تبلیغ کند و در صفحاتش در شبکه‌های اجتماعی به آن بپردازد. هرچند این حرف درست است، اما به‌نظرم یک نویسنده نمی‌تواند همزمان توانش را برای مطالعه و نوشتن بگذارد و سراغ تبلیغ و معرفی کتابش هم برود. وجود چنین پویش‌هایی، بار روی دوش نویسنده را سبک‌تر می‌کند تا آن اتفاق خوب برای اثرش بیفتد.

    به‌نظرتان داستان و رمان هنوز هم برای مخاطب امروزی، با این اندازه از تنوع گزینه‌های سرگرمی، جذابیت دارد؟‌
حتما. داستان با قوه خیال و تخیل در ارتباط است و انسان همیشه خیال‌پردازی و ساختن را دوست دارد.اگر این داستان به مسائل اساسی بشر مانند ترس‌ها و باورها گره بخورد، همیشه جایگاه خود را خواهد داشت. حتی سینماهای چندبعدی هم نمی‌توانند جای داستان را بگیرند چرا که آنها قوه تخیل را محدود می‌کنند. با داستان است که مخاطب می‌تواند پرواز کند، جهان دیگری را ببیند و متوجه نشود که زمان چگونه گذشته است.

    این روزها مشغول نوشتن چه کاری هستید؟
رمانی به نام «ما همه برهنه‌ایم» را آماده چاپ دارم که قرار است حوالی شب یلدا منتشر شود. کار دیگری هم در دست نوشتن دارم که طرح آن را تا یکی دو فصل پیش برده‌ام.داستان کوتاه‌های زیادی دارم که بیشتر آنها در جشنواره‌های مختلف برگزیده شده‌اند، در این فکر هستم که آنها را بررسی و بازنویسی کنم تا منتشر شوند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید