• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
دو شنبه 7 شهریور 1401
کد مطلب : 169957
+
-

حمید نورشمسی، اثرش را ادای دین به مردانی می‌داند که با دستان بسته جان دادند

جنگ داستان‌های ناب نانوشته بسیاری دارد

گفت‌وگو
جنگ داستان‌های ناب نانوشته بسیاری دارد

شهره کیانوش‌راد- روزنامه‌نگار

روزهای جنگ تحمیلی پر از قصه‌ها و داستان‌هایی است که نوشتن و خواندن آنها می‌تواند ما را با گوشه‌ای از تاریخ 8ساله دفاع‌مقدس آشنا کند. بهره‌گیری از ادبیات داستانی برای روایت آن روزهای پرافتخار، مبنای نوشتن رمان بلند «بازگشته» به قلم حمید نورشمسی شد. او دانشجوی دکتری رشته علوم ارتباطات اجتماعی است که سابقه همکاری با رسانه‌های متعددی دارد. نورشمسی در رمان «بازگشته» قهرمان داستان خود را روزنامه‌نگاری انتخاب کرده که سعی در کشف و بازیابی هویت و جایگاه خویش دارد. نورشمسی که پیش از این رمان «دایره‌ها» را نوشته معتقد است:«هنوز داستان‌های ناب نانوشته بسیاری درباره جنگ داریم که بستر نوشتن از آنها فراهم نشده است.» به بهانه داستان بلند او با موضوع دفاع‌مقدس با این نویسنده گفت‌وگو کرده‌ایم.

چه شد که سراغ این سوژه رفتید؟
درباره نوشتن داستان و رمان یک واقعیت وجود دارد و آن این است که نویسنده خود به سراغ سوژه‌ای نمی‌رود. این سوژه‌ها هستند که پیرامون او معلق و شناور هستند و کار او تنها آماده‌کردن بستر روحی و ذهنی و گاه جسمی خود است تا بتواند این سوژه‌ها را ببیند، حس کند و به شیوه و بیانی که می‌پسندد بیان کند. درباره کتاب «بازگشته» هم به نوعی همین اتفاق شکل گرفته‌است. من نزدیک به 13سال است که کار مطبوعاتی مستمر دارم. در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های زیادی کار کرده‌ام و در معرض موضوعات و سوژه‌های زیادی بوده‌ام. درباره این کتاب اما به‌طور مشخص ماجرا به روز تشییع پیکر شهدای غواص بازمی‌گردد. گروهی 4نفره از خبرنگاران بودیم. از قضا یکی اهل سینما، یکی اهل تئاتر و یک اهل موسیقی و من هم خبرنگار حوزه کتاب. از میدان فردوسی پیاده رفتیم تا میدان بهارستان. جمعیت مشایعت‌کننده پیکرهای شهدا در طول مسیر رفته رفته بیشتر می‌شد تا اینکه در یک لحظه در حوالی میدان بهارستان صحنه‌ای توجهم را جلب کرد. پیرزنی نحیف روی صندلی چرخداری کنار خیابان نشسته بود و تصویری بزرگ از یک جوان در آغوش‌اش بود. از تصویر می‌شد فهمید که عکس قدیمی است و از ظاهر و سیمای پیرزن و غم نهفته درصورتش هم می‌شد فهمید که عکس متعلق به فرزند اوست. دقیقه‌ای ایستادم و به این تصویر نگاه کردم. یکی از شخصیت‌های اصلی و بدنه داستان همین‌جا در ذهنم نشست. مادری که خبری از فرزند حاضر در جبهه‌اش ندارد. سال‌هاست که خبری از او ندارد. مغموم و دلشکسته و به امید کسب خبر به تشییع پیکر همرزمانش آمده است.
و اینگونه قهرمان داستان شکل گرفت؟
بله. هر نویسنده‌ای شیوه‌ای برای روایت دارد. من هم به تناسب کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری‌ام در آن سال‌ها شیوه گزارش و زاویه دید اول شخص را برای نوشتن داستان انتخاب کردم. برای تحقق این امر، راوی و قهرمان داستان جوانکی بود از قضا هم صنف من که بر حسب اتفاق این صحنه را می‌بیند و باقی داستان را رقم می‌زند.
داستان کتاب «بازگشته» با این وصف که شما گفتید به‌دنبال بیان چیست؟
«بازگشته» ادای دین بوده به مردانی که برای سرزمین مادری‌ام جان دادند؛ آن هم با دستان بسته. در کنار این موضوعات سعی کرده‌ام به‌نحوی درباره چرایی این اتفاق و اهمیت آن برای مخاطب صحبت کنم. اینکه برای میهن و جایی که دامانش تو را در خود گرفته و پرورش داده باید چگونه بود. سعی دیگر من تلاش برای بیان برخی از ابهامات و دوگانگی‌های فکری نسل جوان در مواجهه با ساختارهای فکری و فرهنگی متنوع حاکم بر کشور است. به باورم بی‌تفاوتی به این ابهامات و نیافتن پاسخ و تبیین آن، رفته‌رفته نسل جوان ایران را بی‌هویت و بدتر از آن بی‌تفاوت خواهد کرد و البته وقتی جامعه‌ای بی‌تفاوت باشد پیش از هر چیز خود از آن زخم می‌خورد.
می‌توان تفاوتی بین آثار مکتوب در دوره‌های مختلف قائل شد؟
بله. اتفاقات و بازخوانی‌هایی که از این رویداد در بروز و ظهور است، با آنچه 3دهه پیش می‌نوشتیم تفاوت پیدا کرده‌است. بخش زیادی از این تفاوت به‌دلیل ظهور نسلی متفاوت است؛ نسلی حساس، معترض و نکته‌سنج که ظرایف به‌خوبی به چشم آنها می‌نشیند. دیگر نمی‌توان صرفا از رزم نظامی یا ترسیم چهره‌ها و موقعیت‌های حماسی در جبهه‌ها سخن گفت. آداب سخن گفتن و نگاه به پیرامون و جهان در نسل امروز تغییر پیدا کرده‌است. مفاهیم رنگ و بوی تازه‌ای پیدا کرده‌ است. برای مثال وقتی امروز از مقاومت یا نبرد انسان در مقابل انسان یا مرزهای جغرافیایی صحبت می‌کنیم، آنچه در ذهن می‌نشیند با باورهایی که در 3دهه قبل بود تفاوت دارد. نویسنده باید به این تفاوت‌ها توجه کند. مسئله بعدی کشف حقیقت و بیان هنرمندانه آن است. این موضوع به‌ویژه در میان نسل تازه که در سیطره شبکه‌های اجتماعی است، بیشتر خودش را نشان می‌دهد. ما این روزها اطلاعات تازه، تفسیرها و روایت‌های بدیعی از جنگ می‌شنویم که ادبیات نقش بسزایی در کشف و حتی هضم آن برای ما دارد. ادبیات در حکم ضامن این بمب اطلاعاتی ناشناخته است و اوست که قدرت و تأثیرگذاری این انفجار اطلاعاتی را برای مخاطبش معین می‌کند و البته اگر هم این کار را نکند کم نیستند تیرهای غیبی که مایل هستند آنطور که دوست دارند این بمب اطلاعاتی را منفجر کنند.
رویدادهایی که در جنگ تحمیلی اتفاق افتاده، می‌تواند به‌عنوان سوژه‌هایی برای داستان‌نویسی باشد؟
دوستان بزرگ نویسنده من مانند مجید قیصری و احمد دهقان که عمری در این راه قلم زده‌اند معتقدند هنوز حتی بستر برای برخی روایت‌های داستانی از این رویداد عظیم 8ساله فراهم نیست. هنوز دیوارهای بلندی در جنگ داریم که ادبیات قادر به عبور از آن نشده است. من هم معتقدم ما هنوز داستان‌های ناب نانوشته بسیاری درباره جنگ داریم. اصلا چرا باید به فکر بستن پرونده یک ماجرا باشیم؟ مگر این پرونده در روان و جان و زندگی جامعه بسته شده که ادبیات بخواهد راه دیگری برود؟ ادبیات محمل و بستری برای بازخوانی روان و جوان و زندگی جامعه است.

این خبر را به اشتراک بگذارید