• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
یکشنبه 3 بهمن 1400
کد مطلب : 151578
+
-

گفت‌و‌گو با پروانه سراوانی، داستان‌نویس به بهانه انتشار رمان «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس»

خانواده در داستان‌هایم جایگاه مهمی دارد

گفت‌وگو
خانواده در داستان‌هایم جایگاه مهمی دارد

علی‌الله سلیمی- روزنامه‌نگار

پروانه سراوانی، از زنان نویسنده فعال در سال‌های اخیر است که اغلب مخاطبان ادبیات داستانی او را با رمان‌هایش می‌شناسند. نخستین کتاب او، مجموعه شعر«صبحانه دونفره» است که خردادماه سال 1394منتشر شد، اما او به دنیای داستان‌نویسی ورود کرد و مسیر موفقیت‌هایش در عرصه داستان، با انتشار رمان«پرتقال خونی» رقم خورد که جایزه ادبی رمان اول ماندگار را برایش به ارمغان آورد. این رمان همچنین به مرحله نهایی جایزه ادبی جلال آل‌احمد راه یافت و نام پروانه سراوانی را در بین نویسندگان خوش‌آتیه ایرانی ثبت کرد. از دیگر رمان‌های این نویسنده می‌توان به «پشت کوچه‌های تردید» و «خواب عمیق گلستان» اشاره کرد. اخیرا هم رمان «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» به قلم او منتشر شده است. به این بهانه با پروانه سراوانی درباره رمان جدیدش، مضمون آثار و دغدغه‌هایش در داستان‌نویسی گفت‌وگو کرده‌ایم.

انتخاب یکی از آثار شما (پرتغال خونی) به‌عنوان رمان اول ماندگار و راهیابی این اثر به مرحله نهایی جایزه ادبی جلال آل‌احمد چه تأثیری بر روند نوشتن رمان‌های بعدی شما گذاشت؟
ترس غریبی برای شروع کار بعدی داشتم. از این بابت که آیا خواننده فضای کار بعدی را دوست خواهد داشت و از آن استقبال خواهد کرد و اینکه بین اهالی کلمه چگونه خواهد بود؟ به وسواس پر و بال دادم و حدود 2سال روی رمان «خواب عمیق گلستان» کار کردم که اثری قوی‌تر از کتاب قبلی‌ام شود.

در اغلب آثار شما، «خانواده ایرانی» به‌عنوان یک عنصر ثابت و محوری حضور دارد. آیا این مسئله تعمدی است یا از ناخودآگاه شما بر‌می‌آید؟
جدای از فضای قصه، در زندگی شخصی‌ام هم خانواده جایگاه بسیار مهمی برایم دارد. شاید همین مسئله‌ درونی در قصه‌هایم منعکس می‌شود و تا‌کنون اجازه نداده به فضاسازی دیگری بیرون از خانواده فکر کنم. پس با ناخودآگاه موافق‌ترم.

شخصیت‌های داستانی شما اغلب روحیه مداراجویانه با ناملایمات زندگی دارند. فکر می‌کنید این رویکرد تا چه اندازه با واقعیت‌های جامعه امروز ایران تطابق و همخوانی دارد؟ از دلایل‌تان برای پرداختن به این موضوع از دریچه نگاه خود بگویید.
ما ایرانی‌ها اصولا اهل مدارا هستیم. هر جای تاریخ را سرک بکشیم این مدارا مشهود است. از طرفی نویسنده هرقدر بخواهد
شخصیت‌های قصه را جدید و متفاوت دربیاورد، باز هم عناصری از خودش را در آنها جامی‌گذارد. خوی مداراگری در خود من به‌حد اعلا موجود است. جور دیگری بلد نیستم زندگی کنم. البته مدارا را در هر شرایطی مجاز نمی‌دانم. اصولا اگر مخالفت و اعتراضی در کار نباشد، شاهد تغییر، تحول و پیشرفت در امور نخواهیم بود. متوجهم که این مسئله‌ مدارا، برخی از خوانندگان را عصبانی می‌کند.

در رمان‌های شما، شخصیت «مادر» حضور پررنگی در ابعاد مختلف زندگی اعضای خانواده به‌خصوص فرزندان دارد. در این‌باره بیشتر توضیح بدهید.
پرداختن به مادرانگی نیز از میزان اهمیت دادنم به خانواده برآمده است. معتقدم مادر سرچشمه‌ زندگی است؛ از دوران جنینی بگیر تا هر زمانی که زنده است. منظورم مفهوم معنایی مادر است؛ نه هر زنی که فرزندی به دنیا بیاورد. رشد عزت‌نفس و اعتماد به‌نفس و شرافت و انسانیت در آدمیزاد، زیر سایه یک مادر قوی و محکم شدنی است. شاید مادرهای ما آنقدرها قوی نبودند، شاید خود ما مادرهای پرنقص و خطایی باشیم، اما نمی‌توان ‌منکر تأثیر نزدیک‌ترین شخص زندگی آدمیزاد از لحاظ بیولوژیکی و متعاقبا احساسی و شخصیتی شد. در قصه‌هایم مادرها در کنار نقص و کاستی‌هایی که دارند در نقش مادری فرورفته و جهان را طور دیگری متصور نیستند. این موضوع نشان تأییدم بر تک‌بعدی بودن مادرانگی نیست، بلکه می‌خواهم خواننده خودش را در آینه‌ شخصیت ببیند و درست و غلط واکنشش را تحلیل کند.

برخی شخصیت‌های مرد در داستان‌های شما، منفعل و گاه در مقابل تحکیم خانواده قرار دارند؛ مثل شخصیت «عادل» در رمان «خواب عمیق گلستان» که زندگی 2زن را دچار چالش می‌کند. فکر می‌کنید این مسئله ریشه در کدام‌یک از باورها یا سنت‌های رایج در جامعه دارد؟
موضوعاتی که در داستان‌ها به آنها پرداخته‌ام چنین مردانی را می‌طلبد. سنت‌های بسیاری همچنان در جامعه‌ امروزی به اجرایی شدن پا سفت کرده‌اند که تعدد زوجات هم یکی از آنهاست. بی‌توجهی به عواطف و احساسات زن به‌عنوان یک انسان مستقل و دارای ادراک و شعور در باورهای سنتی تا روزگار حال، همراه اقشار مختلف مردم اعم از بی‌سواد و کم‌سواد و تحصیلکرده است. تعلل در آموزش از کودکی در این مورد، یکی از دلایل مهم این نقیصه است. پرهیز از جنسیت‌گرایی و برتری دادن جنسیتی را می‌شود با فیلم، کتاب، بازی و... به بچه یاد داد.

یکی از موضوعات کلیدی در اغلب رمان‌های شما، مسئله «کارآفرینی» آن هم از طریق زنان یا همان مادران خانواده است. این نکته را تا چه اندازه در زندگی امروزی زنان جامعه مهم و مؤثر می‌دانید؟
مسئله‌ای که به‌عنوان کارآفرینی به آن اشاره کردید برای شخص من دلخوشی و دلگرمی شخصی کاراکتر داستانم است و به جنبه‌ اقتصادی آن تأکید نداشتم، اما الان که فکرش را می‌کنم می‌بینم همان دلخوشی ممر درآمد بوده است. فارغ از قصه و داستان، کشیدن بار زندگی امروزی برای یک نفر با یک درآمد، کار شاقی است. باید از خیلی نیازها و ضرورت‌ها زد تا بشود با سیلی صورت را سرخ نگه‌داشت. همکاری زن (همسر) یا عاملیت زن (مستقل و بدون همسر) در کسب درآمد، امروزه از واجبات زندگی شده است. درواقع بدون این مشارکت و عاملیت نمی‌شود زندگی را اداره کرد. قصه‌ شاهزاده‌ای با اسب سفید که تمام آرزوهای دخترکان را برآورده می‌کند، افسانه‌ای بیش نیست. برای برآوردن نیازها و خواسته‌ها ناچارید به راهی برای کسب درآمد فکر کنید.

رمان جدید شما، «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» فضای تازه‌ای نسبت به آثار قبلی شما دارد و به نوعی طغیان شخصیت‌های زن بر رفتاری‌های کلیشه‌ای و یکنواخت است. آیا این شخصیت‌ها، مرحله بعدی زندگی همان شخصیت‌های مداراجو در رمان‌های قبلی است یا روی دیگری از جامعه را نشان می‌دهد؟
چنین برنامه‌ ذهنی‌ای برای ادامه دادن روند کاراکترها از منفعل به فعال، طغیانگر و... نداشتم. شاید این امر به‌طور غیرارادی اتفاق افتاده است، اما این تفاوت فضا را آگاهانه انجام دادم. می‌خواهم اتمسفر و جو هر قصه با قصه‌ قبلی متفاوت باشد. قصدم پرهیز از تکرار مکررات کارهایم است. علاوه بر این بلوغ عقلی و سنی کاراکترهای قصه‌ نهنگ‌ها می‌طلبید که ملاحظات و ترس‌های دوره جوانی را کنار گذاشته باشند و بی‌پروا به‌خودشان فکر کنند و نکته دیگر اینکه خیلی تمایل دارم آدم‌ها را در شرایط مختلف بررسی و واکنش‌هایشان را بنویسم. دنبال علت و تحلیل رفتارها هستم. این مسیر برایم جالب است. در هر گوشه و کناری شخصیت‌های متنوعی موجودند که رفتار و واکنش خاص خود را دارند. توجه به این تفاوت‌ها برایم مهم است و می‌خواهم شناسنامه کاراکترهایم مستند به این شواهد واقعی باشد.

حضور زنان نویسنده در ادبیات داستانی معاصر ایران را چگونه می‌بینید. آیا توانسته‌اند به جایگاه واقعی خود به‌عنوان راویان مسائل و دغدغه‌های نیمی از جامعه که زنان هستند، برسند؟
از سال‌ها قبل تا امروز آثار بسیار زیادی از نویسندگان زن ایرانی خوانده‌ام. این یک تمایل و انتخاب شخصی است. جایگاه واقعی یک نویسنده زمانی به‌دست می‌آید که تعداد بیشتری اثرش را بخوانند. به عینه شاهدم که نویسندگان زن خوانندگان کمتری دارند و کتاب‌ها در چاپ اول و دوم متوقف می‌شود.

درباره کتاب‌های جدید خودتان که در دست تالیف یا زیر چاپ دارید، بگویید.
مشغول کاری هستم که هنوز تمام نشده است. فضای این داستان با تمام کارهای پیشینم متفاوت است. به تاریخ سرک کشیده‌ام و از دهه‌های 30و 40تا امروز و رسم و رسوم و روزمرگی‌های آن زمان نوشته‌ام تا جریان زندگی معمولی، عاشقانه، اشرافی، دهقانی و سیاسی را با تمایلات مخرب و آزمندی بشری روایت کنم. از 7،8 سال قبل برایش تحقیق کرده‌ام و همچنان دنبال منابع واقعی می‌گردم تا داستانم باورپذیر و مستند باشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید