• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 22 مهر 1399
کد مطلب : 112971
+
-

آیا رفتارهای نامتعارف در رانندگی، نشانه‌ای از نارضایتی اجتماعی هستند؟

عرصه‌ای برای نمایش نابرابری

حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه‌شناس درباره برداشت‌های اجتماعی از نحوه رانندگی در تهران

عرصه‌ای برای نمایش نابرابری


نورا عباسی ـ روزنامه‌نگار

   هزارو241نفر سال گذشته در تهران جان‌باختند؛ افرادی که دلیل فوت‌شان در پرونده پزشکی قانونی، حوادث رانندگی ترافیکی درج شده بود. این آمار و ارقام نشان از این واقعیت داشت که رانندگی در تهران به یک قاتل شهری شده است. حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه‌شناس چهره‌ای است که رانندگی در کلانشهری مانند تهران را با موضوع نابرابری طبقاتی گره‌می‌زند. این عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با همشهری توضیح داد: «نابرابری طبقاتی در جامعه ایران، عرصه خیابان و پیاده‌روها را تبدیل به مکانی کرده است تا انسان‌ها در این نقاط، انتقام شکست‌ها و ناکامی‌هایشان را بگیرند».




 دلیل رانندگی بد در شهرهای بزرگ مانند تهران چیست؟ اگر بخواهیم از دریچه علم جامعه‌شناسی به این موضوع نگاه‌کنیم باید بگوییم رانندگی نادرست، ریشه در چه مسائلی دارد؟
مسئله رانندگی ذیل موضوع کلی‌تری به نام احترام به قانون قرارمی‌گیرد. افراد فارغ از هر پست و مقامی تمایل به قانون‌گریزی، دور‌زدن قانون و استفاده ابزاری از قانون دارند؛ در واقع باید گفت که ترافیک شهری بستری است تا موارد قانون‌گریزی را نمایان سازد.
 تمایل به قانون‌گریزی در رانندگی از چه مباحثی نشأت می‌گیرد؟
بنده در کلاس روش تحقیق دکتری- با توجه به اهمیت موضوع رانندگی و مباحث جامعه‌شناسی- به دانشجویان تمرین کلاسی دادم و از آنها خواستم که با نصب یک دوربین بر خودرو از رانندگی در خیابان‌های تهران تصویربرداری کنند. در این ویدئوها مشخص شد که دلیل قانون‌گریزی تنها به مردم مربوط نیست، بلکه محیط نیز اهمیت دارد؛ به‌عبارت دیگر مسئله طراحی خیابان، خوانا‌بودن علائم و... بر رفتار کنشگر از منظر جامعه‌شناسی اثر می‌گذارد.
نباید فراموش کنیم که ما هنوز رانندگی را به‌عنوان یک حوزه رفتاری به رسمیت نشناخته‌ایم. رانندگی بخشی از رفتارهای بشری است که به نظم آوردن این رفتارها، قواعد خاص خود را طلب می‌کند. در واقع باید بگوییم که بخشی از این قواعد رانندگی، محیطی است و بخشی از آن نیز مربوط به فرهنگ و رفتار راننده‌هاست. باید قبول کنیم که چندین متغیر بر رفتار راننده‌ها اثر دارند، به‌عنوان مثال اگر یک راننده تهرانی با بدترین شیوه رانندگی در یک کشور توسعه‌یافته رانندگی کند، رفتار مناسب با آن کشور توسعه‌یافته را از خود نشان می‌دهد؛ بنابراین کنشگر می‎تواند در محیط‌های متفاوت، رفتاری متفاوت داشته باشد. وقتی راننده مشاهده می‌کند که محیط منظم است، مکانیزم‌های پاداش و تنبیه دقیق کار می‌کنند و رفتار مبتنی بر قانون از خود نشان می‌دهد.
زیمل (جامعه‌شناس کلاسیک) در مقاله معروفش با عنوان «کلانشهرها و حیات ذهنی» از احساسی به نام «احساس بلازع» سخن می‌گوید. او توضیح می‌دهد که وجود محرک‌های مختلف در زندگی کلانشهری، شهروندان را به لحاظ عصبی در وضعیتی قرار‌می‌دهد که بعد از مدتی یاد‌می‌گیرند که به هر محرکی پاسخ ندهند. هر چند این موضوع در رابطه با رانندگی در تهران و قوانین مربوط به آن، نیازمند تحقیق بیشتر است اما ما متوجه شده‌ایم که مأموران پلیس ایران به‌دلیل آنکه مدام با تخلف روبه‌رو شده‌اند، دیگر برخی از تخلفات -به‌خصوص تخلف‌هایی که از جانب موتورسواران انجام می‌شود- را نمی‌بینند. من بر اساس تجربه شخصی خودم می‌گویم که در شهرهای ویتنام با وجود آنکه تعداد بالایی موتورسوار در سطح شهر تردد می‌کنند، شهر از نظر قوانین رانندگی دچار مشکل نمی‌شود. من در سفری که به این شهرها داشتم، موتورسواری را ندیدم که در پیاده‌روی‌ها تردد کند، چرا که موتورسواران ویتنام خود را به قانون موظف می‌دانند.
 چرا فرهنگ رانندگی در شهرهای بزرگ ایران تا این حد با شهرهایی که شما مثال زدید متفاوت است؟ این فرهنگ رانندگی در ایران ناشی از چیست؟
فرهنگ ما ناشی از نابرابری طبقاتی، ضعف دستگاه‌های نظارتی و همچنین طراحی نادرست خیابان‌ است. این عوامل موجب شده‌اند تا شاهد رفتارهای نادرست و عجیب حین رانندگی باشیم؛ رفتارهایی که به راحتی قابل‌تحلیل نیستند.
ما در پژوهش‌هایمان به این نتیجه رسیدیم که موضوع نابرابری در جامعه ایران – که به واسطه شرایط اقتصادی و تورم بالا ایجاد شده است- عرصه خیابان و پیاده‌رو را تبدیل به مکانی کرده است تا انسان‌ها در این نقاط، انتقام شکست‌ها و ناکامی‌هایشان را بگیرند. برخی راننده‌ها با کارهایی همچون به رخ کشیدن ظاهر و قدرت خودرو به خواسته‌شان یعنی همان انتقام‌گرفتن از نابرابری‌های طبقاتی می‌رسند. در تصاویری که برای آن کار کلاسی از سوی دانشجویان به‌دست آمد، شاهد زورگویی ماشین‌های بزرگ‌تر نسبت به‌خودروهای کوچک‌تر بودیم؛ به‌عنوان مثال فردی که پژو‌پارس داشت، به‌خودش این اجازه را می‌داد که مانع عبور راننده خودروی پراید شود و حق تقدم آن را زیر پا بگذارد.
در واقع باید بگویم که ما شاهد یک ستیز پنهان و آشکار در رانندگی هستیم، گویا افراد می‌خواهند در رانندگی توجه‌ها را به سمت خود جلب کنند.
 در دورانی که ماشین‌های شاسی‌بلند تازه وارد ایران شده‌ بودند، این رفتار خیلی مشاهده می‌شد.
در انگلستان هم در دوره‌ای ماشین‌های شاسی‌بلند خیلی زیاد شدند و به همین دلیل تحقیقی در این زمینه انجام شد. از آنجا که چلسی به‌عنوان منطقه ثروتمند لندن، نخستین مصرف‌کننده‌های خودرو شاسی بلند را داشت، به این خودروها، تانک‌های چلسی می‎گفتند.
بر همین اساس باید گفت که وقتی حس امنیت به خطر می‌افتد، گروه‌های ثروتمند به‌خودروهای بزرگ‌تر روی می‌آورند تا آن حس امنیت را به‌دست بیاورند.
تحلیلی که ما از منظر جامعه‌شناختی با توجه به داده‌هایی که جمع‌آوری کرده‌ایم، می‌توانیم ارائه کنیم این است که هر چقدر نابرابری در جامعه ایران شدت پیدا کند، ترافیک شهری و خیابان‌ها به‌عنوان یکی از بسترهای نمایان‌شدن این نابرابری‌ها عمل‌می‌کنند. در جامعه‌ای که حسی از برابری و عدالت داشته باشد، شهروندانش تلاش می‌کنند تا این عدالت را در رفتارهای شخصی‌شان نسبت به همنوعشان رعایت کنند اما وقتی این حس در جامعه به خطر می‌افتد، جامعه به سمت شکافت طبقاتی حرکت می‌کند و افراد تنها به حقوق خود توجه می‌کنند. در این جامعه رعایت قوانین، توجه به حق تقدم در رانندگی و... به خطر می‌افتد؛ چرا که تمام مباحث ترافیکی قابل‌تقلیل به قوانین نیست. این بخشی از فرهنگ زندگی شهری و اخلاق شهروندی است؛ اینکه افراد متوجه باشند یک منطق بزرگ‌تری بر موضوعات حاکم است و اگر به این منطق احترام بگذارند، مسیر زندگی آنها هم راحت‌تر می‌شود، اما متأسفانه در رانندگی مردم ما منطق خود‌محور حاکم است و افراد به‌خودشان فکر می‌کنند. در دراز‌مدت همه افرادی که این منطق را دارند بازنده هستند.
 در بحث رانندگی، موضوع نگاه مردان به رانندگی زنان وجود دارد و با وجود اینکه سال‌ها از حضور زنان به‌عنوان راننده در خیابان‌های شهر می‌گذرد اما هنوز برخی از مردها با نگاه قدرت‌طلبانه‌ مورد اشاره شما، با رانندگان زن برخورد می‌کنند. دلیل استمرار این رفتارها در جامعه ما چیست؟
البته این شیوه‌های رفتاری نسبت به زنان راننده کم شده است؛ چرا که در گذشته ذات رانندگی زنان برای جامعه مردسالار ایران بسیار سخت بود.
جامعه ایران از نظر سنتی و تاریخی، جامعه‌ای است که در آن نقش‌های مردانه ارزش دارد. بنده خوب یا بد بودن این ویژگی جامعه ایران را بررسی نمی‌کنم اما می‌خواهم بگویم که چنین نگاهی در جامعه ما به رانندگی بسط پیدا کرده است.
بخشی از این نگاه به رانندگی زنان، مربوط به ویژگی سنتی جامعه ایران است و بخشی نیز به همان منطق نابرابری بازمی‌گردد؛ به‌عبارت دیگر جامعه به نقطه‌ای رسیده است که با یک منطق طبقاتی درگیر است؛ بنابراین افرادی که گمان می‌کنند قوی‌تر هستند به‌خودشان اجازه می‌دهند تا به افرادی که از نظرشان در جایگاه ضعف قرار دارند، زور بگویند و آنها را تحقیر کنند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید