• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 8 خرداد 1399
کد مطلب : 101530
+
-

2دهه جنگ، 2سال مذاکره

طالبان چگونه با هزاران نیروی آمریکایی جنگید و چطور نیروهایش را به آتش‌بس متقاعد کرد

آسیا
2دهه جنگ، 2سال مذاکره

مولانا محمد قیس، یکی از فرماندهان محلی طالبان در شرق افغانستان، زیر سایه یک درخت شاه‌توت اعتراف می‌کند که نیروهای زیادی را در حملات هوایی آمریکا و عملیات نیروهای دولتی افغانستان از دست داده است. به گزارش نیویورک‌تایمز، این تلفات اما شرایط را چندان تغییر نداده است. طالبان، کشته‌ها را با نیروهای تازه‌نفس جایگزین می‌کند و خشونت وحشیانه‌اش را در سراسر کشور ادامه می‌دهد.
مولوی محمد قیس فرمانده نظامی طالبان در استان لغمان می‌گوید: «برای ما مبارزه مثل عبادت است. وقتی که یک برادر کشته می‌شود، یک برادر دیگر جای او را می‌گیرد.» طالبان همین 2‌ماه پیش توافقنامه‌ای را با آمریکا امضا کرد و در آستانه بزرگ‌ترین هدف خود قرار گرفت؛ خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان. طالبان برای اینکه بیش از 19سال در مقابل یک ابرقدرت بایستد و به هدفش برسد، از روش‌های خاصی استفاده کرده است.
بعد از 2001، طالبان یک شبکه ایجاد کرد. در این شبکه غیرمتمرکز، به فرماندهان رده‌پایین این قدرت تفویض شد که همزمان با پناه‌گرفتن فرماندهان ارشد در پاکستان، نیروهای تازه جذب کنند و کنترل منابع محلی را در اختیار داشته باشند. در همه این سال‌ها‌ آنها اما هرگز از ایدئولوژی خود دست برنداشته‌اند؛ حتی حالا که در آستانه مذاکرات با دولت افغانستان برای تقسیم قدرت هستند. طالبان گذشته‌اش را که سرشار از تروریسم بین‌المللی، سرکوب زنان و اقلیت‌هاست انکار نمی‌کند و هدفش را از توافقنامه صلح، تغییر در حاکمیت افغانستان می‌داند. امیرخان متقی، رئیس دفتر رهبر طالبان، در یک گفت‌وگوی نادر در دوحه به نیویورک‌تایمز گفته است: «هیچ منطقی قبول نمی‌کند که بعد از این همه فداکاری، اوضاع مثل سابق باقی بماند. دولت فعلی با پول و اسلحه خارجی ساخته شده و بر بنیادهای غربی بنا شده.» بسیاری از افغان‌ها نگرانند بعد از خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان، سهم زیادی از دولت به طالبان داده شود. در واقع، طالبان معتقدند جنگ آنها با دولت با رفتن آمریکایی‌ها به پایان نمی‌رسد. یک فرمانده محلی در علینگر در این‌باره گفته است: «جنگ ما قبل از آمدن آمریکایی‌ها، و علیه فساد شروع شد. جهاد تا زمانی که یک سیستم اسلامی تاسیس شود ادامه دارد.»

استخدام و کنترل
طالبان هم‌اکنون بین 50 تا 60هزار جنگجوی فعال و ده‌ها هزار نیروی پاره‌وقت مسلح دارد. با این‌حال طالبان یک نیروی متمرکز نیست. رهبری طالبان، یک ماشین جنگی ساخته است و هر سلول محلی آن خودکفاست. طالبان در مراکزی که تحت کنترل دارد، یک سیستم حل اختلاف و خدمات به راه انداخته و عملا نقش دولت سایه را بازی می‌کند. در طول سالیان، رهبری طالبان عمدتا در پاکستان مستقر بوده است. در کشور همسایه، سازمان اطلاعات ارتش پاکستان حامی طالبان بوده است. این بهشت‌های امن، یکی از عوامل بقای طالبان بوده است. در دورانی که تلفات بسیار بالا بود، طالبان یک سیستم جذب نیروهای ذخیره راه انداخت و هرگز بخش سربازگیری آن غیرفعال نشد. آنها در مساجد و کلاس‌های قرآنی به‌دنبال خون تازه می‌گردند اما همچنان عمده نیروهای تازه، دوستان و خویشان نیروهای فعلی هستند. یک منبع بزرگ انسانی برای طالبان، 2میلیون مهاجر افغان در پاکستان است.
آنها به جنگجویان حقوق ماهانه نمی‌دهند اما در مقابل، هزینه‌های آنها را متقبل می‌شوند. طالبان در سال‌های اخیر برای تقویت سربازگیری، به کارهای تبلیغاتی روی آورده و ویدئو‌های تبلیغاتی زیادی تولید و منتشر کرده و پروپاگاندای آنها، بعد از توافق با آمریکا حتی فعال‌تر شده است. با وجود رویکرد تبلیغی طالبان، آنها همچنان نظرات سابق خود را در بعضی امور حفظ کرده‌اند که یکی از آنها، ‌تحصیل زنان است. در علینگر، جایی که فرماندهان محلی طالبان قدرت را به‌دست دارند، تنها 17مدرسه از 57مدرسه، دخترانه هستند و طالبان اصرار دارند که تحصیل بیشتر از کلاس ششم برای دختران، ضروری نیست. طالبان همچنین توجه ویژه‌ای به فرهنگ نشان می‌دهد و معتقد است باید جلوی موارد مبتذل ازجمله موسیقی گرفته شود.

تولد خشونت
طالبان، بعد از خروج شوروی از افغانستان بر رقبا غلبه کرد و در دهه90 به قدرت رسید. آمریکا، تنها زمانی به این نیروها توجه نشان داد که القاعده، متحد نزدیک آنها حملات 11سپتامبر را برنامه‌ریزی و اجرا کرد. اسامه بن لادن رهبر القاعده سال‌ها در افغانستان حضور داشت و حتی در پایان جنگ سرد، ‌برای مدتی در جبهه آمریکایی‌ها علیه نیروهای شوروی جنگیده بود. ملا محمد عمر، رهبر طالبان، بعد از خروج شوروی به بن‌لادن اجازه داد که در افغانستان بماند و روابط این‌دو، نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد. جورج بوش، بعد از حملات 11سپتامبر، به افغانستان حمله کرد. با حمله آمریکا، نیروهای طالبان به خانه رفتند و رهبرانشان یا زندانی شدند و یا به پاکستان گریختند. برخی فرماندهان طالبان به نیویورک‌تایمز گفته‌اند که در آن زمان، حتی فکرش را هم نمی‌کردند که روزگاری بتوانند با نیروهای آمریکایی بجنگند. با این حال، بهشت‌های امن در پاکستان، به آنها کمک کرد خود را بازیابی کنند. آنها از مسیرها و منابعی که پیش‌تر با کمک آمریکا برای مبارزه با شوروی تاسیس شده بودند استفاده کردند تا علیه خود آمریکایی‌ها بجنگند. متقی در این‌باره گفته است: «بیشتر رهبران ما بخشی از جنگ ضدشوروی بودند. ما در سرزمین و قلمرو خودمان بودیم و همکارانمان شناخت کافی از آن داشتند. تاریخ افغانستان پیش روی ما بود، وقتی که بریتانیایی‌ها آمدند، نیروی آنها بزرگ‌تر از ما بود. وقتی که روس‌ها آمدند، نیروی آنها بزرگ‌تر از ما بود. نیروی آمریکایی‌ها هم بزرگ‌تر از ما بود. این به ما امید می‌داد و می‌دانستیم که در نهایت، آمریکایی‌ها هم مجبور به ترک افغانستان خواهند شد.»
از همان ابتدا، آنها فساد و سوءاستفاده از قدرت در دولت افغانستان را دستاویز قرار دادند و خود را ناجیان عدالت خواندند. این رویکرد، ‌مورد قبول مردم در نقاط دورافتاده واقع شد. همزمان با سرگرم شدن آمریکا با جنگ در عراق، شورشیان طالبان قلمرو و جاه‌طلبی‌هایشان را گسترش دادند. وقتی که باراک اوباما به قدرت رسید، طالبان چنان قدرت گرفته بود که رئیس‌جمهوری آمریکا، نیروهای آمریکایی‌ در افغانستان را به 100هزار افزایش داد. بعد از آن، چرخه کشتن و کشته‌شدن در افغانستان سرعت بیشتری گرفت.

نماد خشونت
طالبان، ‌در دومین دهه شورش خود، با خشونت فراوان و توانایی‌اش برای حمله به هر هدفی که می‌خواهد تعریف می‌شود. آنها تقریبا هربار که خواسته‌اند، به قلب کابل حمله و در میان مقامات رده‌بالای افغانستان نفوذ کرده‌اند و بارها به روی آنها آتش گشوده‌اند.
آنها شبکه حامیان مالی در کشورهای عرب را که در دوران مبارزه مجاهدین با شوروی فعال بود، احیا کرده‌اند. با این حال، درآمد اصلی آنها، که گفته می‌شود صدها میلیون دلار است، درون خود افغانستان به‌دست می‌آید. عمده درآمد آنها از سود سرشار قاچاق تریاک، وضع مالیات برای کالاها و رفت‌وآمد و استحصال معدن‌های غیرقانونی تأمین می‌شود. آنها، از رابطه نزدیک خود با شبکه حقانی نهایت استفاده را برده‌اند. شبکه حقانی، راه‌های قاچاق خود را در اختیار آنها قرار داده و طالبان علاوه بر قاچاق، نیروهای آموزش‌دیده و انتحاری خود را برای عملیات علیه نیروهای آمریکایی‌ها در این مسیرها جابه‌جا می‌کند. همکاری با شبکه حقانی، باعث شد تا خشونت طالبان حتی بیشتر از گذشته شود.
وقتی که آمریکا مذاکره با طالبان را در دوحه شروع کرد، افراد مقابل هیأت آمریکایی در آن سوی میز، معماران شورش طالبان بودند. همزمان با مذاکرات، خودروهای بمبگذاری‌شده به پایگاه‌های نظامی حمله می‌کردند و نیروهای غیرنظامی، در انفجار عاملان انتحاری کشته می‌شدند. بارها، خشونت‌ها مذاکرات را به خطر انداخت. در طول مذاکرات اما یک نگرانی بزرگ این بود که آیا ملا برادر رهبر هیأت مذاکره‌کننده طالبان  و دیگر نیروهای سیاسی آن، بر فرماندهان نظامی نفوذ دارند یا نه.

مجاب‌کردن فرماندهان رده‌پایین
طالبان، یک‌بار موفق شد کنترل خود بر تمامی سطوح شبکه فرماندهان محلی را نشان دهد. وقتی که توافق مشروط امضا شد، آتش‌بس موقتی هم وضع شد و طی یک هفته خشونت‌ها 80درصد کاهش پیدا کرد. با این حال هیچ‌کس از این کاهش خشونت‌ها مطمئن نبود. برخی مقامات اطلاعاتی غربی و افغان گفته‌اند که ملا برادر، به فرماندهان نظامی طالبان اولتیماتوم داده و گفته بود که اگر آنها می‌خواهند با جنگ به پیروزی برسند، او دیگر نیازی نمی‌بیند که با آمریکایی‌ها مذاکره کند. 
وقتی که آتش‌بس موقت شروع شد، فرماندهان رده‌بالا در گروه‌های واتس‌اپ و کانال‌های رادیویی خود از جنگجویان درخواست می‌کردند آن را رعایت کنند و سعی می‌کردند آنها را متقاعد کنند که پیروزی نزدیک است و نباید آن را به خطر انداخت. یک دلیل طولانی‌شدن مذاکرات، این بود که رهبران سیاسی طالبان، باید کوچک‌ترین توافق‌ها را با فرماندهانشان هماهنگ می‌کردند تا جلوی شورش درون‌سازمانی را بگیرند. آنها، بارها در طول مذاکرات به پاکستان سفر کردند و همیشه از طریق واتس‌اپ با فرماندهان در تماس بودند.
طالبان می‌گویند بعد از خروج شوروی، ائتلاف مجاهدین بیش از 10رهبر داشت اما آنها شورش خود را تحت نظارت رهبری واحدی شروع و همه با یک امیر، بیعت کرده‌اند.
حتی در سال‌های اخیر که فرماندهان جوانی به سطوح بالا رسیده‌اند، شورای رهبری متشکل از همان افرادی است که در سال‌های شروع حمله آمریکا طالبان را تأسیس کردند. رهبران سیاسی می‌دانند که حفظ تعادل، بزرگ‌ترین چالش آنهاست. آنها مطمئن هستند که بنیاد خشونت‌ها به‌صورت سفت و سخت توسط خودشان کنترل می‌شود؛ جنگ آنها، تا زمانی مقدس است که رهبر و روحانیون آن را مقدس اعلام کنند.

 بعد از 2001، طالبان یک شبکه غیرمتمرکز ایجاد کرد. در این شبکه،‌ به فرماندهان رده‌پایین این قدرت تفویض شد که ‌ نیروهای تازه جذب کنند و کنترل منابع محلی را در اختیار داشته باشند.
 طالبان حتی حالا که در آستانه مذاکرات با دولت افغانستان برای تقسیم قدرت است از ایدئولوژی خود دست برنداشته و گذشته‌اش را که سرشار از تروریسم بین‌المللی، سرکوب زنان و اقلیت‌هاست انکار نمی‌کند.
 طالبان در حال حاضر بین 50 تا 60 هزار جنگجوی فعال و ده‌ها هزار نیروی حال پاره‌وقت مسلح دارد. با این که طالبان یک نیروی متمرکز نیست رهبری طالبان، یک ماشین جنگی ساخته است و هر سلول محلی آن خودکفاست.
 طالبان در مساجد و کلاس‌های قرآنی به دنبال خون تازه می‌گردند اما همچنان عمده نیروهای تازه، دوستان و خویشان نیروهای فعلی هستند. یک منبع بزرگ انسانی برای طالبان، ‌دو میلیون مهاجر افغان در پاکستان است.  
 درآمد اصلی طالبان، که گفته می‌شود صدها میلیون دلار است، از سود سرشار قاچاق تریاک، وضع مالیات برای کالاها و رفت و آمد و استحصال معدن‌های غیرقانونی تامین می‌شود.
 برخی مقامات اطلاعاتی غربی و افغان گفته‌اند که ملا برادر، به فرماندهان خود اولتیماتوم داده و گفته بود که اگر آنها می‌خواهند با جنگ به پیروزی برسند، او دیگر نیازی نمی‌بیند که با آمریکایی‌ها مذاکره کند.
 یک دلیل طولانی شدن مذاکرات با آمریکا،‌ این بود که رهبران سیاسی طالبان، باید کوچک‌ترین توافق‌ها را با فرماندهانشان هماهنگ می‌کردند تا جلوی شورش درون سازمانی را بگیرند. آنها، بارها در طول مذاکرات به پاکستان سفر کردند و همیشه از طریق واتس‌اپ با فرماندهان در تماس بودند.

وقتی که آمریکا مذاکره با طالبان را در دوحه شروع کرد، افراد مقابل هیات آمریکایی در آن سوی میز، معماران شورش طالبان بودند. همزمان با مذاکرات، خودروهای بمب‌گذاری شده به پایگاه‌های نظامی حمله می‌کردند و نیروهای غیرنظامی، در انفجار عاملان انتحاری کشته می‌شدند. بارها، خشونت‌ها مذاکرات را به خطر انداخت. در طول مذاکرات اما یک نگرانی بزرگ این بود که آیا ملا برادر رهبر هیات مذاکره‌کننده طالبان و دیگر نیروهای سیاسی آن، بر فرماندهان نظامی نفوذ دارند یا نه
 

این خبر را به اشتراک بگذارید