نگار حسینخانی_روزنامه نگار
«برف میبارد. دو طرف کوچه باریک و دراز ردیف خانهها انگار برای گرم شدن تنگ دل هم چسبیدهاند. پشت پنجرهای زنی پرده را کنار میزند و بیرون را نگاه میکند. گربهای خاکستری روی درگاهی پنجره میپرد و موهای سفید زن با سفیدی پرده تور یکی میشود. آن طرف کوچه جلوی خانه روبهرو آمبولانسی از لابهلای دانههای برف پیداست. گربه خمیازه میکشد و تن میلرزاند.» این چند خط، بخشی از داستان زمستان زویا پیرزاد است. داستانهای زیادی با حال و هوای برفی تا امروز منتشر شده است، اما بهنظر هیچیک نتوانستهاند از این فضا در راستای رؤیاپردازی و ابهامگونهگی استفاده کنند. در اینجا به چند نمونه ایرانی و خارجی اشاره میکنیم.
داستان ایرانی
«مثل همۀ عصرها» نوشته زویا پیرزاد نخستین مجموعهداستان او و شامل 18داستان است. پنجمین داستان این مجموعه، «زمستان» نام دارد؛ داستانی دو صفحهای که روایتی کوتاه است از سالهای متمادی رفاقت دو دوست که در نهایت، در کهنسالی با تلخترین اتفاق زندگی، مرگ، پایان مییابد. داستان عصر بهمنماهی را روایت میکند که ایران، سرانجام پس از انتظار بسیار، بارش دانههای سپید و پاکدامن برف را شاهد است.
«روزهای سرد برفی» نوشته فهیمه رحیمی است. در بخشی از این کتاب آمده است: ای آدمها که بر ساحل نشسته و خندانید/ یک نفر در آب دارد میسپارد جان. به جای غریق، کسی زیر بارش برف ایستاده بود و چشم به گشوده شدن در داشت. وجدان به خواب نرفته نهیبم زد و وادارم کرد تا تمام قوایم را متمرکز کنم و با صدای نسبتا بلند بگویم، کیه؟
«بوی برف» شهلا شهابیان رمانی است که خواننده را در کشف رازها و رمزهای سه نسل از یک خانواده سهیم میکند و همین موضوع سبب میشود تا نتوان بهراحتی گفت که فقط داستان دختریاست که در نوستالژی عشقی از دسترفته به زیر و رو کردنِ خاطرات مادربزرگش جاجان، نشسته است. بازخوانی رویدادهای تاریخی سدهی اخیر ایران در متن داستان و ایجاد بینامتنیتی که در طرحِ رمان تنیده شده یکی ازویژگیهای بارز این رمان است.
«چهارده سالگی بر برف» حسین آتشپرور، «آخرین برف زمستان» فاطمه ایمانی، «ما را با برف نوشتهاند» نسیم توسلی، «آنجا که برفها آب نمیشوند» کامران محمدی، «پیش از آب شدن برفها» محمد میرقاسمی، «همسفر آتش و برف» فرهاد خضری، «گرگها از برف نمیترسند» محمدرضا بایرامی، «برف در پرو» آسیه جوادی و... از دیگر نمونههای بهرهمند از فضای زمستانی هستند.
داستان خارجی
«خون از زیر پیراهنش روی برف میچکید. زیاد از برف و در واقع خیلی چیزها سر درنمیآورم، اما جایی خواندهام بلورهای برفی که بهعلت سرمای زیاد تشکیل میشوند، با برف آبکی، دانههای سنگین یا آن دانههای تُرد کاملا فرق دارند. در ضمن جایی خواندهام که شکل بلورها و خشکی دانههای برف باعث میشود هموگلوبین خون این رنگ قرمز تند را به خود بگیرد. در هر صورت، برفی که زیر آن مرد جمع شده بود، مرا یاد ردای پادشاهان میانداخت، تماما ارغوانی و حاشیههایش از خز قاقُم. درست مثل نقاشیهای کتاب داستانها و حکایتهای نروژی که مادرم برایم میخواند.» این نوشته بخشی از کتاب «خون بر برف» است. تصویری منحصر به فرد که هولناکی واقعه را سرمای برف میمکد. داستانهای بسیاری در این شرایط آب و هوایی روایت شدهاند که بیشتر آنها موقعیتی هولناک را به تصویر میکشند. به چند نمونه از این داستانهای خارجی در اینجا اشاره خواهیم کرد.
«برفهای کلیمانجارو» ارنست همینگوی درد و رنج مردی زخمی به نام هری را که پایش قانقاریا گرفته شرح میدهد. نویسنده در این داستان دردهای مادی و معنوی هری را به تصویر کشیده و خاطرات گذشتهاش را در لحظههای رهایی از درد بیان کردهاست. این داستان تلفیقی از دردمندی آدمی و بیرحمی طبیعت است.
«برف» نوشته اورهان پاموک نویسنده اهل ترکیه است. او در این کتاب تنشها و مشکلات سیاسی و فرهنگی ترکیه مدرن را به تصویر میکشد. پاموک درباره این کتاب میگوید: «من موقع نوشتن رمان برف آثار دکتر شریعتی را خواندم؛ چراکه میخواستم از اسلام سیاسی حرف بزنم. به هر حال آثار شایگان، نصر و شریعتی تأثیرات خود را بر مردم ترکیه گذاشته است».
«آدمهای زمستانی» نوشته جنیفر مک ماهون رمانی دلهرهآور است. داستان در منطقهای جنگلی سرد و دورافتاده در حوالی ایالت ویرجینیای آمریکا رخ میدهد. زنجیرهای از مرگهای مرموز و ناپدید شدن رازآلود آدمها، مردم شهری را در وحشت فرو میبرد.
«اجرام آسمانی نورانی» نوشته الینور کاتون حکایت گروهی از جویندگان طلاست که در نیوزیلند قرن نوزدهم میگذرد. این رمان نمونه دیگری از یک موقعیت رازآلود برفی به شمار میرود. والتر مودی، شخصیت محوری مرموز و ثروتطلب این کتاب در یک شب توفانی به هتلی میرسد که در آن 12تن دیگر اقامت دارند.
«کودک برفی» نوشته ایووین ایوی داستانی خیالی است که در آلاسکا میگذرد؛ منطقهای که به زمستانهای سختش شهرت دارد. جک و میبل تازهواردان به این منطقه هستند که از تنهایی، کارگری و حزن و اندوه رنج میبرند. این زوج در روزی برفی کودکی برفی میسازند؛ این کودک هنگام شب جان میگیرد و بهدلیل ماهیت برفی خود میتواند در سرمای طاقتفرسای آلاسکا دوام بیاورد.
«خانه عروسک» نوشته هنریک ایبسن حکایت زنی از طبقه متوسط را روایت میکند. داستان این نمایشنامه در کریسمس و آغاز سال نو در حومه سرد و تاریک یک شهر میگذرد و یادآوری جنایات گذشته این زن است.
«آوای وحش» و «سپید دندان» نوشته جک لندن درباره سگهایی است که برای بقا در آلاسکای یخزده تلاش میکنند. آوای وحش بر مبنای تجربیات خود نویسنده هنگام گذران زندگی در کانادا نوشته شده که با وجود اینکه شخصیت اصلی آن یک سگ است، داستان آن در نهایت واقعگرایی بیان شده است. سپید دندان هم به نوعی همان موضوع داستان قبلی را دنبال میکند.
داستان «درخشش» نوشته استفن کینگ در هتلی کوهستانی میگذرد و در آن تلاش مادری برای نجات خود و فرزندش از دست مردی توهمزده تلاش میکند. هتلی تسخیرشده با ارواح، احاطه شده با برف، به دور از تمدن بشری.
«اتان فروم» نوشته ادیت وارتون، داستانی کلاسیک و آمریکایی است. آنچه این رمان را جذاب میکند بُعد تراژیک آن در روزی برفی نیست بلکه، روایت یک زندگی در مزرعهای به هنگام افول زمستان است.
«خون بر برف» نوشته یو نسبو، رمانی جنایی با حال و هوای برفی است. اولاف، شخصیت اصلی رمان، قاتلی نروژی است که برای یکی از دو سرکرده باند موادفروشان اسلو کار میکند. داستان در روزهای برفی اسلو روایت میشود. تصاویر دقیق و جزئیات بسیاری که نسبو با کلمات به تصویر میکشد، این رمان را به یکی از سینماییترین آثار او بدل کرده است.
شعر و برف
نسل جوان ایران زمستان را با شعر اخوان ثالث فهمیدهاند و با احمد شاملو ادامه دادهاند؛ سرهای در گریبان و راههای تاریک و لغزان. اما زمستان همیشه در شعر اینگونه دنبال نشده است. گاهی عاشقانه است و گاهی بازیگوشانه. از میان شعرهای زمستان به چند نمونه آن اشاره میکنیم.
نزار قبانی
از بازیهای کودکانهام مترس
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش برف میسوزد
مهدی اخوانثالث
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
محمدکاظم کاظمی
رفتار سرد برفِ شب و روز، برخورد گرم سربِ نهانسوز
این است تا رسیدن نوروز تقدیر شهر سوخته، باری
احمد شاملو
برف نو! برف نو! سلام! سلام!
بنشین، خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی _ ای امید سپید!_
همه آلودگیست این ایام
کودکانهبرفی
سَرت رفت و کلاهِت موند،
بابابرفی، بابابرفی!
دلت شد آب و آهِت موند،
بابابرفی. بابابرفی!
دو چشم ما به راهت موند،
بابابرفی، بابابرفی!
کودکانهای از پروین دولتآبادی
برف آمده شبانه
رو پشت بام خانه
برف آمده رو گلها
رو حوض و باغچه ما
زمین سفید هوا سرد
ببین که برف چهها کرد
رو جادهها نشسته
رو مسجد و گلدسته
برف قاصد بهاره
زمستانها میباره
یکشنبه 1 دی 1398
کد مطلب :
90858
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved