• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
پنج شنبه 21 آذر 1398
کد مطلب : 90148
+
-

مراسم نخستین سالروز درگذشت احمدرضا دالوند برگزار شد

شبی به یاد دال بزرگ

شبی به یاد دال بزرگ

آرزو مکتوبیان _ خبرنگار

مراسم بزرگداشت و بررسی کارنامه مطبوعاتی احمدرضا دالوند، گرافیست شهیر ایران همزمان با نخستین سالگرد درگذشت او در خانه وارطان برگزار شد. در ابتدای این مراسم سیروس علی‌نژاد، روزنامه نگار و سردبیر نشریه‌ آدینه گفت: یک سال از درگذشت دالوند گذشت اما گویی که سال‌ها از این مرگ گذشته است. خیال می‌کردم که 2یا 3سال از این اتفاق گذشته ولی درست یک سال پیش بود که او در بیمارستان از دنیا رفت. چنان مرگ‌ومیر افزایش یافته که آدم‌ها زود درگذشتگان را از یاد می‌برند. به قول ارنست همینگوی: «این جهان چنان بی‌رحم است که همه را می‌کشد و اگر نشد آنها را له می‌کند». پس چه خوب که برای اهالی مطبوعات نیز بزرگداشت برگزار شود؛ در مطبوعات عموما نام کسی پایدار نمی‌ماند و امید است که برگزاری این قسم مراسم‌ها نام و یاد بزرگان را زنده نگه دارد.» علی‌نژاد در ادامه از به فراموشی سپرده شدن مطبوعاتی‌ها گلایه کرد و گفت: «غلامحسین ساعدی روزی در عالم مطبوعات شهرت و آوازه بسیاری داشت، امروزه چنان شناخته‌شده نیست. مهدی سمسار نیز وقتی از دنیا رفت تا دو سه سال برنامه‌ای به نام جایزه روزنامه‌نگاری امید به نام وی برگزار شد و پس از مدتی به فراموشی سپرده شد. این فراموشی‌ها شامل عکاسان مطبوعاتی هم می‌شود. شاید امروز از هر صد نفر، 10نفر هم عکاسان قدیمی را نشناسند، درحالی‌که در زمانه خود شهره و سرآمد بود.»

علی‌نژاد، در آخر با مروری بر سرگذشت مطبوعاتی‌ها پس از مرگ به گرافیست‌های مطبوعاتی رسید و اظهار داشت: «گرافیک به‌معنای امروزی کلمه که تصویر را در مطبوعات وارد کرده است، اتفاق نو و کم‌سابقه‌ای است. گرافیک از بدو شکل‌گیری در خدمت تبلیغات بوده است. اما پس از اینکه از گرافیک در مطبوعات استفاده شد دیگر فقط تبلیغات نبود. حال در میان گرافیست‌ها نام‌هایی که بیش از بقیه می‌درخشد مرتضی ممیز، حقیقی و دالوند است. دالوند از آن گرافیست‌هاست که در خدمت تبلیغات نبود، بلکه در خدمت مطبوعات بود. یادش گرامی!»

بعد از سخنرانی علی‌نژاد، پارسوا باشی، گرافیست و طراح کتاب از آشنایی خود با دالوند گفت: « دالوند 1368، کسی که من ملاقات کردم، آدم متولد 1337تا آن سال نبود. مثلا بگو از تولد تا لحظه کشفش توسط من، او یک مرد بالغ 7ساله بود، اندازه سال 60تا 67، سال‌های جنگ، اسیری، مفقودی، کشته‌شدن، محبوس، شهید، نیمه‌جان، نیمه‌روح. او انگار پیش و پس از آن 7سال زندگی نکرده بود. نوعی قطع‌شدگی. هنرمند اکسپرسیونیست مثل او، با جهان اندوه‌بار خشمگین درونش، موضوع طرح را، محمل طراحی را، گیرم داستانی در «آدینه»، مقاله‌ای در «ایران فردا» یا نقدی در « دنیای سخن» را به مثابه موضوع یا سوژه در تبدیل و تحولی جان‌فرسا به ضرر خود موضوع و به سود انرژی شخصی هنرمندانه درونش ضبط و قربانی می‌کرد. قصه را مال خود می‌کند، شعر یا مفهوم سیاسی را در خود و در ابزار رسم و طرح و در اثر پدیدآمده ادغام می‌کند، دیگر نمی‌شود خط‌کش گذاشت و طرح را از فرم و فرم را از محتوا، داستان را از تصویر، شعر را از کلماتش جدا کرد. دیگر نمی‌شود جوهر را به جوهردان برگرداند. هنر در مفهوم اصلی‌اش همین تفکیک‌ناپذیری است.»

پس از پارسوا باشی، هادی حیدری، کارتونیست مطبوعاتی به سخنرانی پرداخت: «گرافیک روزنامه‌ها با نگاه خاص دالوندمتحول شد و نفس تازه‌ای کشید. سلیقه‌ای که او در نشاندن عناصر بصری کنار هم داشت، سلیقه مخاطبان را ارتقا بخشید؛ به‌طوری‌که بعد از روزنامه جامعه، دیگر گرافیک مطبوعات ایران به پیش از آن برنگشت. او شاگردان زیادی تربیت کرد. پژوهش‌های او در عرصه گرافیک و گرافیک مطبوعاتی، میراثی ماندگار برای جست‌وجوگران باریک‌اندیش است.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید