کتاب «اعلام خطر»، داستان دختری است که در روزهای جنگ، کودکی خود را گذرانده و جنگ با واژههایی چون بمباران، ضدهوایی، آژیر قرمز، یکدفعه وارد دنیای کودکی او شده است.
هنوز درگیر مبارزه با کرونا هستیم و ناچاریم در اینروزهای سرد و زیبای پاییزی را هم در خانه بمانیم. آپاراتچی این هفته به سراغ سایتهای پخش آنلاین مثل «فیلیمو» و «نماوا» و... رفته و دو پیشنهاد تماشایی برایتان آماده کرده است.
نام گروه ما «مافیا» است که از حرفهای اول اسمهایمان متینروپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلانخان، یعنی خودم ساخته شده است. این یادداشتها، روزنگاریهای من است از ماجراهای من و گروه مافیا که در روزهای مدرسههای کرونازده در دفتر خاطراتم مینویسم؛ باشد که بماند به یادگار برای آیندگان!
بر اساس اعلام وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با بازگشایی مدرسهها، باید همهی دانشآموزان، معلمان و سایر کارکنان، هنگام ورود به مدرسه و بهصورت روزانه از نظر وجود علائم بیماری غربالگری شوند و مدرسه در سامانههای مراقبت از کرونا نسبت به ثبت و گزارش مبتلایان اقدام کرده و در صورت نیاز به تصمیمگیری با کارشناسان ناظر بهداشت مشورت کند.
وقتی آقای معلم دربارهی مسابقه توضیح داد و داوطلب خواست، انتظار بالارفتن هردستی را داشت، جز دست من! حتی اگر مهرانِ که گرد وتپلترین بچهی مدرسه یا شاید کل منطقه است، دست مبارکش را بلند میکرد، آقای معلم آنچنان تعجب نمیکرد؛ اما نمیدانم چرا از دیدن دست بالارفتهی من چشمهایش اینقدر گرد شد که نزدیک بود از حدقه بیرون بیفتند و بروند زیر پایش!
اینروزها رنگ قرمز کرونا از نقشهی کشور پاک شده و همهی ما نقش مهمی داریم تا برای همیشه این رنگ از نقشهی کشورمان پاک شود و مدرسه، یکی از نقاط تعیینکننده است.
سرانجام از ابتدای آذرماه، مدرسهها بهصورت حضوری باز شدند. اگرچه حضور در مدرسه اجباری نیست یا بعضی از کلاسها برای ساعتهایی کوتاه در هفته به شکل حضوری برگزار میشود، اما هرچه باشد نقش مهمی در شیوع ویروس کرونا دارد.
همهی نقاشان بزرگ جهان از طبیعت الهام میگیرند. طبیعت، خود زیباترین نقاشی است؛ پاییز را در پارک تصور کنید. رنگهای زرد و نارنجی درختان افرا و چنار و گردو را ببینید.
دوچرخه دوستان نازنینی دارد؛ شاعرانی گرانقدر و نویسندگانی اهل دل. این دوستی در اثر 21 سال کار مداوم و همت مؤسسهی همشهری بهدست آمده که دوچرخه هرگز تنها نمانده است. روزنامهنگاری کودک و نوجوان، شرایط خاص خودش را دارد.
خورشید در حال طلوع است و شهر قرون وسطایی ماردین، از شهرهای باستانی جنوب شرق ترکیه مثل هرروز، در انتظار گلهای از الاغ های کرمرنگ بهسر میبرد.
کار روزانه این الاغها، جمعآوری زبالههاست. بعدازظهر که میشود، این گله با پخش موسیقی کلاسیک استراحت میکند.
هیچوقت برای دنبالکردن رؤیاها، زود یا دیر نیست؛ این پیام پدربزرگ و مادربزرگی شگفتانگیز است که در اخبار رسانههای جهان مشهور شدهاند.دلیلش هم ساده است؛ تصمیم گرفتهاند متوقف نشوند.
همهی نوجوانانی که برای کتابخواندن نفس میکشند، با این وسوسه آشنا هستند که یا قدم بگذارند به دنیای پر رمز و راز کتابهایشان، یا شخصیتهای کتاب را بهصرف یک فنجان چای و گفتوگویی دوستانه از کتاب بیرون بکشند و بیاورند به این دنیا! بهراستی چه هیجانی خواهد داشت اگر بشود «هری پاتر» و «جان اسنو» و «شازدهکوچولو» و «دوریان گری» را آورد به این دنیا! چه شود!
با این حال، هنوز بسیاری از خانوادهها، شیوهی آموزش آنلاین را به حضور در محیط مدرسه ترجیح میدهند. بهداشت مداوم محیط بهخصوص سرویسهای بهداشتی و عدم رعایت فاصلهی اجتماعی از سوی دانشآموزان، از جمله دلایل خانوادهها برای مخالفت با آموزش حضوری است.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .