بازخوانی سبک زندگی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتوگوی همشهری با همسر و فرزندان ایشان به مناسبت سومین سالگرد رحلت آیتالله
صبوری پدر مثالزدنی بود
الناز عباسیان
وقتی از مصلحت، اعتدال و گفتمان و البته سازندگی میگوییم ناخواسته نام مرحوم آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در ذهنها تداعی میشود؛ کسی که از ابتدای نهضت اسلامی ایران در کنار امام خمینی(ره) از جایگاهی بینظیر برخوردار بود و رهبری معظم انقلاب در وصفش فرمودند که هیچکس برای ایشان آقای هاشمی نمیشود و به حق که چنین بود. آنچه از آیتالله بیشتر شنیدهایم، سیاستورزی در داخل و خارج و شرح حال جلسههای کاری ایشان در پستهای کلیدی و مهم نظام است اما قطعا زندگی خصوصی و شخصی این مرد بزرگ انقلاب اسلامی هم میتواند همواره مورد توجه قرار گیرد. امروز 19 دی ماه سومین سالگرد رحلت ایشان است و به همین بهانه تلاش کردیم تا نگاهی متفاوت به زیست و سبک زندگی غیرسیاسی این بزرگمرد داشته باشیم و چه کسانی بهتر از خانواده میتوانند از این سبک زندگی، منش و اخلاقیات یار دیرین امام و رهبری برایمان بگویند. گفتوگو با عفت مرعشی، همسر مرحوم آیتالله هاشمی و محسن، مهدی، یاسر، فاطمه و فائزه هاشمی، فرزندان ایشان را پیشرو دارید.
تلاش داریم در این گفتوگو کمتر به وجه سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که بسیار هم از آن گفته شده است بپردازیم. میخواهیم بیشتر از حس و حال خانواده بعد از 3سال دوری از پدر و مسئولیتی که بردوش دارند بشنویم. از نگاه خانواده آیتالله، مهمترین خصلت فردی و شخصیتی ایشان چه بود و کدام ویژگی در سبک زندگیشان بیشتر به یادتان مانده است؟
فاطمه هاشمی: بهنظرم مهمترین خصلت فردی و خصوصیت اخلاقی پدر، صبر بیش از حد ایشان بود. بهیاد ندارم در طول پنجاه و چندسالی که در کنار ایشان زندگی کردم، حتی یک بار نیز عصبانی شده باشند، حتی زمانی که تندترین تهمتها و توهینها به ایشان میشد و خانواده و آشنایان هم نمیتوانستند تحمل کنند، ایشان در کمال متانت و آرامش، همه را دعوت به صبر میکرد. با اینکه بسیار عاطفی بودند اما اجازه نمیدادند عواطف و احساسات، رفتارشان را تحتتأثیر قرار دهد و براثر هیجان تصمیمی بگیرند. در عین حال، بسیار مأخوذ به حیا بودند و پوشیده و غیرمستقیم اگر انتقاد و نظری داشتند بیان میکردند که فرد مقابل، دچار اضطراب و آسیب نشود. اگر با رفتاری از طرف فرزندان یا خانواده موافق نبودند، برخورد تند نمیکردند بلکه غیرمستقیم نظر میدادند و اگر حتی مورد مشورت قرار میگرفتند، مثلا میگفتند اگر جای شما بودم این کار را نمیکردم.
محسن هاشمی: درباره زیست پدر باید بگویم که اعتدال، مسیر همیشگی او بود. به خاطر ندارم پدر با کسی دشمنی و کینهتوزی کرده باشد، به افراد ضعیف فشار آورده باشد و با دیگران تندی کرده باشد. در همه لحظات، آرامش و اخلاق را در رفتارشان مراعات میکردند. انتقادپذیری و انتقادجویی از ویژگیهای آیتالله هاشمی بود. حرفهای نابهجا را در خود فروبردند و به خاطر وحدت و مصلحت مردم از حق خود گذشتند و سکوت کردند. ایثار و دوری از ریا از ویژگیهای پنهان آیتالله هاشمی بود. ناگفته نماند من همیشه به آیتالله هاشمی از این منظر نگاه میکردم و او همیشه در تلاش بود تا کشور را بسازد و آرزویش رفاه، رشد و پیشرفت کشور بود. البته امروز آنچه مهم است راه هاشمی است. راه هاشمی جلوگیری از افراط و تفریط و مسیر اعتدال است و اگر امروز نتوانستیم رفاه نسبی ایجاد کنیم بهدلیل دوری از اعتدال است. آیتالله هاشمی بهدنبال تبدیل ایران به یک الگوی اسلامی و ایرانی برای پیشرفت بود و در این راه تلاش زیادی داشت.
آیتالله به استقلال رأی در خانواده چقدر اهمیت میدادند؟ یعنی حد و حدود استقلال فرزندان در خانواده تا کجا بود؟
محسن هاشمی: پدر در همه حوزهها به استقلال فرزندان احترام قائل بودند، مثلا در حوزه مذهبی، معمولا پدر، بچهها را برای نماز صبح بیدار نمیکردند، مگر اینکه خودمان از قبل خواسته بودیم. در نوع پوشش، عقاید سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، معتقد بودند خودمان باید به نتیجه و نظر برسیم نه اینکه حتما نظر ایشان را بپذیریم.
یاسر هاشمی: در فعالیتهای سیاسی نیز نظر خودشان را به ما تحمیل نمیکردند و حتی نمیگفتند، مگر اینکه خودمان با پدر مشورت میکردیم و حتی در مقام مشورت هم اگر مخالفت و انتقادی به رفتار ما داشتند با ملایمت بیان میکردند. طبیعتا فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی و اجتماعی فرزندان موجب واکنشها و تاثیراتی در جامعه میشد، فشارهای زیادی به ایشان در برخی موارد به خاطر این رفتارها وارد میشد که سعی میکردند فشارها را تحمل کنند و صراحتا از استقلال ما دفاع میکردند.
بیشتر فرزندان آیتالله در عرصههای مدیریتی کشور فعالیت داشتهاند. ایشان چه توصیههایی به فرزندان خود برای ورود به عرصههای مدیریتارشد اجرایی داشتند؟
محسن هاشمی: اتفاقا نظر آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود که فعال باشیم. من زمانی که در جنگ، به توصیه پدر تحصیل در دوره دکترا را در پلی تکنیک مونترال رها کردم و به کشور برگشتم تا در صنایع دفاعی و موشکی کمک کنم، بهعنوان یک سرباز وظیفه مشغول به خدمت شدم، در حالی که ایشان در آن زمان رئیس مجلس و فرمانده جنگ بودند. در دوران ریاستجمهوری ایشان نیز مسئولیت اجرایی نداشتم و ابتدا در دفتر بازرسی ویژه و در سال آخر با استعفای آقای مرعشی در دفتر رئیسجمهور بهعنوان فرد معتمد ایشان فعالیت میکردم و در دوره اصلاحات و ریاستجمهوری آقای خاتمی، بهعنوان مدیرعامل مترو منصوب شدم.
مهدی هاشمی: من هم در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی بهعنوان مدیر شرکت گاز و بعد سازمان بهینهسازی منصوب شدم.
یاسر هاشمی: در دولت سازندگی من هم مسئولیت اجرایی نداشتم، فاطمه که هیچ وقت مسئولیت اجرایی نداشت و فائزه هم بهعنوان مؤسس ورزشهای زنان در این حوزه فعال بود و بعد بهعنوان نماینده مجلس از طرف مردم انتخاب شد.
شنیدهایم ایشان تاکید زیادی به تحصیل فرزندانشان داشتند و با توجه به آیندهنگریشان حتی برای انتخاب رشته تحصیلی هم آنها را راهنمایی میکردند. اولا این راهنماییها به چه شکل بود و همچنین چرا ایشان اساسا به کسب علم و توسعه علمی کشور تأکید داشتند؟
مهدی هاشمی: پدر به تحصیلات اهمیت زیادی میدادند، با وجود اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی خود مجتهد و عالم حوزوی بود، برخلاف بسیاری از روحانیون، اصراری بر طلبهشدن فرزندانش نداشت اما اینکه ما برای خود هدفی مشخص داشته باشیم و در جهت آن تحصیل و تخصص کسب کنیم برای ایشان مهم بود. بهدلیل مطالعات و سفرهایی که ایشان قبل و بعد از انقلاب، به کشورهای توسعهیافته داشتند، اهمیت و ارزش دانش و تکنولوژی برای پدر روشن بود و میخواستند که فرزندانشان بتوانند با بهدستآوردن تخصص در جاهایی که کشور نیاز دارد خدمت کنند، به همین خاطر هر سه پسر ایشان در رشته فنی- مهندسی تحصیل کردند. محسن در رشته مکانیک، پلیمر و کمپوزیتها تحصیل کرد و در صنایع دفاعی مشغول به کار شد. من در رشته مخابرات و سپس انرژی فعالیت کردم و در شرکت صدرا و سپس سازمان بهینهسازی مصرف سوخت فعالیت کردم و یاسر نیز در رشته مهندسی صنایع و مدیریت کسب و کار تحصیل و در این حوزه کار کرد. دو خواهرم نیز در رشته علوم سیاسی تحصیل کردند و در شرایطی که تحصیلات عالیه زنان در خانوادههای روحانی، متداول نبود، پدرم، خواهرانم را به تحصیلات عالیه و تدریس تشویق میکرد.
وقتی مروری به زندگی آیتالله هاشمی رفسنجانی میکنیم سالهای پرفراز و نشیبی از مبارزات سیاسی در نظام شاهنشاهی گرفته تا حضور در جبهههای نبرد را میبینیم. سعهصدر و تابآوری ایشان در مقابل این فراز و نشیبها چطور بود؟
محسن هاشمی: وقتی به زندگی آیتالله هاشمی رفسنجانی، با تامل نگاه میکنیم، نشیبی نمیبینیم، گویا ایشان در یک مسیر تکاملی حرکت میکردند. ممکن است زیرشکنجه ساواک یا در زندان بوده باشد، در مسئولیتهای مهمی مانند فرمانده جنگ، رئیس مجلس و رئیسجمهور یا تحت شدیدترین تخریبها و توهینها، رد صلاحیت شود اما برای ایشان همه اینها یک فراز بود و به حرکت تکاملی خود ادامه میداد. شاید از این نگاه بتوان گفت که حق با کسانی است که میگفتند «هاشمی تغییر کرده است». نگاهی که ایشان در ابتدای نهضت و دهه30 داشتند شاید بیشتر نزدیک به نگاه فدائیان اسلام بود؛ کمااینکه امام خمینی(ره) هم در این دوره تحتتأثیر شهید نواب، قرار داشت، اما بهتدریج و در دهه 50 و40 که ایشان هم بهصورت پژوهشی و هم با سفر و بهصورت عینی و میدانی، کشورهای مختلف و شیوههای متفاوت اداره حکومت و جامعه را میبیند، نگاهش عمیقتر میشود و از شعارگرایی به واقعگرایی و عملگرایی نزدیک میشود و مدرسه رفاه را تاسیس میکند. از مترو الگو میگیرد و بهدنبال تحول در اقتصاد جامعه است و همین موضوع را در زمانی که ایشان در مسئولیت قرار میگیرد مشاهده میکنیم. در اوج جنگ، موضوع تاسیس دانشگاه آزاد و فعالکردن ساخت مترو را در نماز جمعه مطرح میکند و به نتیجه میرساند و با همین تکامل، در شرایطی که بسیاری از انقلابیون بهدنبال تداوم جنگ بودند، جنگ را تبدیل به صلح میکند و در دولت سازندگی زیرساختهای توسعه را فراهم و سپس در دهه آخر عمر خود، آگاهیبخشی و توسعه در حوزه فکری و فرهنگی را دنبال میکند. این یک حرکت مداوم و آینده نگر است. به همین خاطر ایشان در برابر تخریبها و تهمتها، سعه صدر داشتند، نه اینکه به سختی تحمل کنند، به آسانی از توهینها و تهمتها میگذشتند؛ چرا که نگاهشان به آینده بود. آینده روشن را میدیدند و از اینکه برای رسیدن به آن، خاری در پا برود، بیم و نگرانی نداشتند.
اگر مرحوم این روزها در وضعیت سیاسی- اجتماعی و اقتصادی فعلی در قید حیات بودند، کدام یک از عادتهای فردی و شخصیتیشان، کارگشای ما در این وضعیت بغرنج بود؟
یاسر هاشمی: مهمترین ویژگی ایشان، عقلانیت بود، یعنی نگاهی که به زندگی، دین، حکومت، جامعه و همه مسائل داشتند، نگاهی مبتنی بر منطق و عقل بود و به همین خاطر مشی اعتدال و میانهروی را توصیه میکردند. امروز هم بهنظر مهمترین مشکل جامعه ما، فاصله گرفتن از میانهروی و گرایش به تندروی در ابعاد مختلف است. در سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد، امنیت و در حوزه فرهنگ ما شاهد هستیم که میانهروی به نفع تندروی در حال تضعیفشدن است، حتی در حوزه دین هم میبینیم صدای جریان افراطی و غلوکننده از صدای جریان معتدل و سنتی که مراجع تقلید و علمای بزرگ حوزههای علمیه را نیز شامل میشود، بلندتر است و همین تندروی موجب دینگریزی در جامعه و تشدید شکاف فرهنگی و نسلی شده است. در سیاست خارجی هم نگاه ایشان میانهروی و اعتدال بود و بر این اساس برتعامل و دیپلماسی بهجای تقابل و درگیری تاکید داشتند؛ بهخصوص در حوزه منطقه و کشورهای اسلامی، جایی که امروز ما بیشترین تنشها را شاهد هستیم. ایشان در اقتصاد نیز جریان میانهروی را که تعدیل اقتصادی و اصلاحات تدریجی مورد نظرش بود در دولت سازندگی دنبال میکرد و در دولت اصلاحات هم ادامه یافت با یک نگاه رادیکال به اقتصاد، متوقف شد و نتیجه آن را در تورم ناگهانی و فشارهای اقتصادی اخیر میبینیم. در حالی که اگر با همان شیب اصلاحات اقتصادی تداوم مییافت امروز درد برای جامعه و نیازی به این جراحی نبود.
چقدر به حضور در جمع خانواده اهمیت میدادند؟ به هر حال بیشتر سیاستمردان ما،به واسطه کثرت مشغله، رسیدگی کمی به خانواده داشته و دارند.
حاجیه خانم عفت مرعشی: برای آشیخ اکبر، همیشه انقلاب مهمتر از خانواده بود.در دوره مبارزه، ایشان یا در جلسات با مبارزین و انقلابیون بود یا در زندان ساواک و یا در حال فرار و مسافرت. البته هروقت فرصتی پیدا میکرد در کنار خانواده حضور داشت و سعی میکرد با توجه بیشتر به بچهها و من، غیبتش را جبران کند. بعد از انقلاب هم در دوره جنگ، خیلی از روزها و شبها را یا در مجلس میماند یا به جبهه میرفت. در دوران ریاستجمهوری هم آنقدر کارهای اجرایی کشور سنگین بود که نمیتوانستیم خانواده را بر مردم مقدم کنیم. در دوران مجمع مقداری فرصت ایشان بیشتر شد و البته دیگر همه بچهها مستقل شده و ازدواج کرده بودند، به همین خاطر تقریبا در طول 40سال از ابتدای ازدواج تا پایان ریاستجمهوری ایشان، من سعی میکردم هم برای بچهها مادر باشم و هم جای خالی پدر را پرکنم تا آشیخ اکبر، بتواند با خیال راحت از خانواده، به وظیفهاش در مقابل مردم عمل کند.
در سلوک سیاسی آیتالله توجه به حقوق زنان بسیار پررنگ است. ایشان اولین رئیسجمهوری بودند که مشاور زن داشتند. آیا این مرام سیاسی در سلوک خانوادگی آیتالله هم وجود داشت؟
فائزه هاشمی: نگاه پدر به نقش زن در جامعه بسیار مترقی بود؛ یعنی نه تنها زن را جنس درجه2 و در حاشیه نمیدانستند بلکه معتقد بودند اگر قرار است تحول عمیق و توسعه در جامعه ایجاد شود باید زنان پیشرو بوده و نقش محوری داشته باشند؛ چرا که توسعه باید ابتدا در ذهنیت و تفکر و تربیت نقش بگیرد و این حوزه تاثیرگذاری زنهاست. پدر هم در فعالیتهای اجتماعی و هم در فعالیتهای مدنی و هم در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی بزرگترین حامی زنان بودند. جالب است بدانید شورایعالی ورزش بانوان در دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی، حدود 30 بار با شرکت رئیسجمهور تشکیل شد، در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی3 بار و در دوران ریاستجمهوری آقایان احمدینژاد و روحانی ، یک بار نیز تشکیل نشده است.
حاجیه خانم عفت مرعشی: حالا که صحبت از نگاه ایشان به جایگاه زنان شد بد نیست به خاطرهای که بارها گفته شده اما بازگوکردنش خالی از لطف نیست اشاره کنم. در سفری که با آشیخ اکبر به حجعمره داشتیم به خاطر درایت و اهمیت ایشان به مقام زن ما توانستیم بهعنوان نخستین زنان ایرانی از قبرستان بقیع بازدید کنیم. خاطرم هست امیرعبدالله برای ایشان احترام زیادی قائل بود و حتی صراحتا میگفت که برگزاری کنفرانس سران اسلامی در ایران را فقط بهخاطر آقای هاشمی پذیرفتم و وقتی هم به کنفرانس آمد، خودش اظهار کرد که میخواهم مهمان آقای هاشمی باشم و به خانه ما آمد و در همین سفر از ما برای انجام عمره دعوت کرد. وقتی ما به مکه و مدینه رفته بودیم، ایشان سفارش کرده بود نظر آقای هاشمی را تامین کنید و زمانی که آقای هاشمی برای زیارت بقیع میخواست وارد شود، ماموران نمیگذاشتند که زنان همراه ایشان بیایند، آشیخ اکبر همان جا گفت که اگر زنها اجازه زیارت نداشته باشند، من هم زیارت نمیکنم که مجبور شدند به همه زنهای شیعه که پشت درهای بقیع بودند اجازه بدهند وارد شوند و زیارت کنند.
آنچه از آیتالله بیشتر نقل میشود حرفها و رفتار و منش ایشان در جلسهها و دیدارهای یک روز کاری است. یک روز غیرکاری آیتالله چطور میگذشت و ایشان معمولا چه کارهایی را در این مواقع انجام میدادند؟
فاطمه هاشمی: پدر در روزهای تعطیل و غیرتعطیل، ساعتی قبل از نماز صبح بیدار میشدند و مشغول قرآن و نماز بودند. بعد از نماز پیادهروی و سپس اخبار را مطالعه میکردند و صبحانه صرف میشد. در روزهای تعطیل بعد از صبحانه مقداری استراحت میکردند و سپس مشغول مطالعه میشدند تا ظهر که معمولا خانواده جمع میشد و پدر با بچهها ساعتی صحبت میکردند و بعد مجددا به مطالعه میپرداختند یا اگر ملاقاتی از طرف مسئولان یا خانواده وجود داشت، انجام میشد.
حاجیه خانم مرعشی! شما سالها با حاجآقا در خانه جماران زندگی کرده و خاطرات زیادی داشتید. شک نداریم دلکندن از آن خانه هم برایتان سخت بود و شاید تبدیلشدنش به موزه شما را راضی به این کوچ اجباری کرده است. کدام ویژگی آیتالله در زندگی شخصیاش با شما پررنگتر بود؟
حاجیه خانم عفت مرعشی: ادب و احترام ایشان برای من خیلی ارزش داشت، با اینکه ایشان، در دوره مبارزه از رهبران نهضت و از ابتدای انقلاب از مسئولان مهم کشور بودند، حتی یک بار هم اتفاق نیفتاد که در صحبتکردن، مراعات شأن و احترام من را نکنند. حتی زمانی که بهخاطر کارهای خلافی که در حکومت وجود داشت و به ایشان و دیگران ظلم میشد، عصبانی میشدم و به آشیخ اکبر اعتراض میکردم، همیشه ایشان با آرامش حرفهایم را میشنید و آرامام میکرد. به ویژه در این سالهای آخر که هم توهینها و تهمتها از حد گذشته بود و هم فائزه و مهدی زندانی شدند، دیگر من مثل قبل از انقلاب، قدرت تحمل زندانیشدن عزیزانم را نداشتم و به آشیخ اکبر خیلی اعتراض میکردم اما ایشان میگفت، بچههای ما هم مثل بچههای مردم هستند و نمیخواست برای آزادی بچههایش معاملهای بکند و از حق مردم کوتاه بیاید.
محسن هاشمی: جا دارد در اینجا بسیار کوتاه به نکتهای اشاره کنم، پدرم احترام و ارادت خاصی به مادرم داشتند و بهنظراتشان در امور مختلف اهمیت میدادند. در رشادتهای مادر هم همین بس که در سالهایی که پدر کنارمان نبود، مادرم یک شیرزن بودند و خیلی از امور خانه را بهعهده داشتند. بعداز پیروزی انقلاب هم ماندن پدر در مجلس و رفتن به جبهه، غیاب ایشان در خانه را بیشتر کرد. زمان دستگیری پدر در منزل توسط ساواک و بعد از انقلاب ترور ناموفق ایشان مقابل چشمان همسر، به مادر بسیار سخت گذشته بود. البته فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی مادر هم جای خود دارد.
ایشان چقدر در ازدواج فرزندان و نوهها و در انتخاب عروسها و دامادهای خانواده نقش داشتند؟
حاجیه خانم عفت مرعشی: این مسائل بیشتر برعهده من بود و ایشان مسائل داخل خانواده را به من واگذار کرده بود.
در این سالهای فقدان ایشان، بیشتر چه مواقعی یاد مرحوم هاشمی میافتید؟
حاجیه خانم عفت مرعشی: هر روز من بهیاد ایشان هستم و فکر نمیکردم اصلا روزی باشد که من باشم و ایشان نباشد. همیشه فکر میکردم که زودتر از ایشان از دنیا بروم و برای همین نبودنشان برایم خیلی سخت است.
خیلیها تصور میکنند که آیتالله زندگی پرزرق و برقی داشتند و کمتر به سادهزیستی ایشان اشاره شده است. میشود به تعدادی از مصداقهای سادهزیستی در زندگی ایشان اشاره کنید؟
فاطمه هاشمی: فرق پدر با دیگران، این بود که اهل زهدفروشی و ریا نبودند، هرچه بود را از مردم پنهان نمیکردند و در خاطراتشان مینوشتند. در همه دوران سختی قبل و بعد از انقلاب که پدر مسئولیتهای سنگینی داشتند ما در منزل خدمتکار نداشتیم، همین اسباب و اثاثیهای که در خانه-موزه، مردم میبینند وسایل زندگی مادرم بود، از ظرفهای معمولی و ملامینی که خیلی از مردم دیگر غذا نمیخورند، مادرم در خانه استفاده میکرد. البته آیتالله هاشمی رفسنجانی زندگی خوب را گناه نمیدانست ولی اهل تشریفات هم نبود.
اهل سفرهای خانوادگی بودند و بیشتر ترجیح میدادند به کجاها سفر کنند؟ خاطراتی از این سفرها دارید؟
مهدی هاشمی: پدر معمولا سعی میکردند سفرهای خانوادگی را با سفرهای کاری مخلوط کنند که صرفا تفریح وگشت و گذار نباشد، مثلا در سفری که سال 1354 با ماشین به اروپا داشتیم و چندکشور را دیدیم، پدر ملاقات با مبارزان و انقلابیون را برنامهریزی کرده بود و با افرادی نظیر دکتر حبیبی، بنیصدر، صادق طباطبایی و قطبزاده که علیه رژیم شاه فعالیت میکردند، دیدار میکرد و سعی داشت اختلاف مبارزین را حل کند.
رفاقتی که گسستنی نبود
مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای پیام تسلیتی برای درگذشت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی منتشر کردند که خوانش دوباره آن خالی از لطف نیست: «فقدان همرزم و همگامی که سابقه همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به 59 سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهههای زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کمنظیر او در آن سالها، تکیهگاه مطمئنی برای همه کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار میآید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهههایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلی بود به کلی بگسلد و وسوسه خناسانی که در سالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهرهبرداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد. او نمونه کمنظیری از نسل اول مبارزان ضد ستمشاهی و از رنجدیدگان این راه پر خطر و پرافتخار بود.»
تلاش مرحوم هاشمی برای ثبت جهانی فدک
امسال سالگرد درگذشت آیتالله مقارن با ایام فاطمیه هم شده است. یکی از اقدامات ماندگار ایشان ثبت جهانی فدک و ماجرای مظلومیت حضرت فاطمه(س) بود. در بازدید ایشان از باغ فدک در آخرین سفرشان به سرزمین حجاز اتفاقات جالبی افتاد که فرزندش یاسر هاشمی به آن اشاره میکند: «پدر در سفر عمرهای که سال 1376 به مکه داشتند، میخواستند خیبر و فدک را زیارت کنند که از خیبر بازدید کردند اما فرصت دیدار از فدک ایجاد نشد و در سفر سال 1387، مصمم شدند که از فدک بازدید کنند. در حالی که مسئولان عربستان و حتی علمای شیعه آنجا میگفتند در فدک چیزی نیست که شما بخواهید این همه راه برای دیدن آن بروید، اما مطالعات تاریخی و عشقی که به حضرت زهرا(س)داشتند، باعث شد که ایشان بگویند حتما باید فدک را ببینم و وقتی که به فدک رسیدیم، دیدیم که حق با ایشان بود و حتی مسئولان آن شهر که اهل سنت هم بودند بر اینکه فدک میراث فاطمه(س) است تاکید کردند و ایشان با وجود اینکه مسئولان عربستان نهی میکردند از آب چشمه فدک بهعنوان یادگار حضرت زهرا(س) نوشیدند و بعد مصاحبه کردند و در چند سخنرانی هم موضوع فدک را شرح دادند تا بهعنوان میراث جهانی شیعه، شناخته شود. »