پشتِ دانایی اردو بزنیم
احسان اکبرپور:
اگرچه در نگاه نخست، کمتر کسی در کنشها و رفتارهای خود، سادهانگاری و سطحینگری را ترجیح میدهد اما واقعیت آن است که امروزه با گسترش وسایل ارتباطجمعی، بخش قابلتوجهی از شهروندان، خودآگاه و ناخودآگاه، سادهانگارانه در حال الگوبرداشتن از نظرات و آرای مفسران شبکههای تلویزیونی، چهرههای سیاسی، هنری، ورزشی و سلبریتیهای فضای حقیقی و مجازی هستند.
معمولا کمتر کسی میگوید «من میخواهم هرچه را میبینم و میشنوم، نسنجیده بپذیرم و به کار ببندم» اما باید داوری کرد که آیا امروز که ما از طریق شبکههای اجتماعی هر لحظه در معرض هجوم میلیونها «داده» هستیم، منفعلانه شبیه یک اسفنج، این اطلاعات را جذب میکنیم و همانها را در کنشها و رفتارهای جمعیمان به کار میبندیم یا این دادهها را از صافی یک غربال گذر میدهیم و سپس دست به انتخاب میزنیم. حتی اگر هم اینگونه باشد، آیا ما در فرایند گزینش به این نکته توجه داریم که پشت هر رأی یا نظر کارشناسان مورد وثوق بخشهای مختلف جامعه، انگیزهها و تمایلات شخصی و گروهی پیدا و پنهان وجود دارد و نمیتوان بدون درنظرداشتن آنها «نظر کارشناسانه» آنها را بیدیده تردید نگریست؟
ما در زندگی روزمرهمان معمولا با 2نوع متفاوت از «مسئله» روبهروییم: مسائل توصیفی (آنهایی که درباره کنجکاویها و توصیفات روزمره ما از گذشته، حال و آینده پرسش مطرح میکنند) و مسائل تجویزی (که با بایدها و نبایدها درباره درست یا نادرستبودن موضوعات و رویدادها مطرح میشود). پرسش اینجاست که در مواجهه با هرکدام از این دو نوع مسئله و سپس در تحلیل مدعا و دلایل آنها، ما تا چه اندازه نگاه و کنش «پرسشگرانه و نقّادانه» داریم؟ آیا مفروضات و استدلالها را از منظر فهم، تفسیر، سنجش و بازشناسی گزارههای منطقی تحلیل میکنیم؟ آیا به گفتهها و مدعاها، بهدیده شک مینگریم و در پی یافتن تناقضها هستیم؟
بهعنوان مثال آیا در هنگامه رخدادن یک بلای طبیعی در نقطهای از کشور، وقتی چهرههای مشهور ورزشی، هنری، سیاسی و... شمارهحسابهای شخصی خود را برای کمک به بلادیدگان ارائه میکنند، از آنها میپرسیم که این کمکها قرار است «دقیقا» صرف چه کاری شود؟ آیا از خودمان میپرسیم وقتی نهادی عمومی مانند هلالاحمر، با تخصص و امکانات ویژه امدادرسانی، به کار تأمین نیازهای اولیه و ثانویه بلادیدگان مشغول است و طبعا کمکهای مردمی به این نهادها، تسریعبخش امر «کمکرسانی عاجل» به بلادیدگان است، چرا کمکهای انساندوستانهمان را به افراد صرفا مشهور که تخصصی در نوع کمکرسانی، نیازسنجی و زماننگری رسیدگی به بلادیدگان ندارند، تحویل میدهیم و این اختیار عمل را به آنها میدهیم تا در هزینهکردن کمکهای مردمی به تشخیص فردی خود عمل کنند؟ آیا تاکنون از این چهرههای مشهور پرسیدهایم که کمکهای جمعآوریشده مردم را کجا، چگونه و بر اساس چه صلاحدیدی هزینه کردهاند؟ تفکر انتقادی همواره روحیه پرسشگری و نقادی نسبت به مدعاهای مطرحشده و سپس مطالبهگری از آنها را پی میگیرد.
در روزگاری که شبکههای اجتماعی موجآفرینی میکنند و بعد از هر رویداد و اتفاقی، گروهی از طریق آنها در پی نقشآفرینی و تبلیغ آرای خود هستند، تنها داشته هر شهروند، تردید، پرسشگری و سنجش عقلانی مدعاهاست. اگر روزی سهراب سپهری در سطر آغازین شعرش نوشت «ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت»، در سطور میانی بر آن تأکید داشت که «پشت دانایی اردو بزنیم» تا شاید «میان گل نیلوفر و قرن / پی آواز حقیقت بدویم».