محمدرضا باهنر در مصاحبه با همشهری از دلایل ناکارآمدی مجلس میگوید
نظام 2 مجلسی با انتخابات حزبی
مجید مهرابی دلجو/ دبیر گروه سیاسی
عیوب مجلس را کسی بهتر از محمدرضا باهنر نباید بشناسد؛ دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین که بهعنوان یکی از بازیگران یا به لفظ بهتر بازیگردانان پارلمان در 28 سال حضورش در مجلس شناخته میشود. با هوشمندی، روزی که باید از مجلس کناره میگرفت، کنار کشید. معلوم نیست این کنارهگیری او از مجلس بهخاطر پیشبینی نتیجه انتخابات سال 94 و شکست جمعی اصولگرایان در تهران بود یا به آن دلیلی که در این مصاحبه دربارهاش صحبت میکند و تأکید دارد که شأن نمایندگی کاهش یافته است. باهنر اصولگرا در این گفتوگو تأکید بر اصلاح ساختار مجلس دارد و میگوید که این مجلس، مجلسی نیست که به فکر منافع ملی کشور باشد. کاهش شأن نمایندگی، فاصله گرفتن مجلس از دغدغههای ملی، افت کیفیت مجلس، ناکارآمدی در قانونگذاری، درگیرشدن نمایندگان به دغدغههای شخصی و بعضا رخنه فساد به راهروهای پارلمان بحثهایی بود که با نایبرئیس ادوار مجلس در میان گذاشتیم. باهنر معتقد است ساختار قانونگذاری در کشور ایراد پیدا کرده و مجلسی دیگر به غیر از این مجلس باید تشکیل داد.
در آستانه انتخابات مجلس میخواهم بحثی را با شما درباره کارآمدی مجلس آغاز کنم. از یک گزاره شروع کنیم که امام(ره) درباره مجلس فرمودند. امام(ره) مجلس را در راس امور دانستند اما هر چه از مجلس اول به این سو آمدیم مجالس ایران، افت کیفیت داشتهاند، بهطوری که حتی خود نمایندگان مجلس هم میگویند مجلس دیگر در راس امور نیست. بهعنوان کسی که 28سال را در پارلمان گذرانده نظر شما چیست؟ معتقدید مجلس همچنان در راس امور است.
اگر یک حقوقدان بیطرف همین الان قانون اساسی ما را با دقت مطالعه کند، شک نمیکند مجلس در راس امور است، یعنی اختیاراتی که مجلس دارد، وظایفی که مجلس دارد، کارهایی که دولت باید قبل از انجامش از مجلس سؤال بکند، حتی اعلام وضعیت غیرعادی، حتی اصلاح مرزها، قراردادهای بینالمللی و بودجه کشور و... همه اینها باید از کانال مجلس عبور کند.
از طرفی مجلس حق قانونگذاری در کلیه امور کشور را دارد، حق تحقیق و تفحص در همه مسائل کشور را دارد، اصل 90قانون اساسی میگوید که مجلس بر حسن انجام امور همه قوا نظارت میکند که به همین مناسبت کمیسیونی به نام کمیسیون اصل 90 در مجلس تاسیس شده است و قسعلیهذا... پس از نظر حقوقی و ترمینولوژی حقوق، مجلس در راس امور است. اما آیا مجلس هماکنون از این موقعیت و از این فرصت و از این امکان اوجنشینی که دارد استفاده مناسب میکند یا نه؟ آن بحث دیگری است. من اگر بخواهم جمعبندی حرفهایم را اول بگویم بهعنوان کسی که دورههای متعدد در مجلس بوده است، معتقدم ساختار شکلگیری مجلس طوری است که این مجلس، یک مجلس کاملا منطقهای و محلی است؛ یعنی مجلسی که بخواهد برای منافع ملی فکر کند، این مجلس نیست، نه اینکه نمایندهها مشکل داشته باشند، نه، ساختار، نحوه انتخاب، نحوه توقعات، رفت وآمدها و اینطور مسائل باعث شده است که اگر اغراق نکنیم 70 تا 75درصد وقتشان، فکرشان و ذکرشان برای حل کردن مشکلات ریز مردم است.
از بین دلایلی که شمردید کدام عوامل در افت کیفیت مجلس اولویت دارند؛ ساختارها، نحوه انتخاب، نظارتها یا رفتار خود نمایندگان؟
دلایل دیگری را هم خواهم گفت. اینکه چه کسانی باعث این وضعیت شدهاند، هم نمایندگان باعث بودهاند، هم مردم باعث شدهاند، هم مسئولان و هم چیزهای دیگر. مردم بسیاری از مطالبات جزئی خودشان را که باید از فرماندار، بخشدار، اداره کل، شورای شهر و استاندار داشته باشند، روی سر نماینده خراب میکنند و به نماینده پناه میبرند. تقصیری هم ندارند، یعنی مردم دور خودشان را که نگاه میکنند میبینند تمام مسئولان دور و بر خودشان انتصابی است؛ مدیرکل انتصابی است، فرماندار انتصابی است، بخشدار انتصابی است، امامجمعه انتصابی است، قاضی انتصابی است و تنها کسی که دستشان به او میرسد کسی است که به او رأی دادهاند. طبیعتا دستشان به دامن رئیسجمهور که نمیرسد، فقط نماینده است که دستش زیر ساطور رأی مردم است. در جامعه اینطور جاافتاده که مجلس، 3هفته کار میکند و یک هفته تعطیل است. درحالیکه ماها که مجلس را مدیریت میکردیم، میدانستیم آن یک هفته که نمایندگان جلسه علنی ندارند، در بین موکلان بهاصطلاح له میشوند، تازه وقتی که به مجلس برمیگردند وقت استراحتشان است. بنابراین برای نماینده وقتی وجود ندارد که بتواند برای منافع ملی کار کند. یعنی من اگر بخواهم جمله خیلی صریح و روشن بگویم ما در مجلس کسی که حافظ منافع ملی باشد نداریم، اگر کسی هم دنبال منافع ملی باشد آن موقع این فرد در حوزه انتخابیهاش مشکل پیدا میکند. نکته دوم هم این است که شأن نمایندگی از ابتدای انقلاب که ما به این سمت حرکت میکنیم همینطور افت پیدا میکند. در مجلس اول تقریبا همه کاریزما و محبوب مردم بودند؛ حضرت آیتالله خامنهای، شهید چمران، آقای هاشمی رفسنجانی و... بهصورتی که در پایان دوره اول در بعضی از حوزههای انتخابیه غیر از شخص نماینده کسی حاضر نبود برای انتخابات بعدی ثبتنام کند. یعنی اصلا شأن و منزلت خودشان را پایینتر از این میدانستند که نماینده بشوند. خاطرم هست در انتخابات مجلس دوم، چند ساعت به پایان مهلت ثبتنام مانده بود که ما با التماس، رئیس دفتر نمایندهای را آوردیم، ثبتنام کرد که یک انتخاباتی برگزار شود. الان در انتخابات مجلس 12هزار نفر ثبتنام میکنند. از بعضی از آنها پرسیده میشود انگیزهات برای ثبتنام در انتخابات مجلس چیست؟ میگوید بیکارم. یا کار درست و حسابی ندارم!
پس نامزدهای انتخابات و نمایندگان مجلس امروز بیشتر دغدغه شخصی دارند.
نمیشود گفت که هر 12هزار نفر اینگونه بودهاند. قطعا یک تعدادی هم هستند که انگیزه خدمت دارند. اما جالب است که بگویم فضای انتخابات طوری شده، آدمهایی که به درد مجلس میخورند و میتوانند برای مجلس مفید باشند حاضر نیستند کاندیدا بشوند. میگویند میدان رقابت متأسفانه اینقدر ناسالم شده است که حال و حوصله ورود به این میدان را نداریم. میدان رقابتی که آدم باید پول خرج کند، آبرو خرج کند، همه این کارها را بکند و در نهایت آیا رأی بیاورد یا نه. تعدادی هستند که به درد مجلس میخورند اما میگویند صحنه رقابت صحنه به درد نخوری شده است. این مشکلات بهتدریج برای مجلس شکل گرفته است اما من بارها گفتهام و اینجا هم میگویم که مملکت را با یک مجلس نمیتوان اداره کرد، ما حتما باید دو مجلسی شویم. یک مجلس ملی داشته باشیم و یک مجلس منطقهای. در بسیاری از کشورها هم این سیستم پیاده میشود.
آقای مهندس، من هنوز نتوانستم جوابم را بگیرم که چرا در مجالس اول، دوم، سوم و چهارم، نگاه ملی غلبه دارد، جریانات سیاسی برای منافع ملی در مجلس میجنگند، اگر اختلاف نظری بین جناحهای سیاسی حاکم بر مجلس وجود دارد اختلاف نظر درباره منافع ملی است، جریانات سیاسی سخت پای منافع ملی ایستادهاند و بهخاطر ایدئولوژی خودشان در مجلس درگیر میشوند اما به قول شما هر چه به این سمت میآییم سطح دغدغههای یک نماینده پایین میآید،کیفیت کار نماینده مجلس نازل میشود و در نتیجهشأن نمایندگی پایین میآید. دلیل از بین رفتنشأن نمایندگی چیست؟
این دو سؤال منطبق نیست. دغدغه با شأن متفاوت است. یک نامزد انتخابات وقتی در حوزه انتخابیه خودش باید سخنرانی کند، به مردم چه میگوید؟ جاده میکشم، راه میکشم، دانشگاه درست میکنم، 2تا شهرستان جدید ایجاد میکنم، ادارهها را زیاد میکنم و قسعلیهذا. درحالیکه مشکلات ملی ما اساسا اینها نیست. مثلا فرض کنید منافع ملی میگوید که سالی 3-2 میلیارد مترمکعب آب از شمالغرب کشور به جنوب شرق کشور منتقل کنیم ولی مگر مثلا نمایندههای خوزستان میتوانند بگویند اگر ما انتخاب شدیم نصف آب را میدهیم به مردم اصفهان؟! برعکسش را باید بگویند! باید برای رأی آوردن بگویند ما اگر نماینده شدیم یک قطره آب هم نمیگذاریم به اصفهان برود. این میشود دقیقا ضدمنافع ملی. یعنی در خیلی از این جاها منافع ملی با منافع منطقهای در تضاد است. شما خیلی اصرار دارید مسائل مجلس را به آدمها برگردانید اما من به آدمها برنمیگردانم، من به ساختارها برمیگردانم. بعضیها به من میگویند چون شماها نیستید مجلس دهم عملکرد ضعیفی دارد، من میگویم ربطی ندارد. در همین مجلس اقلا 50 نماینده قدرتمند و مجرب که منافع ملی را میشناسند و درباره منافع ملی کارکردهاند داریم. آدمهایی داریم که سابقا وزیر بودهاند. مجلس دهم یک مشکلی پیدا کرده که فراکسیون اکثریت ندارد. ما قبل از مجلس دهم در همه مجالس یک فراکسیون اکثریت داشتیم و یک فراکسیون اقلیت. من بعضی وقتها رادیو مجلس را گوش میدهم دلم برای رئیس جلسه میسوزد که این بنده خدا چگونه مجلسی را که 3فراکسیون اقلیت دارد اداره میکند. تازه فراکسیونها هم ثابت نیستند، نمایندهها شناورند، گاهی توی این فراکسیون هستند و گاهی در فراکسیون دیگر.
همین نمایندههایی که شما میگویید شناور هستند، مشکل در رفتار آنهاست، من میخواهم مصداقی وارد شوم...
شما میتوانید قانع نشوید و اصلا مشکلی هم ندارد، من روی آدمها بحث نمیکنم.
من معتقدم حتی آن بحث منطقهای که شما میفرمایید هم درباره مجلس ما صدق نمیکند، مجلس ما دچار آفت دغدغههای شخصی شده است. مثال میزنم؛ ما نمایندهای داشتیم که وقتی وارد مجلس دهم شد، در نخستین نطقش از تریبون ملی مجلس به نفع پدرش سخنرانی کرد، اما در مجالس قبلی مورد داشتیم اگر جریانی سیاسی به جمعبندی میرسید که یک وزیر ولو همسو، اگر دروغ میگوید، اگر در راستای منافع ملی کشور کار نمیکند، بهصورت تشکیلاتی این وزیر را استیضاح و عزل میکردند. چرا امروز از این دست استیضاحها در مجلس خبری نیست؟ چرا باید نماینده مجلس ما نخستین اولویتش در مجلس این باشد که آقازادهاش را عضو هیأت مدیره فلان شرکت کند؟ چرا نماینده ما با گزینه وزارت در میدان آرژانتین جلسه میگذارد و از او امتیاز شخصی میخواهد و وقتی امتیازش را نمیگیرد برای رأی عدماعتماد به آن گزینه تقلا میکند؟
حالا ممکن است در بین 290نماینده 3 نماینده اینطوری هم پیدا کنید، این یک قاعده در مجلس نیست. ممکن است خدایی نکرده به این نتیجه برسید که از بین 290 نماینده در مجلس270نماینده دنبال دغدغه شخصی هستند، خب آن جای بحث دارد، اما ممکن است از بین 290نماینده شما 3 تا مصداق هم مثال بزنید...
من از این مصادیق زیاد دارم.
حالا ممکن است انگیزهها حتما شخصی نباشد، ما این موارد را حتی در استیضاحها و تحقیق و تفحصها هم دیدهایم. مثلا یک نماینده میرود استیضاح یک وزیر را امضا میکند. 3روز بعد امضایش را پس میگیرد، چرا؟ چون مشکل این نماینده با این وزیر سر مدیرکل فلان اداره در استان بوده است. خب وزیر هم موافقت میکند که مدیرکل را عوض کند و این نماینده هم استیضاحش را پس میگیرد. پس ببینید انگیزه شخصی نیست.
اینها فسادآور نیست؟
دقت کنید آن نمایندهای که میخواهد آن مدیرکل را عوض کند میتواند دلیل اصرارش بر تغییر مدیرکل در ضعف مدیرکل باشد. دلیل، حتی میتواند مفسد بودن آن مدیرکل باشد. بعضی جاها دغدغههای یک نماینده دغدغههای پاکی است اما جزو اختیاراتش نیست. نماینده که نباید مدیرکل عوض کند. اما در طول این 10دوره رفتارها طوری شده که این مسائل جزو دغدغههای نمایندگان شده است. یک دوره من نماینده کرمان شدم. یک مدتی دیدیم شهر کرمان فرماندار ندارد، یک ماه، دوماه گذشت و به استاندار زنگ زدیم، گفتیم چرا فرماندار نمیگذارید؟ استاندار گفت باهنر! من تو را قبول دارم و منتظرم تو یک نفر را معرفی کنی و من فرماندار بگذارم. گفتم اگر 2سال هم خودت را معطل کنی من به تو فرماندار معرفی نمیکنم اما مواظب رفتار فرماندار هستم. الان که نمایندهها دنبال تغییر مدیر مدرسه هم هستند. خیلی از کاندیداها موقع تبلیغات میگویند من اگر نماینده شدم فلانی را عزل میکنم و فلانی را عوض میکنم. یعنی مسیر، مسیر اشتباهی شده است.
برخلاف نظر شما...
من عذر میخواهم، اینجا صحبت شما را قطع کنم، شما نظرات خودتان را در همشهری بنویسید. شما از من نظر میخواهید و من نظرم را گفتم، شما حق دارید قانع نشوید. اصلا لازم نیست به جمعبندی برسیم، اگر با شما بخواهم تفاهم کنم باید مناظره بگذاریم. اجازه بدهید خوانندهها جمعبندی کنند. من دنبال قانع کردن مخاطبانتان هستم نه شما.
گفتوگوی اخیر آقای صفاییفراهانی را مطالعه فرمودهاید؟
نه ندیدم.
ایشان گفتهاند به صحبتهای آقای باهنر رجوع کنید که بدون حزب دیگر نمیتوان در مجلس فعالیت زیادی کرد. ایشان همچنین نظارت شورای نگهبان را عامل ضعف مجلس میدانند و میگویند«به خاطر قیف تنگ نظارت شورای نگهبان» مجلس قوی شکل نگرفته است. من به بحث احزاب میرسم ولی قبل از آن میخواهم از شما بهعنوان یک چهره اصولگرا بپرسم چقدر نظارتهای شورای نگهبان را در کیفیت مجالس مؤثر میدانید؟
از همین آقایان اصلاحطلب بپرسید که در مجلس ششم نظارت شورای نگهبان کمرنگ بود، مجلس ششم خیلی قدرتمند بود در کشور ما؟ ضعیفترین مجلس بعد از انقلاب مجلس ششم بود. در مجلس ششم نظارت استصوابی خیلی قوی نبود، همه هم آمدند. همه هم به مجلس رفتند ولی خودشان، خودشان را نتوانستند اداره کنند.
ما در آن مجلس چهرههایی مثل آقای بهزاد نبوی، آقای مجید انصاری، همین آقای صفایی فراهانی و.. را داشتیم.
من عملکرد مجلس ششم را میگویم. عملکرد مجلس ششم طوری بود که آقای خاتمی هم که رئیس دولت اصلاحات بود در یک سخنرانی از عملکرد مجلس ششم شکایت کرد و گفت این مجلس نمیتواند کار کند. اصلا این مسائل بههم ارتباط ندارد. اینها دلیلتراشیهای بیخودی است. والا در مجلس ششم، نظارت استصوابی به هر دلیلی کمرنگ شد، همه هم بودند آقای بهزاد نبوی بود، آقای محمدرضا خاتمی بود، آقای فلان بود، آقای بهمان بود، مجلس به جایی رسید که میخواستند استعفا بدهند و مجلس را از کار بیندازند، اینقدر تندروی کردند که صدای رئیس دولت اصلاحات بلند شد. بپردازیم به بحثهای دیگر.
بعضی چهرههای جریان مقابل شما مثل آقای سعید حجاریان، حضور جریان اصلاحات در انتخابات را منوط به تأیید صلاحیت چهرههای این جریان کردهاند و خطر کاهش مشارکت را به نظام گوشزد کردهاند، آیا حاضرید بهخاطر افزایش مشارکت با نهادهای نظام گفتوگو کنید؟
آقایان بعضا در مواضعشان زیگزاگ دارند. زمانی جریان اصلاحات رسما انتخابات را تحریم میکرد. مثل انتخابات شورای شهر و روستای دوم. یا مثلا مجلس هفتم را تحریم کردند. بعدا سردمداران اصلاحات آمدند گفتند کار ما اشتباه بود. در همین انتخابات اخیر خود همین آقای حجاریان تبلیغ میکردند و میگفتند مردم بروید پای صندوقهای رأی. ایشان میگفتند ما مطالباتمان را پای صندوق رأی میتوانیم بگیریم و تحریم کردن انتخابات نفعی ندارد. من پیامم از همشهری به این آقایان این است که مواضعشان را دوباره تغییر ندهند. از تحریم انتخابات هیچکس سود نمیبرد و کسی هم به این توصیهها گوش نمیکند. مردم ممکن است در انتخابات شرکت کنند و توصیه بپذیرند و به گروه اصلاحطلب یا اصولگرا رأی دهند اما اگر یک گروهی بیاید و به مردم بگوید در انتخابات شرکت نکنید مردم گوش نمیدهند. بله! شورای نگهبان هم واقع قضیه تا آنجا که میتواند باید با سعهصدر برخورد کند. البته شورای نگهبان هم مشکلاتی برای خودش دارد مثلا یکماه وقت دارد تا صلاحیت 12هزار نفر را بررسی کند که این خیلی سخت است. ولی باید دقت بیشتری کند و من هم نظرم این است که از جریان اصلاحات، کسانی که سالم بودند را تأیید کند، نه آنهایی که دنبال هنجارشکنی بودند یا دنبال فتنه بودند. اینها را هیچ نظامی تحمل نمیکند. یک زمانی یک اصلاحطلبی داریم که با باهنر اختلاف نظر دارد حق این شخص است که در انتخابات وارد شود و رقابت کند و سخنرانی کند اما یک کسی هم هست که با نظام مشکل دارد که ایشان نمیتواند پذیرفته شود.
بپردازیم به بحث 2 مجلسی، شما معتقد به تغییرات اساسی در قانون اساسی هستید؟
در قانون اساسی ما اصولی داریم که این اصول علیالابد نباید عوض شوند، بعد از آنکه قانون اساسی اصلاح شد، اصل177 به قانون اساسی اضافه شد که این اصل نحوه تجدید نظر و اصلاح قانون اساسی را ذکر میکند، در آنجا آمده است که بعضی از اصول قانون اساسی هیچ زمانی قابل تغییر نیستند. اصولی که ضامن جمهوریت نظام و ضامن اسلامیت نظام هستند نباید تغییر کنند. جمهوریت نظام یعنی انتخابات مجلس، انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات شوراها، حضور مردم در انتخابات و رأیگیری، یعنی جمهوریت نظام. آیا قانون اساسی میتواند اصلاح شود بگوید ما اصلا مجلس نمیخواهیم؟ نه! آیا میتواند اصلاح شود و بگوید ما شورای نگهبان نمیخواهیم! این هم نمیشود. آیا میتواند بگوید مجلس به جای اینکه 4سال باشد، 6سال شود. بله میشود. میتواند اصلاح شود و بگوید حکومتمان ریاستی باشد یا پارلمانی. من عرضم این است که بعد از 40سال، یک مجلس کارآمدی لازم را نمیتواند داشته باشد. الان در کشور همواره منافع ملی فدای منافع قشری و صنفی و حتی به قول شما منافع شخصی میشود.
اینکه گفته بودید به نتیجه رسیدهاید دیگر بدون حزب نمیتوان در مجلس فعالیت زیادی کرد چه مبنایی دارد؟
2مجلسی شدن یک مکمل هم از نظر ما دارد و آن اینکه نظام انتخاباتی ما باید نظام حزبی شود. دلیلش هم این است بنا به یک آمار دقیق، بعد از انقلاب متوسط ماندگاری یک نماینده در مجلس حدود یک و نیم دوره است، نمایندهای که به مجلس میرود فقط در فکر این 4سال و حداکثر 8سال است. دولتهای ما هم عموما 8سالهاند و فقط در فکر 8سال هستند. یعنی الان کسی باشد که منافع 50سال آینده کشور یا منافع 30سال آینده را ببیند نداریم؛ به واقع غیراز شخص رهبر معظم انقلاب که چشمانداز 20ساله را پیگیری کردند؛ بحث الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت را برای 50 سال آینده مطرح کردند یا بیانیه گام دوم که اخیرا منتشر کردند به درازمدت کشور فکر میکردند، سایر ارکان تصمیمگیر نظام به درازمدت فکر نمیکنند. اما احزاب میخواهند ماندگاری طولانی داشته باشند و اگر 3یا 4 تا حزب فراگیر پاسخگو داشته باشیم یک تعادلی را بین منافع کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ایجاد میکنند. یک حزب اگر قدرتمند باشد میخواهد 50سال در قدرت بماند. آدمها میآیند و میروند ولی احزاب قدرتمند ماندگارند. بنابراین برای نظام حکومتیمان این دو کار را باید انجام دهیم، حالا ممکن است شما بپرسید آیا قانون اساسی الان باید اصلاح شود یا 5سال دیگر یا 10سال دیگر، این یک بحث دیگر است. اما یک زمانی اگر قرار باشد قانون اساسی اصلاح شود من پیشنهادم این است که هم مجلس ما 2 مجلسی شود و هم نظام انتخابات ما حزبی شود.
ما در کشورمان از بین همین احزابی که فعالیت میکنند حزبی نداریم که بتواند این تعادل را ایجاد کند.
نداریم، تا قبل از این اصلاح قانون احزاب که در پایان مجلس نهم اصلاح شد حدود 300 تا حزب در کشور مجوز گرفتند. خیلی از این احزاب یک ورقه کاغذی بود در جیب یک آقا یا خانم که برای روز مبادا نگهداشته بودند. یعنی بسیاری از اینها فعال نبودند. 50یا 60تا حزب آن هم تازه زمان انتخابات فعال بودند. این احزابی که الان داریم جزایر کوچک متفرقه هستند. من وقتی میگویم حزب قدرتمند منظورم 3یا 4تا حزب فراگیر قدرتمند است که در تمام طول سال فعال باشند و نقش ایفا کنند. البته بعضیها به این حرف من ایراد میگیرند و میگویند نظام حزبی با نظام ولایت فقیه سازگاری ندارد. من این را قبول ندارم، من حاضرم درباره این موضوع در دانشگاهها بحث کنم که نظام حزبی میتواند در چارچوب نظام ولایت فقیه کار کند.
درباره تغییر ساختار که میگویید، گفتوگو و مذاکره با ارکان تصمیمگیر داشتهاید؟
بله، صحبت کردهایم، تقریبا یک اجماع درباره اصلاح مواردی از قانون اساسی وجود دارد اما زمان این تغییرات چه زمانی است و آیا الان باید این اصلاحات صورت بگیرد یا 5سال دیگر، هنوز جمعبندی صورت نگرفته است. شاید الان فرصت این اصلاحات نباشد اما فکر میکنم ظرف 3یا 4سال آینده این اتفاق بیفتد خوب است.
بیفتد خوب است یا قرار است بیفتد؟
دنبال میکنیم.
تصمیمی گرفته شده است؟
من که نباید تصمیم بگیرم.
نهادهای تصمیمگیر تصمیم گرفتهاند؟
تصمیمسازی میشود کرد، در قانون اساسی آمده است اختیار آغاز تغییرات در قانون اساسی جزو اختیارات مقام معظم رهبری است و ایشان هم باید اجماع نخبگان کشوری را داشته باشند که احساس شود یک کار لازمی باید در کشور انجام شود و در ضمن آسیبی هم به ساختار کشور وارد نکند. این دو مورد را باید رعایت کرد. نظر ما بهعنوان کارشناس یا تصمیمساز این است که قانون اساسی باید ظرف 3یا 4سال آینده اصلاح شود.
با اشخاص و نخبگانی که اشاره کردید مذاکره و نشست و جلسات برگزار شده است.
بله مذاکره میکنیم.
اسم نمیتوانید ببرید از اعضای این جمع؟
خیر.
این صحبتی که اخیرا آقا در جمع دانشجویان داشتند و فرمودند «بررسی کردیم و نتیجه این شد که مشکلات نظام پارلمانی از نظام ریاستی بیشتر است» نتیجهای بود که از دل این جلسات بیرون آمده بود؟
اطلاع ندارم.
با توجه به صحبتهایتان که میفرمایید تا 4-3سال آینده لازم است قانون اصلاح شود، من میتوانم نتیجه بگیرم مجلس یازدهم آخرین دور مجلسی است که به این شکل تشکیل میشود؟
نه، این فقط نظر من است و در این قضیه من نه تصمیمگیرم و نه در نهادی هستم که آن نهاد در اینباره تصمیمگیری میکند. بستگی به این دارد که چقدر در اینباره تصمیمساز باشم.
درباره تشکیل حزب قدرتمند تأثیرگذار با کسانی مثل آقای لاریجانی که ایشان هم دنبال همین موضوع بودند جلسه و صحبت داشتهاید؟
در رابطه با خیلی چیزها صحبت میکنیم، از نظر حزب یک مشکل ساختاری وجود دارد که مانع از رشد احزاب میشود. بیشتر مشکل ساختاری هم بهخود ما برمیگردد. کسانی که فعالیت سیاسی میکنند منافع حزب را میخواهند اما هزینههای حزب را حاضر نیستند پرداخت کنند. یک مثال ملموس بزنم که مخاطبان روشن شوند. مثلا ما پس فردا انتخابات داریم، در کرمان باید 2 نماینده انتخاب کنیم، 20نفر میآیند و میگویند ما اصولگراییم و میخواهیم کاندیدا بشویم، توقع دارند من باهنر هم از آنها حمایت کنم، حزب میگوید 18نفر کنار بروند ما از 2 نفر حمایت کنیم، اما آن 18نفری که ما میگوییم کنار بروید، میگویند ما دیگر اصولگرا نیستیم ما میخواهیم کاندیدا بشویم، بنابراین حزب موقعی میتواند منافع ملی را حفظ کند که امرش مطاع باشد، من اگر بخواهم مدیریت کنم 2نفر از هم خطهای خودم در کرمان رأی بیاورند نخستین کارم این است که بقیه کسانی که هم خط من هستند را ترغیب به انصراف بکنم والا اگر 20نفر هم گروه ما در صحنه بمانند رأیشان شکسته میشود و هیچکدام رأی نمیآورد. من بعضی وقتها شوخی میکنم و میگویم شورای نگهبان به نفع اصلاحطلبها کار میکند، مثلا در کرمان 10نفر اصولگرا را تأیید میکند بعد به اصلاحطلبها که میرسند 2نفرشان را تأیید میکند. خب آن اصلاحطلبها متراکم میشوند و رأی میآورند. بنابراین حزب باید فرهنگش جابیفتد. من یک موقعی درباره مجلس دهم مثال زدم که آقای عارف آدم معتبری است، انسان سالمی است و من هم در جریان اصلاحات قبولش دارم. ایشان در مجلس دهم کلی تلاش کرد یک دوستانی به اسم لیست امید درآوردند و 140نفر به اسم لیست امید به مجلس رفتند. بعد که آقای عارف نامزد ریاست مجلس شد 103نفر به ایشان رأی دادند. آن 37نفر کجا هستند؟ با نردبان امید به مجلس رفتند ولی آنجا دیگر وفادار به حزب نیستند.
پیشبینیتان از مجلس آینده چیست؟
فکر میکنم فراکسیون اکثریتی شکل بگیرد و پیشبینی میکنم که اصولگرایان این فراکسیون اکثریت را تشکیل میدهند. من هر دوره این را میگویم و بعضی از نمایندهها بهشان برمیخورد. در هر دوره مجلس حدود 60درصد نمایندهها رأی نمیآورند، این دوره فکر میکنم 75درصد نمایندگان فعلی رأی نمیآورند!
یک صحبتی داشتید درباره ورود آقای ناطقنوری به عرصه سیاست و بازگرداندن ایشان به سیاست...
نه من گفتم آقای ناطقنوری وارد نمیشود. ما همواره دنبال این بودیم که ایشان وارد شود اما الان دیگر کسی مثل باهنر هم ناامید است. یعنی من دیگر امیدی ندارم که آقای ناطقنوری بیایند و این نتیجه 4سال گفتوگو با ایشان است.
سطح مشارکت را چقدر پیشبینی میکنید؟
مردم گلایههای زیادی دارند. حق هم دارند. هم از مسئولان هم از نمایندهها هم از جاهای دیگر. اما مردم قائل به تفکیک هستند یعنی هیچ وقت این دلخوریها را پای منافع ملی نمیریزند. مردم شرکت میکنند ولی ما مسئولان نباید این حضور را به خودمان بگیریم.
مجلس اقلیتها
شما میگویید در مجلس اشخاص نیستند که مجلس را میسازند، مثلا در مجلس دهم، من معتقدم مثلا اگر آقای باهنر...
نگفتم اشخاص مجلس را شکل نمیدهند. گفتم از لحاظ ساختاری مجلسی مثل مجلس دهم اگر ضعیف عمل میکند بهخاطر این است که3 فراکسیون دارد اگر من هم در مجلسی که 3 فراکسیون اقلیت دارد بودم بازهم ضعیف ظاهر میشد.
اما من میگویم اگر باهنر یا سیاستمداران مهمی از هر دو جناح در مجلس دهم بودند3فراکسیون تشکیل نمیشد.
ببینید در دنیا تمام دولتهایی که ائتلافی بالا میآیند ضعیف ظاهر میشوند. یعنی اگر یک حزب نتواند اکثریت کامل کرسیها را داشته باشد دولتهای ائتلافی شکل میگیرد که خیلی ضعیفتر از دولتهای اکثریتی هستند، در مجلس دهم فراکسیونها ائتلافی شدهاند. بنابراین مجبورند یک جایی تنازل بکنند، یک جایی کوتاه بیایند و یک جایی بالا بروند. ما موقعی که اکثریت بودیم فرض کنیم میخواستیم فلان وزیر را استیضاح کنیم. روز قبل از من میپرسیدند فردا فلان وزیر رأی میآورد یا نه؟ میگفتم بین 120تا 140رای منفی میآورد. میتوانستم پیشبینی کنم. ولی در همین مجلس دهم در اواخر سال 96
3وزیر استیضاح شدند و هر 3 وزیر رأی بالایی برای ماندن گرفتند. برای اینکه فراکسیون اکثریت نبود. برای اینکه فراکسیونها نمیتوانند منسجم تصمیم بگیرند.