آنچه هست، آنچه نیست
محمد بلوری/ روزنامهنگار پیشکسوت
این روزها با تاثر و تاسف ناشی از اخبار ناگوار سیل و خانهخرابی و خانهبهدوشی جمعی از هموطنان، به این فکر میکنم که ای کاش میشد با مدیریت صحیح و بموقع از بروز سیل پیشگیری کرد یا دستکم با اقدامات بموقع تلفات و خسارات را به حداقل رساند. یا با یک برنامهریزی درست، کمکهای مردمی به بهترین شکل ممکن به مقصد هدایت میشد.
سالهای طولانی فعالیت در زمینه انعکاس اخبار حوادث، موجب شده در چنین مواقعی دست به کار مقایسه شوم. آن وقت متوجه شوم که چهها هست که نباید باشد و چهها نیست که باید باشد. به یاد دارم در زلزله بوئینزهرا که شدیدترین و پرتلفاتترین زمینلرزه ایران بود در جریان امدادرسانی و بازسازی مناطق حادثهدیده، نظمی مثالزدنی را شاهد بودیم؛ نظمی که در وقایع پیش و پس از آن تا به امروز بیسابقه است.
جهانپهلوان تختی با اخذ اجازه از بزرگان ورزش آن دوره به نمایندگی از جامعه ورزش برای دریافت کمکهای مردمی دور افتاد و از میدان فردوسی تا میدان راهآهن پول چندین شهرک مسکونی را جمع کرد.
هم خود مرحوم تختی و هم بسیاری از قهرمانان ورزشی در جریان بازسازیها حاضر شدند و حتی آجر بالاانداختند و کار گل کردند.
کمکهای انساندوستانه از سراسر جهان دریافت شد و کسی دریافت کمکهای انسانی را از سایر کشورها گدایی تلقی نکرد؛ چرا که در موقع مصیبت و حوادث ناگوار انسانها شریک غم همند.
در سایه همین نظم و حضور چهرههای مردمی و برخورد درست با مقوله دریافت کمکها در عرض یک تا یک و نیم سال اوضاع زلزلهزدگان به سامان رسید و کسی مقیم چادر و کانکس نماند. هنوز هم ساختمانهایی که برای زلزلهزدگان بوئینزهرا ساخته شد پابرجاست و تا چندین سال دیگر هم قابل سکونت خواهد بود. به هر روی انسان برای پرهیز از خطاهای گذشته ناگزیر از پذیرفتن اشتباهات خویش است. ای کاش سیلهای اخیر با این همه خساراتی که داشته و همچنان دارد، لااقل باعث بیداری و هوشیاری ما شود تا در حوادث بعدی از اشتباهات اخیر اجتناب کنیم.