زهرا جعفرزاده:
«مانی 20سال است که خیابانهای شهر را با صندلی چرخدارش بالا میرود و پایین میآید و هر روزش بدون ماجرا شب نمیشود؛ یا لاستیک ویلچرش میان موزاییکهای شکسته و بیرون زده، گیر میکند یا به پله میرسد و میماند چطور پلهها را بالا رود و یا بین آسفالت و حفرهای که دریچه ندارد، گرفتار میشود».« محمود نابیناست، او نمیداند که سفیدی عصایش چگونه است اما میداند که هفتهای، دو هفته یکبار همان عصا شکسته میشود و باید یک نو آن را بخرد. چرا؟ چون میان دریچهها گیر میکند، چون زیر لاستیک موتورسیکلتها له میشود و چون خیلی از عابران پیاده، عصای سفید را نمیبینند». معلولان حرکتی و نابینایان، فراموش شدههای شهرند و در پیادهراهها، شاید کمترین احساس امنیت را میکنند؛ کسانی که در دایره کوچک حقوق عابران پیاده، کمترین سهم را دارند.
مناسبسازی پیادهراهها، راضیکننده نیست
مانی رضوانی زاده، 35 ساله است. او 20سال پیش در اردوی مدرسه از بلندی سقوط کرد و قطع نخاع شد. مانی از 20سال پیش، زندگیاش، ویلچری است که نقش پا را برایش ایفا میکند و همان پا، گاهی در پیادهراههای شهر، زخمی میشود. مانی، روند تغییرات در مناسبسازی شهر تهران برای تردد معلولان را در 2دهه، دیده و میگوید که نسبت به قبل وضع بهتر شده اما هنوز کافی نیست؛ «وضع پیادهراههای تهران برای تردد معلولان نسبت به گذشته، تغییرات زیادی کرده، مثلا در خیابانهای ولیعصر و انقلاب، پیادهراهها بازسازی شدهاند، سعی شده تا اختلاف سطحها برطرف شود، پیادهراه به خیابان وصل شده اما این مناسبسازیها به اندازهای نبوده که منجر به رضایتمندی ما شده باشد، هنوز از خیلی از استانداردها عقب هستیم. نمونه آن را هم در خیلی از پیادهراهها میبینیم که تعداد زیادی از موزاییکها خراب است و دسترسیها محدود». او میگوید که وضع پیادهراهها فقط برای معلولان مشکلساز نیست، افراد سالمند و زنان باردار و افرادی که کودکانشان در کالسکه قرار دارند هم مشکل فراوانی برای تردد دارند؛ «مشکلی که وجود دارد این است که همیشه اولویت با ماشین است نه انسان. الان دور تا دور خیلی از خیابانها نردهکشی کردهاند و این امکان برای ما وجود ندارد که از خیابان رد شویم و به پیادهراه برسیم، پلهای عابرپیاده هم که تنها مسیر امن است، بهدلیل تردد موتورسیکلتها، همان ابتدا میلهکشی شده و همین منجر میشود تا ما نتوانیم ویلچرمان را از آن عبور دهیم. در این شرایط ما چگونه باید از یک پیادهراه به پیادهراه دیگر برسیم؟» موتورسیکلتها دردسر زیادی برای ویلچریها ایجاد میکنند، اگر پیادهراه باز باشد، آنها وارد همان فضای تنگ میشوند و حرکت معلولان را مختل میکنند، اگر هم پیادهراه با میلههایی بسته شده باشد، این معلولان هستند که آزار میبینند؛ چون چارهای جز تردد در خیابان ندارند و در آن شرایط است که حادثه گریبانشان را میگیرد. رفتوآمد آنها در شهر دردسر زیادی دارد و حالا به گفته مانی، برایشان خطرناک هم هست؛ «برای خود من پیش آمده که بهدلیل اختلاف سطح پیادهراه، با ویلچر روی زمین پرتاب شدهام، برای خیلیهای دیگر هم این اتفاق افتاده، این حفرههایی که دریچه ندارند، با جان معلولان بازی میکنند؛ چون احتمال وارد شدن چرخ به داخلشان خیلی زیاد است. این در حالی است که فرد معلول اگر زمین بخورد بهدلیل معلولیت نمیتواند به حالت قبلی برگردد. خیلیهایشان ممکن است پوکی استخوان داشته باشند و همین زمین خوردن برایشان مشکل جدی ایجاد کند». مانی میگوید که شهر برای انسانهاست و همانقدر که به پل و خیابان احتیاج دارد، به تردد ایمن هم نیاز دارد.
نمیتوانیم به قوانین اعتماد کنیم
محمود گودرزی نابیناست. او در گروه همان افرادی قرار میگیرد که بارها عصای سفیدش شکسته و حالا از تردد در پیادهراه و خیابان هراس دارد. میگوید که همیشه کلاه لبه داری بر سر دارد تا سرش در برابر داربست ساختمانهای نیمهکاره، سردر مغازهها و... محافظت شود؛ «آمدهاند پیادهراهها را مناسبسازی کردهاند، بدون اینکه نگاه کارشناسانهای داشته باشند، خطهای مخصوص نابینایان، در خیلی جاها کامل نیست و ما را در خیابان سردرگم میکند، مثلا میخواهیم برویم مترو اما وسط راه، مسیر را گم میکنیم؛ چون مسیر زرد رنگ نابینایان، محو شده». او تنها راه تردد از عرض خیابان را کمک گرفتن از دیگر عابران پیاده میداند؛ «من اصلا نمیتوانم به قوانین اعتماد کنم، برای تردد از عرض خیابان از دیگران کمک میگیرم. در کشورهای دیگر، چراغ راهنمایی و رانندگی بوق سبز و قرمز دارد، اینجا هم یک مدت اینکار را در برخی چراغها انجام دادند بعد قطع کردند، گفتند بودجه نداریم». آنها درد دل زیادی دارند و سهیل معینی که مدیرعامل انجمن باور است و سالهاست با معلولان حرکتی و نابینایان ارتباط دارد، خوب میداند که در پیادهراهها چه بر سر معلولان حرکتی و نابینایان میآید. حالا هر چقدر هم که قانون تصویب کنند و دایره تخلفات رانندهها را بزرگتر کنند، باز هم خود معلولان و نابینایان هستند که میدانند در پیادهراههای این شهر، چقدر به ستون و دریچههای آهنی میخورند و چقدر چرخهای ویلچر و عصای سفیدشان میشکند و سر از حفرههای بیسر و ته خیابانها درمیآورند. فقط آنها هستند که میدانند بساطکردن مغازهها و میلهکشیهای خیابان و ساخت و سازهای رهاشده و موزاییکهای کنده شده و فنسکشیهای دور تا دور خیابان، چقدر ترددشان را سخت کرده و چقدر آنها را گوشهگیر و خانهنشین کرده است.
قانون وجود دارد؛ مشکل در اجراست
سهیل معینی میگوید:« قانون وجود دارد، استانداردها سرجایشان هستند اما مشکل در اجراست». درست هم میگوید اواسط مهرماه بود که رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی، خبر داد که قانون بینالمللی عصای سفید در هیأت وزیران به تصویب رسیده و این قانون برای اجرا ابلاغ شده است. تقی مهری، همان موقع اعلام کرد که رانندگان بیتوجه به قانون عصای سفید، 100هزار تومان جریمه میشوند. خبر هر چند امیدوارکننده بود اما فعالان این حوزه میگویند که مشکلی در وضع قوانین وجود ندارد، مسئله زمانی تبدیل به مشکل میشود که به اجرای قوانین توجهی نمیشود و حالا هم سهیل معینی که هم در حوزه نابینایان و هم معلولان حرکتی فعالیت میکند، میگوید که ابلاغ و اجرای قانون عصای سفید، هنوز هیچ بازخوردی نداشته است، هر چند که به این زودیها هم نباید منتظر بازخورد مثبت بود، چرا که اجرای قانون نیاز به آموزش رانندگان دارد و باید در صدا و سیما فرهنگسازی شود؛ «شاید یک سال دیگر بتوان بررسی کرد که رانندهها چقدر از این قانون باخبر شدهاند و در آییننامه راهنمایی و رانندگی چقدر به این موضوع اهمیت داده میشود». با این همه به گفته مدیرعامل انجمن باور، مهمترین دغدغه این افراد، همان تردد در پیادهراههاست؛ «در انجمن باور هم افراد با معلولیت حرکتی و هم نابینایان تحت پوشش هستند، آنها همیشه از مشکلاتشان در تردد در خیابانها و پیادهراهها میگویند؛ چون پیادهراهها برایشان امن نیست، امنیت ندارند. برای رفتوآمد این افراد چه با ویلچر و چه با عصای سفید، شهر مناسبسازی نشده و اگر هم شده، به برخی مناطق محدود شده است. معلولان و نابینایان وقتی از خانه بیرون میروند، شهر برایشان ناامن است، وقتی قدم در پیادهراه میگذارند، اگر نابینا باشند، پایشان یا در میان بساط دستفروشها گیر میکند یا به مبلمان شهری برخورد میکنند یا با تیرچراغ برق تصادف میکنند و یا سایهبانها و قفسه مغازهها، جلوی راهشان سبز میشود». پیادهراهها جایی برای رفتوآمد نابینایان و معلولان حرکتی نیست، آنجا برایشان امنیتی ندارد و هر روز بلایی سرشان میآید؛ «همیشه حوادثی برای این افراد در همان پیادهراهها رخمیدهد. الان یکی از مشکلات اصلی جویهای آب و دریچههایی است که خیلی از آنها سرپوش ندارند، درحالیکه در خیلی از کشورهای دنیا، دیگر جوی آب از سطح شهر حذف شده است و معلولان دیگر با این مشکلات مواجه نیستند». به گفته معینی، پلهای روی جویها، گذرگاهها و کانالهای موجود در پیادهراهها، همیشه دردسرهایی برای معلولان داشته است؛ «افرادی که نابینا هستند، نمیتوانند خودشان را با شرایط ایجاد شده در پیادهراهها تطابق دهند؛ چون نمیبینند که مثلا چالهای دهان باز کرده یا موزاییکی بیرون زده و یا سطح ناهموار است و باید مسیرشان را تغییر دهند». گلایه مدیرعامل انجمن باور اما زمانی جدیتر میشود که میگوید طراحی شهر تهران بهگونهای است که بهطور کلی حقوق عابران پیاده چه معلول و چه غیرمعلول را نادیده گرفته است؛ «خیلی از پیادهراهها آنقدر تنگ است که اصلا نمیشود از آن عبور کرد، یعنی که عابران پیاده اصلا مورد توجه نبودهاند، درحالیکه پیادهراهها باید عرض مشخصی داشته باشند،وقتی عرض یک پیادهراه کم است، افراد معلولی که ویلچر دارند چطور میتوانند در آن عرض کم، رفتوآمد کنند، یک فرد نابینا چطور میتواند راهش را پیدا کند بدون اینکه وارد خیابان شود یا به پلهای و ستونی برخورد کند، حالا خیلی از این افراد با ترس و دلهره در پیادهراهها تردد میکنند، چون میدانند ممکن است هر لحظه اتفاقی برایشان رخ دهد یا به شیءای برخورد کنند یا داخل جوی، دریچه و... شوند. که از این دست اتفاقها زیاد رخ میدهد».
کفپوش مخصوص نابینایان، آدرس اشتباه میدهد
برای رعایت حال افراد کمبینا چند سالی میشود که پس از آسفالت خیابانها مسیر زردرنگی برای تردد نابینایان درنظر گرفته شده است؛ مسیری که مشخص میکند آنها باید از کدام جهت حرکت کنند؛ غافل از اینکه خیلی از این مسیرها راه به جایی نمیبرد و در میانه راه قطع میشود یا به جوی آب میرسد و یا به ستون. از آن طرف، در همان مسیر برای افراد نابینا هم راهی مشخص شده با کفپوشی که هدایتشان میکند، آنجا هم کفپوشها آدرس اشتباهی به نابینایان میدهد و آنها را به دردسر میاندازد؛ «در خیلی از این مسیرهای زرد، عرض کافی وجود ندارد یا مسیر انتهایی ندارد، مثلا در خیابان فاطمی کنار ساختمان وزارت کشور، مسیری برای نابینایان درنظر گرفته شده که مستقیم میرسد به جوی آب. برای هدایت نابینایان، کفپوش باید شیاری باشد و زمانی که پیادهراه به تقاطع میرسد کفپوش سکهای شود، درحالیکه در جایی مثل خیابان انقلاب، تمام مسیر ویژه نابینایان، کفپوش، سکهای است. همه اینها در شرایطی است که مسیر تردد معلولان، استانداردهایی دارد و در کشور ما هم آن استانداردها وجود دارد اما اجرا نمیشود». معینی میگوید مشکل تنها از بیتوجهی به قانون نیست، حتی دیگر عابران پیاده هم حقی برای این افراد در پیادهراهها قائل نیستند و در برخی موارد با بیاحتیاطیشان، عصای سفید نابینایان را میشکنند. مشکل برای معلولان شاید گستردهتر از نابینایان باشد، دسترسی آنها به اماکن عمومی سخت است، ترددشان در پیادهراه محدود است، روی پلهای عابرپیاده نمیتوانند بروند، چرخشان میان چاله چولههای پیادهراهها، گیر میکند و گاهی هم چرخ میشکند و ویلچر و صاحبش نقش زمین میشوند؛ «مشکل معلولان حرکتی برای رفتوآمد در شهر خیلی اساسی است، گذر از خیابان و تقاطعها برای آنها خیلی سخت است، بهویژه اینکه در برخی از نقاط شهر، دور تا دور خیابان را نردهکشی کردهاند و آنها به هیچوجه نمیتوانند در خیابان تردد کنند. در شهری مثل تهران، پیادهراهها اختلاف سطح زیادی دارد، پله زیاد دارد، آنها حتی نمیتوانند از پیادهراه وارد مراکز خرید و سینما و دیگر اماکن عمومی شوند حتی اگر هم به هزار زحمت وارد شدند، بعدش نمیتوانند به بخش دیگری دسترسی داشته باشند؛ چون پله هست حتی در دانشگاهها هم این موضوع مورد توجه قرار گرفته نشده است».