• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
یکشنبه 24 دی 1396
کد مطلب : 4044
+
-

زدن تیشه به ریشه نهادهای روزنامه‌نگاری با جعلی‌نامیدن خبرها

گفت‌وگو با مهدی سمتی درباره فراگیرشدن پدیده «اخبار جعلی» در دنیای رسانه‌ای امروز

زدن تیشه به ریشه نهادهای روزنامه‌نگاری با جعلی‌نامیدن خبرها

سعید ارکان‌زاده یزدی:

 

اخبار جعلی یا «فیک‌نیوز» در 2سال گذشته به یک موضوع بحث‌برانگیز در عرصه رسانه‌ای غرب ـ به‌خصوص در آمریکا ـ تبدیل شده است. گاهی گفته می‌شود که کشورهایی با همین اخبار جعلی، در انتخابات دیگر کشورها دخالت کرده‌اند و گهگاه نیز این‌طور شنیده می‌شود که دولت‌ها با جعلی‌خواندن اخبار رسانه‌های ریشه‌دار، می‌خواهند از قدرت رسانه‌ها بکاهند. مهدی سمتی ـ استاد و مدیر گروه ارتباطات در دانشگاه ایلینویز شمالی ـ به سؤالات «همشهری» در این باره به صورت مکتوب پاسخ داده است که در ادامه می‌خوانید.

 

 

 

 

این‌روزها مدام در رسانه‌ها به اخبار جعلی اشاره می‌شود. منظور از اخبار جعلی در زمانه کنونی دقیقا چیست؟

اخبار جعلی یا فیک‌نیوز مفهوم جدیدی نیست اما این اصطلاح در معنا و نحوه کاربرد کنونی خود، ریشه در دوران اخیر ـ به‌خصوص یکی‌دو سال گذشته ـ دارد. قبل از اینکه دونالد ترامپ ریاست‌جمهوری را آغاز کند، جان استیوارت که یک برنامه تلویزیونی هجو داشت، با شیوه‌ای خودمنتقدانه، به برنامه‌اش تحت عنوان یک برنامه فیک‌نیوز اشاره می‌کرد.

او این کار را می‌کرد تا به مخاطبانش یادآوری کند که برنامه‌اش یک کمدی‌است؛ حتی اگر این برنامه به یک نیروی واقعی فرهنگی و سیاسی تبدیل شده باشد؛ چراکه انواع و اقسام سیاستمداران را بین چهره‌های مشهوری که در نمایش تلویزیونی او ظاهر می‌شدند جذب کرده بود. به هر حال، استفاده کنونی از این عبارت که نهادهای روزنامه‌نگاری و طرفداران دمکراسی را ترسانده است، 2معنای کاملا مشخص مرتبط به هم دارد. در معنای اول، این عبارت برمی‌گردد به استفاده آگاهانه از اطلاعات غلط برای مقاصد سیاسی یا اقتصادی و یا هر دو؛ مثلا طی انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 آمریکا، برخی وب‌سایت‌ها اخبار جعلی می‌ساختند تا برای خود ترافیک اینترنتی درست کنند و آگهی‌های گوگل را در وب‌سایت‌هایشان بفروشند. یک نمونه مشهور این کار، مورد نوجوانی در مقدونیه است که متوجه شد با انتشار خبری جعلی درباره اینکه دونالد ترامپ به مردی از میان مخاطبانش سیلی ‌زده چون با او موافق نبوده، می‌تواند پول دربیاورد.

شاید این می‌توانست یک داستان جالب باشد ولی هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده بود. آن نوجوان مدرسه‌رفتن را رها کرد به این قصد که بتواند با انتشار اخبار جعلی بیشتر، پول بیشتری دربیاورد. اخبار جعلی در معنای دوم، تبدیل به راهی شده است برای ازاعتبارانداختن اخبار واقعی‌ای که یک سیاستمدار، آنها را به ضرر خود می‌یابد. دونالد ترامپ که طبق تحلیل روزنامه واشنگتن‌پست در 300روز اول ریاست‌جمهوری خود روزانه به طور میانگین تقریبا 5/5 بار دروغ گفته است، مرتب کار مؤسسات خبری معتبر جریان اصلی (مثل نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست و سی‌ان‌ان) را انتشار فیک‌نیوز می‌نامد.

او این کار را می‌کند تا وضعیتی ایجاد شود که در آن، مؤسسات خبری، اعتبار خود را بین مردم به طور کلی از دست بدهند؛ حتی اگر گروهی از آنها، از مخاطبان مستقیم و اولیه خود او و از بدنه سیاسی‌ای باشند که به او رأی داده‌اند. نفع سیاسی این کار برای او این است که وقتی مردم درباره آنچه درست است و آنچه غلط است سردرگم باشند، اخبار تخلفات او راحت‌تر نادیده گرفته می‌شود. جنگ او با روزنامه‌نگاری می‌خواهد قدرت نهادهای روزنامه‌نگاری را در پذیراندن مسئولیت کارهای قدرتمندان به‌ خودشان، محدود کند.

اینکه اخیرا برخی افراد در راس قدرت، اخبار را وقتی مطلوب‌شان نیست تحت عنوان «اخبار جعلی» رد می‌کنند، اتفاقی نیست (نیکولاس مادورو در ونزوئلا از این اصطلاح برای نپذیرفتن اخبار نامطلوب استفاده می‌کند. کرملین از این اصطلاح استفاده کرد تا مقاله انتقادی رکس تیلرسون در نیویورک‌تایمز را که در 27دسامبر سال گذشته منتشر شده بود نپذیرد). به عبارت دیگر، اصطلاح اخبار جعلی به خاطر ترامپ، شکل جهانی یافته و تبدیل به چماقی در دستان کسانی شده است که تمایلات اقتدارگرایانه دارند.

 

آیا استفاده از عنوان اخبار جعلی، یک اتفاق جدید مربوط به دوران شبکه‌های اجتماعی‌است یا اینکه در دوره استیلای رسانه‌های کلاسیک نیز همواره از اخبار جعلی برای مقاصد خاص بهره برده می‌شده است؟

استفاده از کارزارهای تبلیغاتی با اطلاعات غلط برای تأثیرگذاری روی افکار عمومی (به‌خصوص افکار عمومی در یک جامعه دیگر) سابقه‌ای طولانی دارد (از نازی‌ها تا اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ متأخر). با نگاه به تاریخ خودمان و برای اینکه مثالی زده باشیم، ثابت شده است که طی کودتای 28مرداد1332 که محمد مصدق را برکنار کرد، سیا (CIA) در روزنامه‌های ایرانی، مقالات مطبوعاتی و کاریکاتورهای تحریریه‌ای قرار می‌داده است؛ با این حال، شرایط ساختاری جدیدی، شکل‌های کنونی اخبار جعلی را متفاوت‌تر و نگران‌کننده‌تر نشان می‌دهد؛ تولید محتوا و به‌گردش‌درآوردن آن از سوی کاربران که پیش‌تر امکان نداشت؛ افزایش میزان اطلاعات غلط و سرعتی که این اطلاعات منتقل می‌شود؛ دروازه‌بانی (Gatekeeping) که دیگر به وسیله حرفه‌ای‌ها انجام نمی‌شود؛ چراکه سازوکار دروازه‌بانی بیشتر و بیشتر دور زده می‌شود.

و طریقه‌ای که به مصرف اخبار در تلفن‌های همراه، تبلت‌ها، لپ‌تاپ‌ها، آی‌پدها و... می‌انجامد، باعث ایجاد رسانه‌های (اجتماعی) جدید و فناوری‌های ارتباطی وضعیت‌های همیشه‌ـ‌آنلاین و همیشه ـ‌آنجا در «نظام‌های کسب اطلاع» (Awareness Systems) شده است که منجر به «روزنامه‌نگاری فراگیر» می‌شود. این روزنامه‌نگاری در تاروپود زندگی روزمره آمیخته است.

مهم‌تر اینکه با خودکارسازی‌هایی که رسانه‌های اجتماعی بر اساس آنها کار می‌کنند (الگوریتم‌ها، روبات‌ها و دیگر شکل‌های رایانه‌ای‌شدن در قلب رسانه‌های اجتماعی)، توانایی دستکاری عامدانه محتوا بالا می‌رود تا بتواند در جامعه، شکاف‌هایی ایجاد کند. همچنین در دورانی که «حباب اطلاعاتی» (Filter Bubble) محتوا در حال متورم‌شدن است و اطلاعات به صورت «شخصی‌شده» ارائه می‌شوند (یعنی وضعیتی که الگوریتم‌ها چیزهایی را حدس می‌زنند که شما وقتی در اینترنت می‌چرخید، انتظار دارید پیدا کنید) به طرفداری بیش از حد (Hyper Partisanship) از امور و تعصب، دامن‌زده می‌شود.

اکنون تأیید شده است که کشورهایی مثل روسیه این توانایی را دارند که در قالب تازه‌ای از شکل نامتقارن (Asymmetrical) یا غیرخطی (Nonlinear) جنگ اطلاعاتی، اطلاعات غلط را «تبدیل به اسلحه» کنند. آنچه این نوع از تبدیل‌به‌اسلحه‌کردن را نگران‌کننده نشان می‌دهد این است که هدف‌گیری مستقیم آن به سوی مشروعیت‌زدایی از مؤسسات خبری یا ایجاد سردرگمی، یک اثر جانبی بلندمدت مصیبت‌بار را در بر دارد: ازبین‌رفتن جایگاهی که تمایز بین حقیقت و کذب در آن امکان‌پذیر است؛ همان وضعیتی که از سوی نظام‌ها و شخصیت‌های اقتدارگرا (مثل ترامپ) ترجیح داده می‌شود.

 

اخبار جعلی تا چه حد رسانه‌های جریان اصلی را واداشته است که به تجدید ساختار در سازمان خود دست بزنند و برای راستی‌آزمایی اخبار، بخش‌های ویژه‌ای در تحریریه‌ها درست کنند؟

مؤسسات خبری بزرگ به این تحولات با تغییرات ساختاری عمده‌ای واکنش نشان نداده‌اند؛ چون در نظامی که روزنامه‌نگاری، یک فعالیت تجاری است و به وسیله دولت حمایت نمی‌شود، محدودیت‌هایی برای آنچه مؤسسات خبری می‌توانند انجام دهند وجود دارد. با این حال، به برخی از گام‌هایی که آنها در پاسخ به شرایط برداشته‌اند، اشاره می‌کنم. آنها خبرنگاران بیشتری استخدام کرده‌اند. آنها افراد بیشتری را استخدام کرده‌اند تا در مقام «راستی‌آزما» عمل کنند.

آنها نظارت‌های تحریریه‌ای سفت‌وسخت‌تری اعمال کرده‌اند تا از اشتباهات جلوگیری کنند و به این ترتیب، گزک‌های بیشتری به دست مبلغان اطلاعات غلط ندهند. آنها سعی کرده‌اند ابزارهای سواد رسانه‌ای بیشتری برای مردم فراهم کنند. آنها سرمایه کارزارهای تبلیغاتی‌ای را تأمین کرده‌اند که به مردم آموزش می‌دهد (بعد از اینکه ترامپ انتخاب شد، نیویورک‌تایمز دست به برپایی یک کارزار تبلیغاتی درباره اهمیت روزنامه‌نگاری زد و سی‌ان‌ان کارزاری تبلیغاتی درباره اهمیت واقعیت‌ها برگزار کرد).

این مؤسسات خبری می‌توانستند برای این هزینه‌های اضافی پول بدهند چراکه مخاطبان، در واکنش به حمله ترامپ به مطبوعات، اشتراک‌های سابق را تمدید کردند یا اشتراک‌های جدیدی را شروع کردند و پول بیشتری برای محصولات و خدمات خبری خرج کردند تا از مؤسسات خبری پشتیبانی کنند. بعد از انتخاب ترامپ در مقام رئیس‌جمهور، اشتراک دیجیتال بیشتر روزنامه‌های بزرگ به طور چشمگیری زیاد شده است. خود من شخصا حالا بیشتر از وقتی که برای مطالعه دارم مشترک خدمات انتشار اخبار دیجیتال می‌شوم اما این بهایی‌است که من با میل خودم می‌پردازم چون روزنامه‌نگاریِ درست، نیازمند حمایت ما برای بقاست.

 

اخبار جعلی به یکی از ابزارهایی تبدیل شده که ممکن است مورد سوءاستفاده برخی دولت‌ها برای تأثیرگذاری بر دولت‌های دیگر قرار بگیرد. آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که وضعیت فعلی، کنترل اخبار و اطلاعات را از دست رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران خارج کرده، از قدرت آنها در عرصه عمومی کاسته و قدرت افکار عمومی را در دست روابط عمومی دولت‌ها قرار داده است؟

اینکه ما وارد دورانی شده‌ایم که قدرت نهادهای روزنامه‌نگاری به دلایلی که قبلا اشاره کردم به چالش کشیده شده، درست است؛ با وجود این، چنین تحولاتی به این معنی نیست که روزنامه‌نگاری درست، کنترل اخبار یا اطلاعات را از دست داده است.

این تحولات، مطمئنا به معنای قدرت بیشتر دولت‌ها برای کنترل روایت‌ها و افکار عمومی تعبیر نمی‌شود (حتی اگر آنها تلاش کنند که این کار را انجام دهند) بلکه به این معنی‌است که روزنامه‌نگاری باید در فضایی با ازدحام بیشتر رقابت کند؛ جایی که اختلاس‌کنندگان، بزهکاران و دیکتاتورها دوست دارند برای مقاصد خود شاهد سردرگمی و اطلاعات غلط میان مردم باشند.

در شرایطی که به طور مستمر به نهادهای روزنامه‌نگاری حمله می‌شود و در وضعیت جانبداری بیش‌ از اندازه مخاطبانی که در شکل‌های قبیله‌ای گرد هم آمده‌اند، تعداد بازندگان، بیشتر از برندگان است. با توجه به اینکه روزنامه‌نگاری درست چراغی را می‌افروزد تا ما بتوانیم مسیر خود را ببینیم، دشمنان حقیقت و روزنامه‌نگاری مسئولانه، تاریکی را ترجیح می‌دهند.

 

آیا راستی‌آزمایی اخبار و اثبات جعلی‌بودن محتواها، از عهده یک روزنامه‌نگار برمی‌آید یا باید تشکیلات، نهاد یا شرکتی باشد که به طور مکمل به رسانه‌ها در شناخت اخبار جعلی کمک کند؟ آیا ما باید شاهد به‌وجودآمدن مشاغل جدیدی در حوزه روزنامه‌نگاری در این زمینه باشیم؟

این سؤال مهمی‌است و به پاسخی جامع‌تر و دقیق‌تر در فضایی بیشتر از فضای مصاحبه‌ای مثل این نیاز دارد. من فقط می‌توانم به جهت‌های آن نقاطی اشاره کنم که پاسخ‌ها را ارائه خواهند کرد. چون ما نظام رسانه‌ای یکسانی در هر یک از کشورها نداریم، راه‌حلی یکسان برای مسئله اخبار جعلی وجود ندارد. با این همه، ما می‌توانیم برخی مشاهدات کلی را ارائه دهیم.

در کشوری مثل ایالات متحده که اکثریت قریب به اتفاق رسانه‌ها تجاری هستند (در قالب مؤسسات خصوصی) همراه با سنتی قوی که هر شکلی از کنترل دولتی را رد می‌کند، راه‌حل باید با تقویت نهادهای روزنامه‌نگاری به دست آید. ما می‌توانیم برای مثال، تشکیلات حرفه‌ای روزنامه‌نگاری (اتحادیه‌ها و انجمن‌ها) را تقویت کنیم.

شغل‌های بیشتر یا جدید می‌تواند شکل‌هایی از هیأت‌مدیره‌ها یا شوراهایی باشد (متشکل از روزنامه‌نگارانی که به وسیله دیگر نهادهای روزنامه‌نگاری انتخاب یا منصوب شده باشند) که کارشان رصد و مشخص‌کردن گروه‌ها و افراد مشکوکی‌است که اخبار جعلی را برای منافع سیاسی یا مالی پخش می‌کنند.

برای این کار، ما باید پشتیبانی قاطع از جانب مخاطبان را بالا ببریم (نرخ اشتراک را افزایش بدهیم و همچنین مردم عادی و افراد مرفه را تشویق کنیم که با نیات خیرخواهانه از رسانه‌های جریان اصلی حمایت مالی کنند). در یک جامعه فرهیخته، برخی از سطوح مسئولیت بر شانه‌های مخاطبان در مقام شهروند قرار دارد. از دولت‌ها می‌توان انتظار داشت که از چنین تلاش‌هایی حمایت کنند و پول بیشتری برای آموزش مردم و حمایت از کارزارهای تبلیغاتی در زمینه سواد رسانه‌ای خرج کنند اما بیشتر از این نمی‌توان از آنها انتظار داشت.

فلسفه مطبوعات آزاد، ایجاب می‌کند که روزنامه‌نگاری از هر نوع کنترل مستقیم از سوی مرکز قدرت جامعه مستقل بماند؛ در عین حال، اگر اخبار جعلی بتوانند به وسیله گروه‌هایی با انگیزه‌های شرارت‌آمیز تبدیل به اسلحه شوند (همچون آنچه در آخرین انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات متحده به ‌نظر رسیده)، آن‌موقع حفاظت از نهادهای روزنامه‌نگاری و انسجام جریان آزاد اطلاعات و روش‌هایی که واقعیت اخبار جعلی را بر ملا می‌کند، موضوعی مربوط به امنیت ملی است. در چنین مواردی، منافع مطبوعات آزاد و منافع دولت که مطبوعات بر آن نظارت می‌کنند و منافع شهروندان، منافعی واحد و یکسان است.

 

 

در کشوری مثل ایالات متحده که اکثریت قریب به اتفاق رسانه‌ها تجاری هستند (در قالب مؤسسات خصوصی) همراه با سنتی قوی که هر شکلی از کنترل دولتی را رد می‌کند، راه‌حل باید با تقویت نهادهای روزنامه‌نگاری به دست آید. ما می‌توانیم برای مثال، تشکیلات حرفه‌ای روزنامه‌نگاری (اتحادیه‌ها و انجمن‌ها) را تقویت کنیم

این خبر را به اشتراک بگذارید