گفتوگو با دکتر مهران کامروا، استاد دانشگاه جورج تاون
نتیجه انتخابات کنگره فرقی به حال ایران ندارد
محمدامین خرمی | خبرنگار
2 سال پیش، انتخابات ریاستجمهوری آمریکا یکی از جهانیترین انتخاباتها بود؛ انتخاباتی که در میان ناباوری نام دونالد ترامپ از آن بیرون آمد. آن زمان، هم دشمنان و هم دوستان آمریکا چشم به انتخابات این کشور دوخته بودند چرا که شک نداشتند به قدرت رسیدن ترامپ با شعار «اول آمریکا» نقطه آغاز تحولات بسیاری در جهان خواهد بود. هفته گذشته نیز تجربهای مشابه رقم خورد و بسیاری در کشورهای مختلف جهان همچون خود آمریکاییها پیگیر انتخابات کنگره بودند. در ایران نیز که طی 6ماه گذشته هدف 2دوره تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی آمریکا قرار گرفته، بسیاری نگاهشان به صندوق آرای انتخابات کنگره بود تا شاید نتیجه انتخابات به تغییری در ترکیب قدرت و سیاست در این کشور منجر شود؛ تغییری که بتواند مردم ایران را به دوران بعد از ریاستجمهوری ترامپ امیدوار کند. دکتر مهران کامروا، استاد دانشگاه جورج تاون آمریکا، اما پیروزی دوباره ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال2020 را محتمل میداند و معتقد است: نتیجه انتخابات کنگره فرقی به حال ایران ندارد. او میگوید که ایران باید در 2سال باقیمانده از ریاستجمهوری ترامپ بهدنبال ارائه یک سناریوی برد - برد بر پایه یک نظریه منطقی برای حل مسائل موجود با بازیگران داخل و خارج از منطقه باشد.
دمکراتها توانستند در انتخابات اخیر کنترل مجلس نمایندگان را بهدست بگیرند. در طرف مقابل، جمهوریخواهان موفق شدند همچنان برتری خود را در ترکیب مجلس سنا حفظ کنند. فارغ از مسائل داخلی، معنای این انتخابات برای سیاست خارجی آمریکا چیست؟ در شرایطی که مجلس نمایندگان در دست دمکراتها و سنا و دولت در دست جمهوریخواهان است، آیا باید منتظر تغییری در سیاست خارجی آمریکا باشیم؟
به اعتقاد من نتیجه این انتخابات تأثیر چندانی بر سیاست خارجی آمریکا نخواهد گذاشت چرا که در عملکرد سیاست خارجی در آمریکا همیشه قوه مجریه قویتر بوده و به قول معروف دست بالا را داشته است. تنها در مسائلی از قبیل اعلام جنگ و قراردادهای بینالمللی است که کنگره میتواند مؤثر باشد. تأثیر اصلی در واقع روی برنامههای داخلی دونالد ترامپ خواهد بود؛ مثلا برنامههای او در زمینه مهاجرت و تأمین بودجه برای برنامههایی از این دست قطعا تحتتأثیر قرار خواهد گرفت و دمکراتها میتوانند از الان به بعد بسیاری از این برنامهها را به تعویق بیندازند یا محدود کنند. بهنظر من برتری دمکراتها در مجلس نمایندگان در نهایت روی سیاست خارجی دولت ترامپ نمیتواند اثرگذار باشد.
قبل از انتخابات با توجه به فضای منفیای که علیه دونالد ترامپ وجود داشت، پیشبینی میشد دمکراتها رأی بالایی کسب کنند و بهاصطلاح یک موج آبی در مقابل جمهوریخواهان به راه بیندازند. پیروزی دمکراتها اما کاملا یک پیروزی عادی بود. چرا آنها نتوانستند علیه ترامپ و سیاستهایش یک موج بزرگ و مؤثر راه بیندازند؟
در آمریکا هواداران حزب دمکرات از نظر تعداد، بیشتر از هواداران حزب جمهوریخواه هستند اما موضوع این است که همه دمکراتها در روز رأیگیری پای صندوقهای رأی حاضر نمیشوند. این یک روند تاریخی در آمریکا بوده است. موضوع دیگر این است که ترامپ خود از چند هفته قبل از انتخابات وارد میدان شد و توانست عده زیادی از هواداران حزب جمهوریخواه را که سابقه رأیدادن نداشتهاند، به پای صندوقها بکشاند. این نکته مهم را نباید فراموش کرد که ترامپ چنان فضای سیاسی آمریکا را دوقطبی کرده که حتی آن دسته از هواداران حزب جمهوریخواه که طی سالهای گذشته در انتخابات شرکت نمیکردند، امسال به پای صندوقهای رأی رفتند؛ یعنی حتی در شرایطی که بسیاری از آمریکاییها خجالت میکشند که بگویند رئیسجمهورشان ترامپ است، باز او طرفداران خودش را دارد.
دلیلش چیست؟
ترامپ یک ناسیونالیست آمریکایی است. او میگوید آمریکا نسبت به باقی دنیا اولویت دارد. این سخن ترامپ در ادبیات سیاسی آمریکا در دهههای اخیر سابقه نداشته است. تنها در دوره جنگ دوم جهانی است که شاهد سخنان ملیگرایانه سیاستمداران آمریکایی هستیم. از جنگ دوم به بعد، بهخصوص از بعد از دهه1950، در آمریکا ادبیات ایدهآلیستی اعمال شد؛ ادبیاتی از این دست که آمریکا مهد دمکراسی است، آمریکا ترویجدهنده حقوق بشر در سراسر دنیاست، آمریکا الگویی است برای دیگر کشورهای جهان و از این قبیل تفکرات. طرز فکری که دونالد ترامپ دارد و آن را دائما تکرار میکند برای نسلی که سنشان 50سال و کمتر از آن است، جدید، جالب و جذاب تلقی میشود. بسیاری از کسانی که شرایط اقتصادی چندان مناسبی ندارند، جذب شعارهای اقتصادی او شدهاند که از منطق اول آمریکا نشأت میگیرد. اینها برای هواداران ترامپ کافی است تا همچنان به او وفادار بمانند و پای صندوقها حاضر شوند.
به سؤال قبل بازمیگردم؛ امسال باراک اوباما برخلاف سنت رایج روسای جمهور پیشین آمریکا، در جبهه مقابل ترامپ وارد میدان شد و تلاش کرد هواداران حزب دمکرات را برای شرکت در انتخابات ترغیب کند. او در تعدادی از ایالتها سخنرانیهای پرشوری کرد. در واقع این انتخابات به نوعی تقابل میان اوباما و ترامپ هم بود. اما دمکراتها در نهایت آنگونه که باید موفق عمل نکردند. چرا؟
خب، من هم تاحدودی موافقم که این انتخابات رویارویی اوباما و ترامپ هم بود اما توجه کنید که دمکراتها برنامه جدیدی برای ارائه نداشتند. دمکراتها خود را در جایگاه اپوزیسیون پیدا کرده و تنها به مخالفت با ترامپ بسنده کردند. این در حالی است که شاخصهای اقتصادی آمریکا همه مثبت هستند، نرخ تورم پایین است و نرخ اشتغال بالاست. دمکراتها تنها بهدنبال ایراد گرفتن از شخصیت ترامپ بودند. آنها برنامهای برای مبارزه انتخاباتی خود نداشتند. دمکراتها نتوانستهاند چهره جدیدی به فضای سیاسی آمریکا معرفی کنند. رهبران حزب دمکرات همانهایی هستند که از دهه1990 قدرت را در این حزب در دست داشتهاند. نانسی پلوسی که احتمالا رئیس مجلس نمایندگان هم میشود، سالهاست که جزو رهبران حزب دمکرات است. خیلیها تلاش کردند او و دیگر چهرههای همرده او مثل چاک شومر را کنار بزنند تا افراد جوانتر با ایدههای مترقیتر وارد کارزار شوند اما چندان موفق نبودهاند. به اعتقاد من تا زمانی که دمکراتها به چهرههای جدید اجازه ورود ندهند، نمیتوانند نظر مردم را جلب کنند و به همین شکل درجا خواهند زد.
بعد از شکست هیلاری کلینتون در انتخابات ریاستجمهوری2016 آمریکا، چهرههای جوانتر حزب به همین افرادی که نام بردید اعتراض کردند؛ آنها دلیل شکستهای پی در پی حزب دمکرات را حضور نسل قدیمی در رأس قدرت میدانستند و خواستار پوستاندازی حزب بودند. اکنون 2سال گذشته است. چرا نسل جدید حزب دمکرات نتوانستهاند به خواسته خود برسند؟
در سیاست آمریکا، 2سال مدت زمان کمی است. این حزب نیازمند یک تحول اساسی است. در همین انتخابات کنگره تعدادی از چهرههای جوانتر وارد مجلس نمایندگان شدهاند. بهنظر من این روند تغییر آغاز شده اما هنوز نیازمند زمان است. نسل قدیمی حزب دمکرات به هر حال در نهایت باید برای نسل جدید جا باز کند.
خب با همه این تفاسیر بهنظر شما ترامپ در سال2020 باز هم رئیسجمهور خواهد شد؟
پیشبینی به هر حال مشکل است اما تاریخ سیاسی آمریکا نشان داده زمانی که در انتخابات میاندورهای حزب مخالف دولت، کنترل مجلس نمایندگان را در دست میگیرد، رئیسجمهوری که در قدرت است در دوره بعدی هم رأی خواهد آورد. در دوره اوباما هم همین اتفاق افتاد. از الان تا 2سال آینده، هرجا مشکلی پیش میآید ترامپ آن را به گردن دمکراتها میاندازد و میگوید که کارشکنی دمکراتهاست که باعث بروز مشکلات در کشور است. شاید هنوز وضع مالی مردم عادی بهتر نشده باشد، اما اگر همین الان هم انتخابات برگزار شود، ترامپ پیروز میشود. این یک واقعیت است.
در ایران هم بسیاری، انتخابات کنگره را دنبال کردند. نتیجه این انتخابات بهنظر شما بهنفع ایران بوده است یا به ضرر آن؟
من فکر میکنم برای ایران فرقی نمیکند. در آمریکا جو ضدایرانی بین دمکراتها و جمهوریخواهان کاملا حاکم و لابی اسرائیل شدیدا علیه ایران فعال است؛ هم بین دمکراتها و هم بین جمهوریخواهان. هیچ تفاوتی نمیکند که کدامیک از این دو حزب اکثریت را در کنگره داشته باشد. مهم این است که ببینیم قوه مجریه آمریکا خواهان چه نوع رابطهای با ایران است، نه کنگره.
فکر میکنید حرکت درست بعدی ایران در 2سال باقیمانده از دولت ترامپ چه باید باشد؟
حرکت درست این است که رئیس دولت، وزیر خارجه و نمایندگان ایران در تمامی محافل بینالمللی و تمام رسانهها، تبیین کنند که کشور بهدنبال یک سناریوی برد - برد است. ایران باید اعلام کند که در یک شرایط برد - برد حاضر به حل مشکلات است و نمیتواند یک بازی با حاصل جمع صفر را بپذیرد یا طرف بازنده ماجرا باشد. باید پذیرفت که ایران، آمریکا و کشورهای جنوبی خلیجفارس همه استراتژیهای امنیتی خود را دارند اما باید براساس یک سناریوی برد-برد همه با هم همزیستی کنند. در 2سال آینده ایران باید براساس یک نظریه عقلانی که نتیجهاش یک سناریوی برد - برد است حرکت کند. یعنی نه خود طرف بازنده باشد و نه بهدنبال این باشد که در داخل یا در خارج منطقه یکی از طرفها بازنده باشد. حتی در شرایطی که آمریکا بدعهدی کرده، ایران باید خود را طرف عقلانی ماجرا نشان دهد و در پی اجراییکردن سناریوی برد - برد باشد. همین رفتار است که باعث شده اروپاییها به درستی در سمت ایران بایستند.