• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 25 مهر 1397
کد مطلب : 34384
+
-

طاعون توجیه

بهروز رسایلی
در فوتبال ایران انگار هر پدیده‌ای قابل صف‌کشی و یارگیری است. یعنی هر اتفاقی که رخ بدهد، به سرعت مدافعان و منتقدان خودش را براساس معیارهای قومی و قبیله‌ای پیدا خواهد کرد. فوتبال ما پر از دوگانه‌هایی مثل پرسپولیس- استقلال، تهرانی- شهرستانی، ایرانی- خارجی، کی‌روش- برانکو، دایی- کریمی و... است و انگار چندده میلیون هوادار تکلیف قطعی خودشان می‌دانند که تا اتفاقی رخ می‌دهد، آن حادثه را براساس جبهه‌ای که در آن قرار گرفته‌‎اند توجیه و تفسیر کنند. یعنی حتی بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین حزب‌های سیاسی جهان هم اینقدر به مرزبندی تشکیلاتی‌شان مقید نیستند که برخی هواداران فوتبال ما سعی می‌کنند همه‌‌چیز را به سود اردوگاه خودشان تعبیر کنند! اینجا پرسپولیسی‌ها و استقلالی‌ها فکر می‌کنند باشگاه محبوب‌شان مطلقا پاک و بی‌خطاست و هواداران افراطی دایی و کریمی هم این دو اسطوره را کاملا بی‌عیب و منزه می‌دانند. الان هم که مد روز، دوگانه برانکویی- کی‌روشی است و حامیان این دو مربی خارجی حاضرند رگ گردنشان را بدهند، اما زیر بار کوچک‌ترین اشتباه و قصور از جانب آنها نروند.

ماجرای پرخاش کلامی میک مک‌درموت به حمید استیلی، آخرین مصداق از این مضحکه تئوریک در فوتبال ایران است. ماجرا این است که میک به حمید استیلی گفته: «شما ظاهرا تیم ملی را با سیرک اشتباه گرفتید» و اهالی فوتبال هم به کی‌روش تذکر داده‌اند که دستیارش را جمع‌وجور کند. حالا این وسط عده‌ای از هواداران افراطی کی‌روش مصاحبه‌ای قدیمی از برانکو پیدا کرده‌اند که او هم یک‌بار در توجیه تصمیمش برای عدم‌شرکت در نشست خبری بعد از بازی گفته بود: «در سیرک شرکت نمی‌کنم». کی‌روشی‌ها می‌گویند اگر استفاده از چنین تعبیری زشت است، چرا با برانکو برخورد نشد و برانکویی‌ها می‌گویند مربی ما آدم حسابی است و مثل کارلوس فقط دنبال جنگ و دعوا نیست. آیا چنین مجادله سخیف و زشتی، نشان از عمق اندک فوتبال ایران ندارد؟ فضایی که در آن همه‌‌چیز تحت‌تأثیر رنگ‌ها و انگ‌ها قرار دارد و 2 کلمه حرف حساب غیرمتعصبانه یافت نمی‌شود.

موضوع کاملا روشن است؛ روزی که برانکو گفت نشست خبری شبیه سیرک است اشتباه کرد و امروز که مک درموت از چنین تعبیری استفاده کرده، او هم دچار اشتباه شده است. هر دوی اینها علاوه بر اینکه آدم‌اند و ممکن‌الخطا، کارگر مردم ایران هستند و حق ندارند در ازای دستمزد بسیار بالایی که می‌گیرند، اقدام به وهن شئون فوتبال کشور کنند. در این میان گناه مک درموت به چند دلیل بزرگ‌تر است؛ ازجمله اینکه از نظر چارت اداری و سازمانی او به‌عنوان بدنساز حق مواجهه با مدیر تیم ملی امید را نداشته است. این یک اصل پذیرفته شده در سراسر جهان است که آدم‌ها در هر تشکیلاتی فقط با افراد هم‌رده خود مواجه می‌شوند. مثلا ممکن نیست مدیر امور مالی منچسترسیتی جواب سرمربی منچستریونایتد را بدهد یا بالعکس. واضح است که درموت خطا کرده و پشتیبانی کی‌روش هم نشان می‌دهد احتمالا این اتفاق با هماهنگی مربی پرتغالی رخ داده است. حالا یادآوری جمله 2سال قبل برانکو، چه تغییری در این معادله ایجاد می‌کند؟

تمام فوتبال ما و شاید حتی کشور ما تا خرخره مبتلا به «طاعون توجیه» است. تماشاگران هر شهری که سنگ و صندلی پرتاب می‌کنند، در توجیه کارشان از رفتار مشابه هواداران در سایر شهرها مثال می‌زنند و مربیان پرخاشگر و عصبانی هم در دفاع از خودشان، به داد و فریاد بقیه مربیان در کنار زمین استناد می‌کنند. اینجا هیچ‌کس هیچ اشتباهی را زشت نمی‌داند، چون قبلا توسط یک نفر دیگر تکرار شده است. آیا وضعی از این خطرناک‌تر قابل تصور است؟ آیا در این شرایط اصلا به اصلاح هیچ نقصی می‌توان امیدوار بود؟

این خبر را به اشتراک بگذارید