• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
چهار شنبه 11 مهر 1397
کد مطلب : 32804
+
-

قصه‌های کهن

قصه‌های کهن

ابوالحسن حصری سحرگاهی نماز می‌کرد و در مناجات می‌گفت: «خدایا، من از تو راضی‌ام، تو نیز از من راضی هستی؟» ندا آمد که: «ای کذاب! اگر تو از ما راضی بودی، رضای ما طلب نمی‌کردی!»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید