مصرف به سبک ایرانی
چطور میشود فرهنگ مصرف کالای داخلی را در کشور نهادینه کرد؟
کشورهایی که رشد اقتصادی سریعی را تجربه کردهاند و به طرز شگفتانگیزی سری میان سرهای جوامع پیشرفته دنیا درآوردهاند هیچیک بیجهت به چنین موفقیتی دست نیافتهاند؛ ضمنا این تصور رایج که چنین پیشرفتهایی تنها با هدایت درست و مدیریت دقیق دولتمردان حاصل شده هم باطل است. بهعبارت دیگر نقش مردم و جامعه در رشد اقتصادی و پیشرفت هر کشور، بسیار بیشتر از آن چیزیاست که اغلب ما در ایران تصور میکنیم.
در کشوری مثل کرهجنوبی در دهه80 میلادی مردم به هر کسی که سیگار خارجی میکشید به چشم خائنی نگاه میکردند که بیجهت ارز کشور را حرام کرده است! فرهنگ مصرف و حمایت از کالای داخلی با وجود تمامی مشکلات موجود، یکی از هزاران مسئلهایاست که اگر خود مردم رعایت کنند به پیشرفت کشورشان کمک خواهند کرد. در این صفحه با چند کارشناس همراه میشویم تا ببینیم چرا هنوز که هنوز است در ایران چنین نگرشی نهادینه نشده است.
کمشدن اعتماد اجتماعی
محمد عیدی/ جامعهشناس:
وقتی جامعه ما به کالای غیرخودی بیشتر از کالای داخلی بها بدهد، تولیدکننده ایرانی با وجود باکیفیتبودن محصول تولیدیاش ناگزیر است روی کالای تولید داخل، برچسب کالای خارجی بزند تا مشتری، آن را خریداری کند. گاهی اوقات با اینکه یک برند خارجی کیفیت مناسبی ندارد، صرفا به دلیل خارجیبودنش مورد توجه افراد قرار میگیرد؛ در حالی که اگر به همین میزان، به برندهای داخلی اعتماد شود، خیلی زود میتوانند به کیفیت برندهای خارجی دست پیدا کنند.
این پدیده اجتماعی، سبب خودکوچکبینی میشود و سرمایه اجتماعی که یکی از شاخصههای آن «اعتماد اجتماعی»است، کمکم از بین میرود. و همین ازبینرفتن اعتماد اجتماعی سبب شده این نگرش ایجاد شود که هر چیز خارجیای خوب است و برعکس، هر کالای تولید داخلی، بیکیفیت و بد.
متأسفانه این نگرش که به فرآوردههای خودمان اعتماد نداریم، یک آفت بزرگ اجتماعیاست و شاید برای همین، اعتمادبهنفس و هویت ملیای را که در خلق پدیدههای فرهنگی و کالاهای صنعتی لازم است، از دست دادهایم.
همین ازدستدادن اعتمادبهنفس و انگیزههای لازم برای خلق کالاهای صنعتی، موجب شده که با یک پدیده فوقالعاده خطرناک مواجه شویم؛ این که خودمان، خودمان را تحقیر میکنیم. در کتاب «مشکل فرهنگی ما ایرانیان» که استاد فرهنگ رجایی نگاشتهاند، حکایتی از یک استاد نقل میشود که نتیجه آن این است: فرهنگی که احترام بهخود را یاد نگیرد، دچار ناهنجاری میشود؛ مانند فرهنگ ما که در مصرف کالا نمایان است؛ بهطوری که حاضریم جنس خارجی را بدون داشتن کیفیت لازم یا کالای داخلی را به رغم کیفیت مطلوب، با آرم خارجی تهیه کنیم. این فرهنگ، بهخود احترام نمیگذارد و خود را تحقیر میکند. شرط لازم رسیدن به رشد اقتصادی پایدار، تحقق این اولویتهاست که خود مستلزم پیشنیازهای فرهنگیاست. تولید باید در جامعه، به عنوان «خلق ارزش» شناخته شود و برای نیروی کار و سرمایه هم باید ارزش قائل باشیم.
البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که ارتقای کیفیت اجناس داخلی هم باعث میشود که افراد، خودبهخود تمایل بیشتری به خرید کالای ایرانی پیدا کنند و این موضوع، نیازمند همت ملی با همکاری مسئولان و صنعتگران برای ارتقای کیفیت کالاها در حد استانداردهای جهانی و فرهنگسازی در جامعه برای مصرف کالای داخلیاست. به عبارت دیگر، باید تولید ملی آنقدر برای مردم جذاب باشد که دیگر به سوی برندهای خارجی و وارداتی که اکثرا بیکیفیت هستند، نروند تا بازار دلالان این اجناس بیکیفیت کساد شود.
مصرف کالای ایرانی برای کاهش بیکاری
مهدی تقوی/ اقتصاددان:
طبیعیاست که مصرف کالاهای داخلی و تولید کشور، میتواند هم سبب اشتغالزایی شود و هم نرخ رشد اقتصاد را افزایش دهد. متأسفانه نبود نوآوری در روند تولید، بهروزنبودن مراحل تولید، «برند»نبودن کالاهای ایرانی، و گرانتمامشدن قیمت تولید کالای ایرانی، از دلایل رکود خرید کالای ایرانیاست که تولیدکنندگان میتوانند با رفع برخی از این مشکلات، به خرید کالای ایرانی کمک کنند. همچنین نوع نیازهای داخل باید سنجیده شود تا بتوانیم با شناخت کافی به سمت تولید گام برداریم. البته تولیدکنندگان داخلی هم باید با کیفیت بهتر، اجناس ارزانتری عرضه کنند.
آنچه مسلم است اینکه بیتوجهی به تولید و کیفیت و مقایسه کالاهای خارجی و ایرانی از سوی مصرفکنندگان با توجه به نوع رنگآمیزی و جذابیت آنها، در شرایط کنونی، خریدار را به سوی خرید کالای خارجی جذب میکند. شاید یک دلیل اینکه تولید و کیفیت آن تا این حد پایین آمده، بیرغبتی مردم به مصرف کالاهای ایرانی باشد؛ چون بههرحال مصرف، مشوقی برای تولیدگران است و بهترین کمک شهروند ایرانی به اقتصاد، خرید تولیدات داخلی به منظور رونق تولید و تثبیت اشتغال است.
ملموسترین اثر مصرف کالاهای داخلی، افزایش موقعیتهای شغلی و کاهش آمار بیکاری است و توجه جدی به این مقوله، در مسائل اجتماعی نیز بسیار حائز اهمیت است؛ بنابراین تمام این مسائل، زنجیروار به هم متصل هستند؛ یعنی وقتی خانوادهها کالای ایرانی مصرف کنند، تولیدکننده، تشویق به تولید باکیفیت میشود و بیکاری هم کاهش مییابد؛ در این صورت نرخ آسیبهای اجتماعی، اعتیاد، فقر و سایر آسیبها هم کاهش پیدا میکند.
اما بر این نکته هم تأکید میکنم که مصرف کالای ایرانی نیاز به فرهنگسازی دارد و باید وجدان عمومی جامعه را نسبت به آن حساس کرد. مردم باید بدانند که مصرف کالای خارجی به معنای بیکارشدن جوان ایرانی و پدیدآمدن مشکلات همراه آن است؛ زیرا مصرف کالاهای بیکیفیت چینی، هم به اقتصاد خانواده آسیب میرساند و هم کشور را دچار زیان میکند. بنابراین اگر میخواهیم مردم به خرید کالای خارجی عادت نکنند، باید از کالای ایرانی به طور بیشائبه حمایت کنیم.
رفتار پیچیده در خرید کالای خارجی
اصغر مهاجری/ جامعهشناس:
وقتی رفتار مصرفی خانوادههای ایرانی را بررسی کنیم متوجه میشویم که مصرف و خریدکردن آنها در ظاهر یک رفتار ساده است اما با نگرش سیستمی، متوجه یک رفتار پیچیده میشویم که نشان از یکسری عوامل فرهنگی و اجتماعی دارد که آنها را نمیبینیم و نامشهود هستند.
یکی از این عوامل نامشهود که در خرید بسیار مؤثر است، میزان باورمندی ما به هویت ملی و اجتماعیمان است. هر قدر عوامل و عناصر هویتساز در طول تاریخ ما بیشتر باشد و در فرهنگپذیری شهروندان، به باور تبدیل شده و به عبارتی درونی شده باشد، به میزان باورمندی و هویت ملی ما برای خرید کالای داخلی، بیشتر کمک میکند. متأسفانه در یک فرایند زمانی، میزان باورمندی افراد به هویت ملی و منش ملی کمتر شده و در دل سازمانهای داخلی هم مشاهده میشود که برخی افراد اعتمادی به این مقولهها ندارند.
دومین عامل، میزان سرمایه اجتماعیاست. حدود 10سالیاست که سرمایه اجتماعی ما فرسایش یافته و 3ضلع طلایی اعتماد، شفافیت و مشارکت را متزلزل کرده است. البته این موضوع در حال حاضر کمتر مشاهده میشود اما قبلا بسیار وجود داشت.
عامل مهم دیگری که یک استاندارد خارجیاست و عامل بیرونی محسوب میشود اما میزان اعتماد به کالای داخلی را تعیین میکند، فرایند برندسازی است که یک ادبیات لوکس است و در کشور ما باعث پزدادن افراد به هم شده است. البته در دنیا برندسازی یک امر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیاست که باعث شفافیت و اعتماد مردم به یک کالا میشود. در جهان، برندها تلاش زیادی میکنند تا کیفیت کالاهایشان حفظ شود و به همین دلیل ارزش معنوی دارند؛ یعنی افرادی که از این کالاها استفاده میکنند بهدنبال جنس باکیفیت هستند و وضعیت اقتصادی خوبی هم دارند اما در ایران براساس همان فرسایش اجتماعی و کاهش هویت ملی که به آن اشاره شد، افراد کالای خارجی بیکیفیت را ترجیح میدهند و حتی به دنبال برندهای تقلبی هم هستند. برخی از این افراد میدانند که این کالا کیفیت ندارد اما چون نام یک برند را ـ اگرچه تقلبی ـ یدک میکشد، آن را میخرند و توجهی هم به این موضوع ندارند.
متأسفانه اکنون خرید کالاهای مارک، تبدیل به یک هنجار رایج و اجتماعی شده است و نمیتوان با شعار و ترغیب صرف به خرید کالای ایرانی، این مشکل را حل کرد. تنها راه، حل مشکلات اجتماعی و فرهنگیاست به گونهای که سرمایه اجتماعی، رشد کند. باید بدانیم و باور کنیم که از نظر اقتصادی، کالای ایرانی گران تمام میشود و نمیتواند با کالای خارجی رقابت کند؛ بنابراین باید منش ایرانی ارتقا پیدا کند تا کالای ایرانی بخریم.