• پنج شنبه 12 تیر 1404
  • الْخَمِيس 7 محرم 1447
  • 2025 Jul 03
پنج شنبه 12 تیر 1404
کد مطلب : 258380
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/321pO
+
-

نگران خاک وطن بودیم

ريحانه کريمي، بازيکن تيم ملي واليبال زنان ايران از روزهاي سختي مي‌گويد که او و هم‌تيمي‌هايش بعد از حمله رژيم صهيونيستي به ايران، در جام ملت‌هاي آسيا داشتند

نگران خاک وطن بودیم

لیلی خرسند

روی دور برد باشی و منتظر اتفاقات خوب اما یک روز، یک صبح از خواب بیدار شوی و ببینی در خانه‌ات، در خاک وطنت، خبرهایی هست و تو فرسنگ‌ها دورتر باشی و ندانی و نتوانی کاری کنی. تیم ملی والیبال زنان ایران در ویتنام و درگیر جام ملت‌های آسیا بود که رژیم صهیونیستی به ایران حمله کرد. بازیکنان تیم ملی و اعضای کادر فنی ایران هم که از طریق فضای مجازی متوجه اخبار و اتفاقات شده بودند، مثل همه تحت‌تأثیر قرار گرفتند، در حدی که نتوانستند نتایج خوبی را که در 3بازی اول گرفته بودند، تکرار کنند و به ششمی در این رقابت‌ها اکتفا کردند. ریحانه کریمی مدافع تیم ایران در گفت‌وگو با همشهری از روزهای سختی که تیم داشته صحبت می‌کند.
 
  مسابقات برای تیم ایران به 2بخش قبل از جنگ و بعد از جنگ تقسیم شد. قبل از اینکه حملات رژیم صهیونیستی به ایران آغاز شود، نتایج خوب بود اما بعد از آن تیم به هم ریخت و به چیزی که می‌خواستید نرسیدید.
دقیقا همینطور بود. ما این دفعه رفته بودیم تا اتفاق خاصی را رقم بزنیم و نتایج هم همین را نشان می‌داد و مشخص بود که ما چقدر زحمت کشیده بودیم. مثلا اینکه تنها شکست فیلیپین مقابل ما بود. آنها قبل از اینکه با ما بازی کنند، همه مسابقاتشان را 3بر صفر و 3بر یک برده بودند. اما بعد از اینکه آن اتفاق تلخ افتاد، همه‌‌چیز به هم ریخت.

  کی متوجه اتفاقات در ایران شدید؟ 
قبل از بازی با قزاقستان بود که سر صبحانه، موقعی که داشتیم اینستاگرام را چک می‌کردیم، متوجه شدیم چه شده. آن روز، روز خیلی بدی بود. خیلی به هم ریختیم. انگار بی‌خانواده شده بودیم. احساس نگرانی می‌کردیم. اعتماد به نفس و غرور و همه‌‌چیزمان به یکباره انگار از دست رفته بود.
 
  تیم‌های دیگر هم همدردی می‌کردند.
همدردی که می‌کردند بیشتر حالمان بد می‌شد. انگار به ما یادآوری می‌کردند که چه فاجعه وحشتناکی در کشورمان اتفاق افتاده البته خودمان می‌دانستیم چه شده.
 
  بیشتر نگران چه بودید؟
نگران ایران بودیم. اینکه خاکمان، وطنمان و خانواده‌مان را از دست بدهیم.
 
  با حالی‌که داشتید چطور بازی کردید؟
الان از خودم می‌پرسم که اگر دوباره در آن شرایط قرار بگیرم، می‌توانم خودم را کنترل کنم؟ می‌توانم بازی کنم؟ بعید می‌دانم. به‌خصوص اینکه سرمربی تیم خارجی بود و شرایط ما را درک نمی‌کرد. سبک زندگی آنها با ما متفاوت است. خانم لی می‌گفت کار جدا، احساسات جدا. موقعی که بازی دارید، بازی کنید و بعدش ناراحت باشید اما ‌نمی‌توانستیم کار و احساسات را از هم جدا کنیم. موقع بازی هم گریه می‌کردیم.
 
  باز هم بد نباختید.
بازی با قزاقستان بد نبودیم و 3بر یک باختیم. ما در آن بازی مثل کسانی بودیم که عزیزی را از دست داده‌اند، نه جسم‌مان یاری می‌کرد و نه ذهن‌مان. خودمان نبودیم. با این حال با همان جسم بی‌جان هم خوب کار کردیم. ما به اشتباه خودمان، کادر فنی و داوری باختیم.
 
  بین بازیکنان چه کسی بیشتر از همه گریه می‌کرد؟
من. بازیکنان کوچک‌تر از من در تیم زیاد است اما من بیشتر از همه نگران بودم. من از همه غدتر و مغرورتر بودم ولی سر صبحانه که متوجه اتفاقات شدم انگار یک‌دفعه شکستم و خیلی سخت می‌توانستم خودم را کنترل کنم.
 
  کسی بود که بتواند شما را آرام کند؟
سعی می‌کردیم همدیگر را آرام کنیم و کنار هم باشیم. سعی می‌کردیم مرهم زخم همدیگر باشیم ولی نمی‌شد. در آن چند روز مثل اینکه در جهنم بودیم. مربیان ایرانی تیم هم مثل ما حالشان بد بود. سرمربی تیم هم خیلی سعی می‌کرد همدردی کند اما کار برایش خیلی جدی بود و حق هم داشت که اینطور فکر کند اما انجام چیزی که از ما می‌خواست سخت بود.

  مسیری طولانی هم برای رسیدن به خانه داشتید.
2پیشنهاد به ما دادند یکی اینکه یا در کره‌جنوبی اردو داشته باشیم یا اینکه به ایران برگردیم. ما فقط می‌‌خواستیم برگردیم و به چیز دیگری فکر نمی‌‌کردیم. از ویتنام با پرواز به ترکیه رفتیم و از استانبول هم به شهر وان. از مرز بازرگان وارد ایران شدیم. از آنجا به بعدش سخت بود و بیش از 30ساعت طول کشید تا به تهران برسیم. بچه‌هایی هم که خانه‌هایشان رشت بود همانجا از ما جدا شدند و بیشتر از ما در راه بودند.
 
  وقتی به خاک ایران رسیدید، چه کار کردید؟
یک نفس عمیق کشیدیم. لحظه خیلی خوبی بود.
 
  به خانه رسیدی چه اتفاقی افتاد؟
قبل از هر کاری مادرم را بغل کردم. در آن چند روز خیلی استرس داشت و خیلی گریه کرده بود.
 
  خب از مسابقات و تیم هم صحبت کنیم. تا قبل از بازی با قزاقستان همه‌‌چیز خوب پیش می‌رفت و نظرها نسبت به تیم مثبت بود، اینکه تیم پیشرفت خوبی کرده.
واقعا هم پیشرفت خوبی کرده‌ایم. البته کشورهای دیگر هم پیشرفت کرده‌اند. فقط ما در لیگ‌مان بازیکن خارجی نداریم. کشوری مثل اندونزی 7-8بازیکن اروپایی در لیگش دارد، فیلیپین هم همینطور. بازیکنان این کشورها 6-7ماه با بازیکنان خوب خارجی رقابت می‌کنند و رشد خیلی خوبی هم داشته‌اند. ما مقابل این تیم‌ها خیلی خوب بازی کردیم. باید این را هم درنظر بگیریم که بازیکنان تیم ما جوان بودند. بزرگ‌ترین بازیکن ما 27سال سن دارد. 3-4بازیکن 23 ساله داریم و بقیه زیر 20سال هستند. با توجه به بازی‌های سنگینی که داشتیم، تیم واقعا فوق‌العاده بود. اگر جنگ نمی‌شد ما راحت می‎توانستیم به جمع 4تیم صعود کنیم. البته با همان شرایطی هم که پیش آمد، بدشانسی آوردیم که صعود نکردیم. ما، فیلیپین و قزاقستان تک‌باخته بودیم و قزاقستان با امتیازشماری صعود کرد.
 
  نظر بعضی‌ها این است که لی با اینکه در تغییر سبک و پیشرفت بازیکنان خیلی تأثیرگذار بود ولی درکوچینگ خیلی موفق نشان نداد.
این را قبول ندارم. من در بعضی از سایت‌ها مطالبی را خواندم که خیلی ناراحت‌کننده بود و به اعضای کادر فنی خیلی کم‌لطفی کرده بودند. ما اگر خوب بازی کردیم به‌خاطر این بود که سرمربی تیم ما را به‌ خودباوری رساند و خیلی خوب توانست سبک بازی ما را به شرق آسیا نزدیک کند. خانم لی در 3بازی اول چند تعویض خیلی خوب داشت به‌خصوص در بازی با فیلیپین که دقیقا تیم را نجات داد. مهم‌تر از همه جایگاهی بود که مربی ما در آسیا دارد ولی خود ما از آن خبر نداشتیم. سرمربیان قزاقستان و ویتنام احترام خاصی برای او قائل بودند و این باعث افتخار ما شد.
 
  گفتید به‌خاطر اشتباه کادر فنی به قزاقستان باختید.
در هر بازی باید چند اشتباه برای داور و خود تیم کنار گذاشت اما ما این کار را نکردیم و به هم ریختیم. اشتباه کادر فنی هم عمدی نبود. در این مسابقات برای اولین‌بار به سبک لیگ ملت‌ها به کادر‌ فنی تبلت داده بودند و تعویض‌ها دستی انجام نمی‌شد. موقع تعویض مشکلاتی پیش آمد که بیشتر به‌خاطر خطای سیستم بود نه کادر فنی.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید