تنها چند ماه قبل، بهنظر میرسید جاهطلبی وینفرد شفر استقلال را به بهترین باشگاه فوتبال ایران تبدیل خواهد کرد. تیمی که در داربی برگشت به پیروزی رسید، تیمی که در جامحذفی قهرمان شد و ذوبآهن امیر قلعهنویی را از دوئل حساس آسیایی کنار زد، تنها یک حسرت بزرگ داشت. این که زمان کافی برای رسیدن به پرسپولیس در صدر جدول در اختیار ندارد. آبیها اما انگیزه بسیار زیادی داشتند تا لیگ هجدهم را تنها با هدف قهرمانی آغاز کنند. تصور میشد همه چیز برای موفقیت تیم مهیا باشد و این تیم حتی در آسیا، تهدیدی برای همه رقبا خواهد بود اما در واقعیت، استقلال با یک زلزله تمامعیار روبهرو شد. زلزلهای که سرانجام دوران حضور رضا افتخاری روی صندلی مدیریتی باشگاه را به پایان رساند. افتخاری در این مدت، بارها مورد انتقاد قرار گرفت و البته در چند مقطع نیز، با شعارهای حمایتی استقلالیها روبهرو شد اما او و همراهاناش در کادر مدیریتی باشگاه، بازندههای بزرگ تابستان به شمار میرفتند. تیم به جای حفظ نفرات اصلی و خرید چند بازیکن موردنیاز، در هرج و مرج مطلق فرو رفت. امید نورافکن و امید ابراهیمی بهراحتی توانستند از استقلال جدا شوند و مجید حسینی و روزبه چشمی باشگاه را با چالشهای تازهای روبهرو کردند. همه این اتفاقها در شرایطی رخ داد که تیام و جپاروف نیز شرطهای عجیبی برای استقلال داشتند و به هیچ قیمتی در مقابل خواستههای باشگاه کوتاه نمیآمدند. از دستدادن سوپرجام با رای سازمان لیگ، اوضاع را پیچیدهتر کرد و افتخاری که مرد روبهرو شدن با این دردسرهای عظیم نبود، بالاخره تصمیم گرفت مدیریت باشگاه را رها کند. حالا سوال اینجاست که از او، چه چیزی برای جانشیناش خواهد ماند؟ چه چیزی به جز قراردادهای امضا شده با بازیکنان مصدوم؟ چه چیزی بهجز آپشنهای باورنکردنی در قرارداد بازیکنان جوان؟ جز بدهکاری به ستارههای تیم و بلاتکلیفی در خصوص سرور جپاروف و مامه تیام؟
استقلال تهران با شرایطی که امروز در آن گرفتار شده، بیگانه نیست. واعظ آشتیانی هم خرداد سال89 ناگهان از سمت مدیرعاملی استقلال استعفا داد. همه اعضای هیات مدیره نیز به صورت دسته جمعی با استقلال خداحافظی کردند. این اتفاق در حالی رخ داد که در پایان لیگ نهم، استقلال واعظ با چند بازیکن جدید به توافق رسیده بود و باشگاه چارهای بهجز جذب آنها در تابستان نداشت. علی فتحاللهزاده به مدیریت باشگاه استقلال انتخاب شد و پرویز مظلومی بهعنوان سرمربی روی نیمکت باشگاه قرار گرفت. استقلال در شروع فصل فوقالعاده بهنظر نمیرسید اما در 13هفته اول تنها یک بار طعم شکست را چشید و سرانجام بعد از سپاهان، نایبقهرمانی لیگبرتر را بهدست آورد و در جامحذفی نیز بهجمع 4تیم برتر رسید. پیش از آن بعد از پایان لیگ پنجم نیز، استقلال با یک استعفای ناگهانی دیگر روبهرو شده بود. در سال85 محمدحسین قریب استقلال را رها کرد و وزارت رفاه که مالکیت باشگاه را در اختیار داشت، «مقداد نجفنژاد» را بهعنوان جانشین قریب در نظر گرفت. فاجعه حذف تیم از آسیا بهدلیل دیر ارسال کردن مدارک و لیست به AFC، حاصل دوران مدیریتی نجفنژاد در باشگاه بود. استقلال لیگ ششم هم البته چندان بد نتیجه نگرفت و در رده چهارم جدول ردهبندی ایستاد. مرور تاریخ نشان میدهد تماشاگران استقلال هنوز میتوانند به نتایج این فصل امیدوار باشند اما شاید دیگر مجالی برای پرداختن به رویاهای بزرگ وجود نداشته باشد.
«کاش ما هم از نقلوانتقالات محروم بودیم.» جمله کنایی پژمان منتظری، وضعیت استقلال را کاملا روشن میکند. آنها به جای استفاده از محرومیت رقیب دیرینه و سپری کردن یک پنجره نقلوانتقالاتی درخشان، با تمدیدهای ناموفق و خریدهای ناامیدکننده، عملا در باتلاق گرفتار شدند. تنها چند روز تا شروع لیگبرتر باقی مانده اما حالا مدیرعامل باشگاه صندلیاش را ترک کرده و وینفرد شفر او را بهخاطر «ناآشنایی با قواعد مدیریت بحران» مورد سرزنش قرار داده است. البته که خود شفر نیز بهخاطر کارشناسی فوتبال در شبکههای خارجی، جلسههای تمرینی تیمش را دیر شروع کرد تا روند آماده سازی باشگاه به تاخیر بیافتد. در وضعیت امروز استقلال، همه مقصر هستند. هم افتخاری و گروه کمتوان مدیریتی باشگاه، هم شفر و هم بازیکنانی که حاضر نبودند بهخاطر استقلال از بخشی از خواستههایشان چشمپوشی کنند. انتخاب افتخاری از همان اول هم یک انتخاب درست از سوی وزارت ورزش نبود و حالا خود وزیر نیز بهعنوان رئیس مجمع باشگاه، باید توضیح بدهد که چرا چنین انتخابی برای استقلال انجام داده است. اگر برخی روندها در مورد نحوه مدیریت باشگاه تغییر نکند، دیر یا زود مدیران بعدی نیز در همین سیکل قرار میگیرند و به سرنوشت افتخاری دچار میشوند.
بنبست تکراری
در همینه زمینه :