• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
جمعه 29 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 192168
+
-

ساراحاتمی، برنده سیمرغ جشنواره این روزها خودش را برای کنکور و امتحانات نهایی آماده می‌کند

برای حال‌خوب همدیگر تلاش‌کنیم

گفت‌وگو
برای حال‌خوب همدیگر تلاش‌کنیم

پریسانوری-روزنامه‌نگار

شاید کمتر بازیگری در زندگی حرفه‌ای‌‌اش این اقبال را داشته باشد که در نخستین تجربه سینمایی، پایش به فرش قرمز و دستش به سیمرغ بلورین جشنواره فجر برسد‎؛ اما این بخت با «سارا حاتمی» بازیگر نوجوان و خوش آتیه کشورمان یار بود که با نقش‌آفرینی در فیلم سینمایی «کت‌چرمی» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره چهل و یکم بر شانه‌اش نشست. فرا رسیدن روز دختر بهانه خوبی است تا با این نوجوان موفق سینمای ایران که این روزها مشغول آماده شدن برای امتحانات نهایی و کنکور است، گفت‌وگو کنیم.

به دست آوردن سیمرغ بلورین رسمی‌ترین و مهم‌ترین جشنواره هنری کشور، برای دختری در سن و سال شما آن هم در نخستین تجربه سینمایی چه حسی دارد؟
حس خیلی خوبی است، آن روز واقعا غافلگیر شدم. اصلا فکرش را نمی‌کردم که در جشنواره برنده شوم چون اصلا به برنده شدن و جایزه و جشنواره فکر نمی‌کردم. حتی تا قبل از جشنواره فیلم را کامل ندیده بودم و واقعا نمی‌دانستم چه خبر است و چه چیزی پیش می‌آید.
گرفتن سیمرغ چه تأثیری در زندگی شخصی و حرفه‌ای ات گذاشته؟
بعد از اینکه سیمرغ را گرفتم خیلی‌ها به من می‌گفتند تو از امروز یک مسئولیت حرفه‌‌ای و اجتماعی داری و نمی‌توانی به راحتی خطا کنی. خیلی باید مراقب باشی. من هم این توصیه را آویزه گوشم کرده‌ام.
دوستان و همکلاسی‌هایت هم به این موضوع واکنش نشان دادند؟
فردای روزی که سیمرغ گرفتم با یک جعبه شیرینی به مدرسه رفتم. بچه‌های مدرسه و معلم‌ها منتظرم بودند وقتی وارد شدم با جیغ و دست و تشویق به استقبالم آمدند. همین‌جا جا دارد از معلم‌ها و مدیر مدرسه و دوستانم تشکر کنم که در این چند سال خیلی همراهم بودند.در درس‌ها هوایم را داشتند و وقتی به‌خاطر فیلمبرداری به مدرسه نمی‌رفتم، کمک می‌کردند عقب نمانم.
بعد از کت چرمی پیشنهاد بازیگری داشتی؟
بله برای بازی در چند فیلم و سریال پیشنهاد دارم، ولی هنوز تصمیم نگرفته‌ام و دارم فکر می‌کنم. سعی دارم گزیده کار کنم و درباره هر اثر تحقیق و بعد آن را انتخاب کنم.
اساسا چطوری به دنیای سینما راه پیدا کردی؟
مسیرم از علاقه به بازیگری شروع شد. به‌خاطر علاقه‌ای که به این حرفه داشتم از 12سالگی در کلاس‌های مختلف بازیگری شرکت کردم. وقتی 14ساله بودم در تست بازیگری سریال زخم کاری معرفی و برای بازی در نقش مائده انتخاب شدم.
وقتی نخستین‌بار خودت را روی پرده سینما دیدی، چه حسی داشتی؟
تا روز نشست خبری فیلم را کامل ندیده بودم. در آن روز همراه مادرم به سینما رفتم و وقتی خودم را روی پرده سینما دیدم، از شادی گریه‌ام گرفت. باورم نمی‌شد که کار آنقدر خوب از آب درآمده بود.
دانش‌آموز سال دوازدهم رشته ریاضی هستی و کنکور را پیش‌رو داری. قصد داری در کنکور رشته ریاضی شرکت کنی یا هنر؟
هردو؛ با این حال حتی اگر مهندسی بهترین دانشگاه را هم قبول شوم، باز هم به سراغ رشته‌های هنری می‌روم. یعنی هنر اولویتم است.
چه رشته دانشگاهی مدنظرت هست؟
گزینه‌هایم ادبیات نمایشی، کارگردانی و نقاشی است حالا باید بیشتر تحقیق و یکی را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم.
دلت می‌خواهد شبیه کدام‌یک از بازیگران سینمای ایران یا جهان باشی؟
 هیچ وقت فکر نکردم که شبیه کسی بشوم چون در حرفه و کار ما فقط جنبه‌های مثبت را می‌بینیم و بخش‌های منفی را نمی‌بینیم. پس همیشه سعی می‌کنم بهترین نسخه خودم باشم هم در زندگی و هم در کار.
چه دورنمایی برای شغلت درنظر داری؟ مثلا فکر می‌کنی سارا حاتمی 10سال دیگر کجا ایستاده است؟
بازیگری دنیای وسیع، زیبا و پیچیده‌ای است. همه تلاشم را می‌کنم تا در این دنیا جایگاه خودم را پیدا کنم.
در این مسیر چه افرادی در موفقیتت نقش داشته‌اند؟
به جرأت بگویم تک تک عوامل زخم کاری و کت چرمی خیلی به من لطف و محبت داشتند. طوری با من رفتار می‌کردند که احساس نکنم کار اولم است. مثل اعضای یک خانواده دلسوزانه هوایم را داشتند. به‌ویژه آقای عزتی که در پیدا کردن نقش‌هایم خیلی به من کمک می‌کرد.
فرزند چندم هستی و سهم خانواده در این موفقیت چقدر است؟
یک برادر بزرگ‌تر دارم. پدر و مادرم به‌ویژه مادرم خیلی همراهی‌ می‌کردند. یادم است وقتی به کلاس بازیگری می‌رفتم مادرم ساعت‌ها پشت در کلاس می‌نشست تا همراهی‌ام کند. وقتی برای ضبط زخم کاری به شمال رفته بودیم مادرم همراهم آمد، البته وارد لوکیشن نمی‌شد در ماشین می‌نشست و کتاب می‌خواند. با این کار می‌خواست خیال من راحت باشد که اگر کاری داشتم بدانم مادرم هست. پدرم هم برای پیدا کردن کاراکتر ثریا که ناچار بودم به محله‌های جنوب بروم همراهم می‌آمد و از دور هوایم را داشت. حضور و همراهی پدر و مادرم برایم قوت قلب است.
الان مشغول چه کاری هستی؟
2هفته دیگر امتحانات نهایی و پس از آن کنکور را پیش رو دارم و مجبورم حسابی درس بخوانم. (با خنده)
رابطه خوبی با درس و مشق داری؟
راستش بچه درس‌خوانی نیستم و در دبیرستان هم چندان درس نخواندم. اما منتظر دانشگاهم.
چرا؟ دلیل خاصی دارد؟
ورودم به دبیرستان مصادف با شیوع ویروس کرونا و آنلاین‌شدن مدارس بود. از طرفی برای بازی در سریال زخم‌کاری هم سر ضبط بودم. همه اینها دست به‌دست هم داد تا درس‌هایم را زیاد جدی نگیرم. البته از سوی دیگر چون در ابتدایی شاگرد زرنگی بودم خیلی تلاش می‌کردم که نمره کم نگیرم همش استرس داشتم. این استرس در نهایت منجر شد که از درس و مدرسه فراری شوم.
اوقات فراغت را چطور می‌گذرانی؟
بیشتر کتاب می‌خوانم و فیلم می‌بینم. البته نمی‌شود گفت در اوقات فراغت این کارها را می‌کنم واقعیت این است که بیشتر وقتم در روز به کتاب خواندن و فیلم دیدن می‌گذرد و در اوقات فراغت درس می‌خوانم. (با خنده) ولی واقعا الان که مجبورم درس بخوانم هر وقت خسته می‌شوم مطالعه می‌کنم و فیلم می‌بینم.
پس اهل مطالعه هم هستی، بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانی و نام آخرین کتابی که خوانده‌ای به یاد داری؟
 عاشق رمان‌های فلسفی هستم و آخرین کتابی که به تازگی تمام کردم کتاب «تونل» اثر «ارنستوساباتو» است.
کتاب‌خواندن چقدر در زندگی‌ات تأثیرگذار است؟
خیلی زیاد. به من نگرش و بینش می‌دهد.
اهل مسافرت هستی؟ بیشتر به کجاها سفر کرده‌ای؟
عاشق مسافرتم. دوست دارم به دل طبیعت، جنگل، کوه و دریا بروم. برای همین بیشتر وقت‌ها با خانواده به شمال می‌رویم. سفر شهرهای تاریخی مثل شیراز و یزد را هم خیلی دوست دارم. کلا بودن در طبیعت به من خیلی آرامش می‌دهد و به سلامت روانم کمک می‌کند.
بخشی از گفت‌وگوی ما درباره حال خوب است. هم اینک حال شما چطوره؟
حال خوب بستگی به روزمره‌ام دارد. یک روزهایی حالم خوب است و یک روزهایی هم به دلایلی حالم خوب نیست. از آنجا که آدم بسیار احساساتی هستم، سر موضوع‌های کوچک خیلی زود خوشحال یا برعکس ناراحت می‌شوم. دارم تمرین می‌کنم که احساساتم را مدیریت کنم تا نوسانات هیجاناتم کمتر شود. اما در کل این روزها حالم خیلی خوب است و خوشحالم. دلیل مهمش این است که چیزی به تعطیلی مدرسه‌ها باقی نمانده و دیگر از مدرسه رفتن راحت می‌شوم.(باخنده)
به‌نظر می‌رسد یادت رفته دانشگاه هم پیش رو داری؟
مشکلی با دانشگاه رفتن و درس خواندن ندارم. ولی سیستم مدرسه متفاوت است و منتظرم زودتر امتحانات تمام شود.
به‌نظرت برای حال خوب و خوشحالی لزوما باید در فراغت بود یا پولدار ؟
فراغت که خیلی خوب است اما من معتقدم پول راحتی و آسایش می‌آورد ولی به تنهایی باعث خوشحالی نمی‌شود. در زندگی‌ یک چیزهایی هست که واقعا به هیچ قیمتی نمی‌توانی آن را بخری. شاید با پول بشود مدتی خودت را سرگرم کنی ولی بعد از مدتی آن اسباب و وسایل عادی و تکراری می‌شود و دیگر نمی‌تواند آدم را خوشحال کند. یک نمونه‌اش را در کاراکتر مائده سریال زخم کاری دیدیم که خانواده‌ای متمول و پولدار داشت، اما خوشحال نبود.
پیش آمده که برای رسیدن به حال خوب سفر بروی؟
بله سفر به طبیعت شمال ایران فکرم را آرام و حالم را خوب می‌کند.
فکر می‌کنی سفر لاکچری و پرخرج بیشتر خوش می‌گذرد؟
بستگی دارد که به کجا بخواهی سفر کنی. اگر مقصدت کوه و بیابان باشد باید یک‌سری لوازم و تجهیزات را هم همراه داشته باشی.
برای سفر به شمال ترجیح می‌دهی در یک کلبه جنگلی اقامت کنی یا هتل لوکس؟
در شمال ترجیح می‌دهم به کلبه‌ای وسط جنگل بروم. اتفاقا مدتی پیش به همراه مادرم یک هفته در یک کلبه وسط جنگل زندگی کردم. جایی که حتی گوشی‌‌های تلفن همراهمان هم آنتن نداشت.
حرفی مانده که دلت بخواهد بگویی؟
همیشه به دوستانم می‌گویم هوای هم را داشتن بهترین حس دنیاست. سعی کنیم همیشه هوای هم را داشته باشیم. کمک کنیم در هر شرایطی حال همدیگر را خوب کنیم.


به خاطر بازی در زخم کاری، بر ترسم غلبه کردم
فکر می‌کنم خیلی خوش شانس بودم که در هر دو تجربه بازیگری‌ام با بازیگران مطرح و نامی سینمای ایران همبازی شدم. این اتفاق بسیار خوبی بود و باعث شد خیلی از آنها یاد بگیرم. علاوه بر اینها در زخم کاری در کنار بازیگری، مهارت اسب سواری هم یاد گرفتم. چون در این سریال نقش یک دختر نوجوان در یک خانواده مرفه را داشتم که یکی از تفریحاتش سوارکاری بود. من تا آن زمان نه‌تنها سوارکاری بلد نبودم، بلکه از اسب هم می‌‌ترسیدم؛ ولی به‌خاطر آن نقش سعی کردم بر ترسم غلبه کنم و در چند جلسه فشرده سوارکاری را یاد گرفتم. برای ضبط آن سکانس‌ها چندین بار از اسب به زمین افتادم و همه اعضای بدنم کبود و زخمی شد، این اتفاقات برایم خیلی هیجان انگیز بود. حالا که سریال تمام‌شده برای خودم هم جالب است که همچنان سوارکاری را ادامه می‌دهم و سعی می‌کنم حداقل هر دو هفته یک‌بار به باشگاه بروم.


مسیر موفقیتم از کمپ ترک اعتیاد گذشت
در فیلم «کت چرمی» همه تلاشم را کردم تا نقش ثریا یک دختر معتاد را به خوبی بازی کنم. برای اینکه به آن کاراکتر نزدیک شوم مدتی را به کمپ‌های ترک اعتیاد و محله‌هایی از جنوب شهر رفتم تا با آداب و سبک زندگی این افراد آشنا شوم. اولش بعضی رفتارها و کارها برایم عجیب بود اما فهمیدم این چیزها خیلی عجیب و خیالی نیست و همه‌‌چیز برایم نرمال شد. ارتباط گرفتن با آن آدم‌ها در پیداکردن نقشم خیلی به من کمک کرد. برای حفظ آن حال و هوا در آن دوره سبک زندگی‌ام عوض شده بود، ارتباطم را به کل با دوستانم قطع کرده بودم، حتی شکل ارتباطم با خانواده هم فرق کرده بود، دیگر سارای قبلی نبودم. از عادت‌های روزانه‌ام جدا شدم تا بتوانم بیشتر و بهتر به ثریا نزدیک شوم. البته این را هم اضافه کنم که شانس با من یار بود که در نخستین تجربه سینمایی‌ام نقش خوبی داشتم.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید