هاوارد شولتز؛ کارآفرینی که از زندگی فقیرانه به ثروت رسید
مردی که امپراتور قهوه شد
حتماً تا به حال نام کافیشاپهای زنجیرهای استارباکس به گوشتان خورده است؛ بزرگترین زنجیره کافیشاپ دنیا که طرفداران زیادی دارد. هاوارد شولتز، مردی که استارباکس را به موفقیتی بزرگ رساند، مسیری طولانی را از فقر تا تبدیلشدن به کارآفرینی ثروتمند پشتسر گذاشته است. در سال2011مجله فورچن او را بهعنوان تاجر سال معرفی کرد. آشنایی با زندگی و شخصیت شولتز خالی از لطف نیست.
تولد در فقر
هاوارد مثل بسیاری از قهرمانان قصههای موفقیت، در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پدرش فِرِد شولتز، سرباز بازنشسته ارتش بود و بعدها برای کسب درآمد راننده کامیون شد. مادر هاوارد، الین نام داشت و با وجود اینکه پابهپای شوهرش کار میکرد، آنها خانوادهای فقیر بودند. خانواده شولتز 3فرزند داشتند و همه تلاششان را میکردند تا آیندهای روشن برای آنها رقم بزنند. با این حال در خواب هم نمیدیدند که یکی از پسرانشان قرار است به کارآفرینی بزرگ و شخصیتی موفق در آمریکا تبدیل شود. دوران کودکی هاوارد در مناطق فقیرنشین نیویورک و محلههایی گذشت که در آنها امکانات خاصی بهجز زمینهای بازی بسکتبال وجود نداشت. خانوادههای ساکن در آن مناطق اغلب بسیار فقیر بودند و گذراندن زندگی روزمره، تنها دغدغه جدی آنها بود. به همین دلیل دنبال ساختن آیندهای درخشان برای فرزندانشان نبودند. هاوارد همیشه میدانست شکستن قفس فقر و رسیدن به موفقیت، چه دشواریهای خاصی برایش دارد اما نمیخواست رویایش را قربانی سرنوشت غیرقابل تغییر کند.
کسبوکار کودکی
هاوارد شاهد زندگی سخت خانوادهاش بود و خیلی زود به فکر افتاد کمکخرج آنها باشد. او در 12سالگی، نخستین شغل خود را پیدا کرد. ابتدا روزنامه میفروخت و سپس در کافهای مشغول بهکار شد. دوران کاری او با ورود به 16سالگی سختتر شد و کارگری در فروشگاه خز و چرم، مسئولیتهای دشوار کار با چرم را هم بر دوشاش گذاشت. هرچند انجام چنین کارهای سختی برای سن و سال او زود بود، اما همین شغلهای سخت روح هاوارد را جلا دادند و او را برای آینده درخشانش آماده کردند تا سرنوشت متفاوتی برای خود بسازد. فعالیتهای سخت بدنی، هاوارد را از لحاظ فیزیکی هم ورزیده کرد. او در ورزش بسیار بااستعداد بود و ازطریق ورزش توانست بورسیه تحصیلی دانشگاه میشیگان را کسب کند. درنهایت در سال1975، شولتز در مقطع کارشناسی رشته ارتباطات از آن دانشگاه فارغالتحصیل شد.
رویای توسعه استارباکس
پیگیریهای هاوارد بالاخره نتیجه داد، در حقیقت او آنقدر با مدیر استارباکس تماس گرفت که به مرزهای مزاحمت نزدیک شده بود! شغل پیشنهادی به او مدیر بازاریابی شرکت بود. هرچند هاوارد حقوقی کمتر از نصف حقوق شرکت قبلی دریافت میکرد اما او متوجه ظرفیتهای فراوان استارباکس شده بود و حالا که موفق شده بود مدیر شرکت را راضی به استخدامش کند، تصمیم گرفت زندگی و آیندهاش را با سفر به سیاتل به استارباکس گره بزند. سیر پیشرفت هاوارد در استارباکس جالب بود. او در سال1983در بازگشت از سفری به ایتالیا، دستور ساخت قهوههای لاته و کاپوچینو را به استارباکس آورد و توانست درآمد شرکت را در یک سال، 3برابر کند. کافههای ایتالیا که محلی برای نوشیدن قهوه، معاشرت، استراحت و روابط اجتماعی بودند، توجه هاوارد را جلب کرده بودند. اما مدیران استارباکس با طرز فکر سنتی خود، راضی به توسعه شرکت با ایدههای هاوارد نشدند. هاوارد تلاش زیادی کرد تا مدیران را قانع کند اما در نهایت مجبور شد استعفا کند. او در اینباره گفته: «تنها کسانی که به راههای ناشناخته میروند، صنایع جدید ایجاد و محصولات جدید عرضه میکنند. آنها میتوانند شرکتهایی قوی و پایدار بسازند که برای رسیدن به نتایج عالی الهامدهنده دیگران باشد.»
شیفته تغییرات کارآمد
هاوارد شولتز برای راهاندازی کسبوکار جدیدش به 1/7میلیون دلار سرمایه نیاز داشت. او بخشی از این پول را از بنیانگذاران استارباکس و بخشی دیگر را از بانک وام گرفت. در سال 1986، نخستین کافیشاپ هاوارد در سیاتل راه افتاد. او نام ایتالیایی ایل یورناله را برای کافیشاپ انتخاب کرد. در روز اول فعالیت، این کافیشاپ میزبان 300نفر مشتری بود. یک سال پس از تأسیس شرکتش باخبر شد که صاحبان استارباکس قصد دارند فروشگاهها و کارخانه آمادهسازی قهوه و برند را بفروشند. ناتوانی در مدیریت شرکت دلیل آنها برای گرفتن این تصمیم بود. صاحبان شرکت قیمت فروش استارباکس را 4میلیون دلار اعلام کردند. هاوارد به تکاپو افتاد، او باید استارباکس را صاحب میشد. او وامهای جدید درخواست داد و حتی از افرادی مانند بیل گیتس کمک گرفت. هاوارد تغییراتی اساسی در استارباکس ایجاد کرد. مهارت باریستاهای ایتالیا در آمادهکردن نوشیدنی و کار با دو دست و صحبتهای گرم با مشتری، برای شولتز بسیار جذاب بود و باعث شد همین روند در استارباکس هم اجرا شود.
اهمیتدادن به نیروی انسانی
در آن سالها شولتز برای اینکه آمریکاییها را با فرهنگ خاص خودشان به قهوه معتاد کند، راه درازی در پیش داشت. جذبکردن مشتریان به محلی خاص که فقط عطر قهوه تازه در آن میپیچد و فضایی منحصربهفرد دارد، درکنار ممنوعبودن کشیدن سیگار مشکلی طاقتفرسا بود. اما شولتز ماجراجو بود و از مشکلات نمیترسید، به همین دلیل هم در راه موفقیت از تلاش خسته نمیشد. هاوارد به سرمایهگذاران قول داده بود پس از 5سال، 125فروشگاه جدید در آمریکا تأسیس کند اما تا سال1992، فروشگاههای بسیار بیشتری راه انداخته بود. شعارهای تبلیغاتی و کمپینهای بازاریابی استارباکس مدرن و جذاب بودند. مدیر ماجراجوی شرکت هم همیشه مطمئن بود شعارها با واقعیت محصولات و خدمات استارباکس متفاوت نباشد. بسیاری معتقدند رمز موفقیت شولتز، تمرکز او بر نیروی انسانی علاوه بر تلاش برای توسعه شرکت بوده است. هاوارد فرایند جذب و تربیت نیروی انسانی را مدلی هوشمندانه و آیندهنگرانه از برنامهریزیهای مدیریتی دانسته و گفته است: «فرایندهای استخدام و ارتباط با نیروی انسانی نوعی رابطه احساسی ایجاد میکنند. افراد فعال در آن حوزهها هر روز با برنامههای خود رؤیا میبینند و بهنوعی قلبشان با فرایندها درگیر میشود.»
از نویسندگی تا نامزدی ریاستجمهوری
هاوارد در سالهای بعد فراز و نشیبهای زیادی را با استارباکس پشت سر گذاشت. سالها بعد آنها تصمیم گرفتند فستفود را هم به زنجیره محصولات خود اضافه کنند. هاوارد برای مدتی از استارباکس جدا شد و فعالیت در حوزههای دیگر مانند ورزش را تجربه کرد. اما بعد از بحرانهای مالی که به کسبوکارهای زیادی آسیب زد، به استارباکس برگشت تا آن را دوباره به روزهای اوج برگرداند. او به یکی از بزرگترین کارآفرینان ثروتمند دنیا تبدیل شد که برای انتخابات ریاستجمهوری سال 2020هم قدم به میدان گذاشت. هاوارد داستان زندگی خود و مسیر طولانی یک پسر فقیر را برای رسیدن به ثروت افسانهای، در چندین کتاب نوشته است.
سماجت در کار
هاوارد پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، دنبال شغلی میگشت که او را به رویاهایش نزدیک کند. ابتدا بهعنوان مدیر فروش در شرکت زیراکس استخدام شد. مقصد بعدی او یک شرکت سوئدی بود که درزمینه فروش لوازمخانگی فعالیت میکرد. هاوارد متوجه شد دستگاههای آسیاب قهوه آنها را بیش از همه شرکت کوچک استارباکس میخرد. او تصمیم گرفت با مدیران استارباکس دیدار کند؛ بههمیندلیل به سیاتل سفر کرد. هاوارد در نخستین دیدارش با محصولات استارباکس، شیفته طعم عالی قهوههای آن فروشگاه شد. او نخستین تجربهخود را عالی توصیف کرد که شبیه به هیچیک از قهوههایی نبود که قبلاً نوشیده بود. بعدها درباره نخستین بازدیدش از استارباکس گفته است: «بهمحض اینکه از فروشگاه خارج شدم، با خودم زمزمه میکردم: عجب کسبوکار موفقی! عجب شهر فوقالعادهای! حتماً باید بخشی از این تجارت باشم.» شرکت استارباکس در سیاتل معتبر بود و مشتریان وفاداری داشت. یکی از دلایل اعتبار آنها، آموزش هنر تهیه قهوه به مشتریان بود. همین رویکرد و روش کاری آنها، شولتز 29ساله را عاشق استارباکس کرد و او مدام با مدیر شرکت تماس میگرفت تا شغلی به او بدهند.