برگرفتن یک پیرایه از تاریخ معاصر
جستارهایی در توسعه علمی و فرهنگی زنان در دوره قاجار
سیدهزهرا حسینیکیا _ روزنامهنگار
بررسی وضعیت زنان در دوره قاجار، گویای برخی از ویژگیهای ساختار اجتماعی جامعه در آن مقطع است، از اینرو قضاوت در اینباره امری است که گهگاه دستخوش بیان آرای متفاوت و بعضا متناقض واقع شده است. در آن دوره نیز مانند تمام ادوار تاریخی، بسا زنان کوشا و مترقی که وجودشان آکنده از روشنبینی و عمیقنگری بود، حضور داشتند و چه بسا از دیدهها و اذهان بسیاری از مردم نهان ماندهاند. با مطالعه بخشی از اسناد و منابع، میتوان به نوخوانشی از جایگاه زنان در عصر قاجار رسید که با تصور قاطبه مردم از جایگاه زن در آن دوران متفاوت است. در این مجال قصد بر آن است، تا نگاهی به کوشش بانوان پیشرو عصر قاجار و تلاش آنان در جهت بهبود جایگاه اجتماعی زن ایرانی داشته باشیم. امید است که مفید واقع شود.
ماجرا و جایگاه حرمسرا
حرمسرا مکانی بود که زنان قاجار در آن تصویر جدیدی از دخالت خود در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را رقم زدند و به مثابه یک نهاد اجتماعی، برای اتصال دستگاه سیاسی و افکار عمومی جامعه شمرده میشد و به پایداری خاندان قاجار نیز کمک فزاینده میکرد. مطالعه تطبیقی میان حرمسرای عثمانی و ایرانی، به شناخت بیشتری از تفاوت زنان ایرانی و عثمانی در خواندن و نوشتن میانجامد. در اسناد تاریخنگارانی چون بروگش و لیدی شل، مهمترین ویژگی حرمسرا که عامل تبدیل آن به یک نهاد میشد، آموزش زنان و دختران یادشده است. بنابر شواهد و اسناد، این بانوان از دوران فتحعلیشاه تا اواخر دوران قاجار، به سوادآموزی میپرداخته و با ادبیات کشور خود و علوم قرآنی آشنا بودند و مکاتبات خود را بدون نیاز به میرزاها، به رشته تحریر درمیآوردند. از جمله زنانی که در تحریر و تقریر یگانه بودند، میتوان به ضیاءالسلطنه و تاجالدوله از همسران فتحعلیشاه اشاره کرد که خط نسخ را مینوشتند و کتب، ادعیه و مصاحف بسیاری به خط آنها باقی مانده است. علاوه بر این قمرالسلطنه و حسنجهان خانم، دختران فتحعلیشاه نیز در شعر طبع خود را آزموده بودند. از میان زنان دربار ناصری نیز میتوان مهدعلیا، مادرناصرالدین شاه -که بر ادبیات فارسی و عربی تسلط کامل داشت- را نام برد و در کنار آن فخرالدوله و تاجالسلطنه دختران ناصرالدین شاه که آثار منثوری از آنها به جا مانده است که هر دوی آنان با زبان انگلیسی و فرانسوی آشنا بودند. افزون بر سوادآموزی در حرمسرا، زنان برای آموزش مباحث مذهبی نیز تعلیم میدیدند. در خاطرات معیرالممالک ثبت شده که شاهان قاجار بهویژه فتحعلی شاه، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، گرایش بسیاری به هنر داشتند و دستور داده بودند که آموزش فنون نقاشی و موسیقی، در حرمسرا ارائه شود، از اینرو بود که بسیاری از زنان دربار قاجار، به یادگیری انواع ساز و آواز، نقاشی و پیانو پرداختند.
زنان متمول و تحصیلکرده قاجار اما در سیاست نیز تأثیرگذار بودند و با پیوندهای خویشاوندی خود، باعث تحکیم قدرت مرکزی خاندان قاجار میشدند و بستر جنگهای داخلی را کاهش میدادند. برخی از این زنان به حکمرانی مناطقی از ایران رسیدند که حسنجهان خانم ملقب به والی کردستان از دختران فتحعلیشاه از آن دست بودند. قدرت سیاسی زنان قاجار تا آن حد بود که مادر ناصرالدین شاه در تمام مسائل دربار دخالت داشت و در نجات یا مرگ بسیاری از درباریان، پیشقدم میشد. در تاریخ شاهد آن هستیم که دستور قتل امیرکبیر را او صادر کرد. در جایی دیگر میتوان به جیران، مادر آقامحمدخان اشاره کرد که به نابودی کامل دودمان زند، تا 7نسل دستور داد! از دیگر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان قاجار، میتوان به دادخواهی آنها از مردم نزد شاهان اشاره کرد. بهعنوان مثال انیسالدوله، همسر ناصرالدین شاه، به این کار مشغول بود. اشاره به نقش سیاسی- مذهبی زنان دربار ناصری نیز درخورتوجه است که در ماجرای تحریم تنباکو و شکستن قلیانها و مخالفت با قرارداد رژی پیشگام بودند. ترکیب قدرت سیاسی و تحصیلات در زنان خاندان قاجار، باعث ظهور جنبههایی از حیات اقتصادی و اجتماعی آنان شد و بسیاری از زنان مانند زبیده خانم دختر فتحعلی شاه، قمرالسلطنه، مهدعلیا و عزتالدوله، از بذل ثروت شخصی خود در راه امور عامالمنفعه دریغ نکردند و به ساخت مسجد، مدرسه و تکایا، در محلهای مختلف تهران مبادرت ورزیدند.
پیدایش مدارس دخترانه در دوران قاجار
از مهمترین عوامل زمینهساز رشد زنان در عرصه فرهنگی و اجتماعی، میتوان به قرارگرفتن جامعه ایرانی از اوایل دوره قاجار، در گردونه روابط بینالملل اشاره کرد. همچنین دلایل دیگری چون ورود افکار روشنبینانه از کشورهای دیگر، تشکیل مدارس و محافل فرهنگی بهدست دانشجویان ایرانی، ترقی صنعت چاپ و ترجمه کتابها و روزنامههای خارجی، عاملی بودند بر باز شدن دریچه پیشرفت و روشنگری. مجموعه این عوامل، باعث پیدایش مدارس دخترانه از زمان محمدشاه شد و در میانه دوره ناصری، رسالههای انتقادی در مورد عدمسوادآموزی زنان در جامعه ایرانی منتشر شد و از نیمه دوم سلطنت مظفرالدینشاه با توجه به فعالیت دانشآموختگان نواندیش و روشنفکران ایرانی، زمینههای تشکیل مدارس دخترانه و آموزش زنان ایجاد شد. در دوره محمدشاه، نخستین گسست محدود در اندیشه آموزش زنان ایرانی با تاسیس مدارس نوین در ایران شکل گرفت. نخستین مدرسه دخترانه خارجی را کشیش پرکیینز در شهر ارومیه بنیان نهاد که نام آن ادا بود. بهتدریج این مبلغان توانستند در شهرهایی چون تهران، همدان و رشت، مدارس دخترانه دیگری تاسیس کنند. از دیگر مدارس دخترانه که طی سالهای ۱۲۳۰تا۱۲۷۸ق تاسیس شد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: مدرسه سن لویی، مدرسه جمعیت خواهران سن ونسان دوپل در تبریز، مدرسه سن ژوزف، مدرسه نوربخش، مدرسه آلیانس، مدرسه خواهران نیکوکار ژاندارک، مدرسه فرانکو و مدارس اقلیتهای مذهبی مثل مدرسه آرامیان، مدرسه اناث ارامنه، مدرسه هایکازیان. رویهمرفته تا پایان سلطنت مظفرالدینشاه، فقط مدارس نوین غربی فعالیت داشتند که تنها برخی دختران مسلمان در آنجا تحصیل میکردند و پس از انقلاب مشروطه، مدارس دخترانه ملی تاسیس شدند. همچنین بهدلیل نیاز مبرم زنان ایرانی به پزشکان متخصص در سال1294ش، دکتر امیراعلم پیشنهاد تاسیس یک بیمارستان ۲۰تختخوابی برای زنان را ارائه کرد. این بیمارستان بهعنوان مرکز آموزش پزشکی زنان عمل میکرد و ۱۳دانشجوی زن در آن به علمآموزی میپرداختند.
تأثیر انقلاب مشروطه در وضعیت اجتماعی زنان
انقلاب مشروطه و حضور زنان در آن، دگراندیشی در حوزههای مربوط به آنان را بهوجود آورد. بستری که در زمان انقلاب مشروطه جهت ترقی تحصیل زنان در جامعه ایرانی شکل گرفت، مرهون تلاشهای این طیف در طول آن دوره قلمداد میشود. آنان با تلاش در جهت زدودن تفکر منفعل و عدمتمایل زنان به تحصیل، بستر لازم برای نهادینه کردن تفکر یادگیری و آموختن را در جامعه ایران بسط دادند. این دگراندیشی با تغییر در 3اصل مهم متمم قانون اساسی متبلور شد: اصول هشتم، هجدهم و نوزدهم که بر برخورداری از حقوق یکسان در جامعه و آزادی تحصیل علوم و معارف، با تکیه بر آیاتی از قرآن مثل «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون و حدیث پیامبر(ص): طلب العلم فریضه علیالمسلم و المسلمه» و بدون درنظر گرفتن جنسیت تأکید میورزید. در جریان توجه به تحصیل زنان، جراید نقش پررنگی داشتند. روزنامه مظفری 3سال قبل از انقلاب مشروطه، درباره اهمیت تحصیل و ترقی زنان نوشت و در زمان مشروطه روزنامه وطن نیز با تکیه بر مفاهیم اساسی اسلام، تحصیل زنان را هرگز منافی مبانی اسلام ندانست و از الزام سوادآموزی در جامعه زنان گفت. همچنین در روزنامه حبلالمتین، نامههای بعضی از بانوان در انتقاد به عدم حق رأی و حق تحصیل زنان در نظام نامه انتخابات منتشر شد که نشانگر اشتیاق آنها به کسب علم بود. روزنامهنگاران مشهور آن دوره، به بیان اهمیت دانش اندوزی زنان پرداختند و ترقی ملت و سواد علمی مردان را، منوط به تعلیم زنان دانستند. طی این اصلاحات، طرح تاسیس مدارس دخترانه ملی در سال۱۳۱۹ق شکل گرفت و مدرسه تربیت در تبریز تاسیس یافت. همچنین بیبی خانوم وزیری در سال ۱۳۲۴ قمری در تهران، مدرسهای به نام دوشیزگان تاسیس کرد. بعد از آن طوبی آزموده مدرسه ناموس را با مساعدت میرزاحسن رشدیه بنیان نهاد.
ظهور جراید زننگار
در حلقه پرشمارتر از زنان زمان آگاه، باید به روزنامهنگاران زن توجه داشت. نخستین مطبوعات زنان، مشحون از ارائه نسخه صریح و روشن برای بهبود شرایط و بازتعریف هویت زنان، از طریق احقاق حقوق و ضرورت آموزش آنان بود. همزمان با ظهور ساختارهای تجددگرایانه در اواخر دوره ناصری، جراید زننگار نیز ظهور یافتند. در آغاز کسانی چون بیبی خانم استرآبادی و یوسفخان مستوقی، با نگارش رسالههایی به نقد الگوهای اجتماعی و بیان حقوق زنان پرداختند. شکلگیری تحولات دوره مشروطه موجب شد تا پس از سقوط دوره موسوم به استبداد صغیر و برقراری مجلس شورای ملی دوم در ۱۲۸۸ش، انتشار جراید زننگار گسترش یابد و زنان به طرح مطالبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود در جراید بپردازند. روزنامه دانش به سردبیری سمیه کمال، نخستین روزنامه زننگار بود که در سال ۱۲۸۹ش انتشار یافت و به آموزش مسائل بهداشت زنان و رفتارهای درون خانواده میپرداخت. روزنامه شکوفه دومین روزنامه زننگار بود که به سردبیری مریم عمیدسمنانی (مزینالسلطنه) در تهران منتشر شد. در این روزنامه به 3موضوع مهم تحصیل دختران، سلامت رفتار و عادات اجتماعی زنان پرداخته شده بود و برای نخستین بار با درج تصاویر و کاریکاتورها، به نقد رفتارهای اجتماعی در جامعه ایرانی پرداخت. روزنامه نامه بانوان، چهارمین روزنامه زننگار دوره قاجار، به سردبیری شهناز آزاد در تهران منتشر شد. این روزنامه از زبان شعر، برای طرح مطالبات اجتماعی زنان بهره جست و از اشعار بانوانی چون شهناز آزاد، هماخانم محمودی، مریم رفعتزاده، عطیه کسمایی، بلقیس نوران و فاطمه ادیبهالزمان بهره میجست. مجله جهان زنان، نخستین مجله زننگار در مشهد، به سردبیری فخرآفاق پارسا بود و اختصاص به مفاخر زنان داشت، که در هر بخش، از مفاخر زنان در تاریخ اسلام و زنان برجسته در سراسرجهان گفته میشد. همچنین به بررسی حضور زنان و تأثیر آنها در بافتارهای اجتماعی جامعه در قالب مذهبی نگاه میشد و از رهنمودهای اسلامی و عدالت در حق زنان و مردان یک جامعه سخن میگفت. مجله جمعیت نسوان وطنخواه ایران، نخستین نشریه زننگاری است که بهصورت گروهی و با مشارکت اعضای تشکل جمعیت نسوان وطنخواه ایران منتشر میشد و سردبیری آن را، محترم اسکندری عهدهدار بود. در این مجله مقالات بسیاری از مردان که مدافع حقوق زنان بودند، مانند آقاصادق بروجردی به چاپ میرسید.
تاریخنگاری زنان
تاریخنگاری زنان در جهان، امری بسیار نوین محسوب میشود که پس از انقلاب مشروطه، نقطه عطفی برای حضور زنان در صحنه جامعه و سیاست و به تبع آن نقشآفرینی در تاریخ و وقایعنویسی بوده است. از این روی تاریخچه اعمال مهم برخی بانوان که در تغییر وضعیت جامعه خویش مؤثر بودند، در مطالعه تاریخ عصر قاجار حائزاهمیت است و باید در مطالعه این دوره، موردتوجه قرار گیرد. سردارمریم بختیاری یکی از این بانوان است که در سال ۱۲۵۱، در خانواده بختیاری چشم به جهان گشود و به تحصیل پرداخت و در زمینه تاریخ مطالعاتی انجام داد. او به مسائل سیاسی کشور علاقه داشت و وقایع روزنامه را پیگیری میکرد و با انواع حکومت در نظامهای مختلف، آشنایی نسبی داشت. همین امر منجر به انتقاد از سیاستهای اقتصادی نادرست و الگوی مصرفگرایی کالاهای بیگانه در عصر ناصری شد. بهطوری که رویکرد سردارمریم بختیاری، در تحلیل نابسامانی اقتصادی ایران مثالزدنی است. بخش قابلتوجهی از نوشتههای مریم بختیاری، به انتقاد از وضعیت حقوقی و اجتماعی بانوان ایرانی و آموزش سبک درست انتخاب اصولی در زندگی زناشویی اختصاص دارد. او همچنین با تکیه بر اندیشه خویش در زمینه اعتقادی و دینی، زن و مرد را در خلقت برابر میداند و حقوق عادلانه برای هر دو را در زندگی اجتماعی خواستار میشود. از دیگر زنانی که در زمینه تاسیس مدارس دخترانه کوشیدند، میتوان به بیبیفاطمه استرآبادی، نویسنده نشریات حبلالمتین و تمدن و مؤسس نخستین مدرسه دخترانه تهران با نام دوشیزگان اشاره کرد. طوبی آزموده به پیروی از او، مدرسه ناموس را تاسیس کرد و در مدتی کوتاه تعداد مدارس دخترانه را به ۶ دستگاه رساند و در سال ۱۳۰۷، نخستین دبیرستان دخترانه تهران را افتتاح کرد. بعدها مدرسه ناموس به قدری توسعه یافته بود که بهصورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد و تا پایان دوره دبیرستان، آموزش دختران را تامین کرد. بهطوری که در ۱۳۰۷ شمسی، نخستین گروه دیپلمههای مدرسه ناموس فارغالتحصیل شدند... ملکتاج فیروز، ملقب به نجمالسلطنه، مادر محمدمصدق نیز با دارایی خود پایهگذار بیمارستان نجمیه شد و ریاستش را به دخترش سپرد که در آن مراقبت ویژه از فقرا انجام میگرفت. مجموع این اسناد منجر به ثبت فعالیتهای فداکارانه و مترقی زنان در عصر قاجار شد که الهامبخش جوامع بشری در آینده بود. هم از این روی ربط دادن اندیشهها و سیستم آموزشی نوین به دوره پس از قاجار، نوعی آدرس غلط در روایت و تحلیل تاریخ معاصر قلمداد میشود و میتواند مسیر آن را به بیراهه ببرد.