هستی پودفروش
باران را اگر از طبیعت دریغ کنیم حاصلش میشود خشکسالی اما باران را اگر از ادبیات فارسی و اشعارمان دریغ کنیم حاصلش خشک شدن طبع شاعریمان است. اینکه این باران از کجا میآید جواب بخاراتی است بالای سرمان که بر اثر سرما فشرده شده و تبدیل به قطرههای باران میشود. اما آن باران ادبی از کجا آمده جوابش داستانی به درازای هزار سال دارد.
واژه باران در آسمان زبان فارسی جزو ستارگان کهنی است که مرور زمان تأثیر زیادی بر آن نگذاشته و به نسبت با همان نور اولیه خود میتابد. این واژه در زبان پهلوی واران و در اوستایی، وار به معنی فروریزنده بوده است. هنوز هم در زبان کردی به باران، واران گفته میشود. اما چرا هنوز در زبان کردی باران، واران است؟ این همان داستان کهن زبان پهلوی با فراز ونشیبهایش است. زبان پهلوی زبانی است که اشکانیان و ساسانیان- حکومتهای پیش از ورود اسلام به ایران - با آن گفتوگو میکردند. یعنی ایرانیان بیش از 2هزار سال قبل به این زبان سخن میگفتند که عدهای به آن فارسی میانه هم میگویند.
فارسی میانه یا پهلوی، زبانی برگرفته از فارسی باستان بود، به این شکل که بسیاری از مواد و مصالح آن را گرفته و تنها زواید و آنچه از فارسی باستان ضروری بهنظر نمیرسید، حذف شده بود. ریشه بسیاری از لهجههای امروزی ایران نیز برگرفته از همین فارسی میانه است. زبانهای کردی، لری، لکی، تاتی و آذری ریشه در فارسی میانه دارند که بعدها از فارسی دری و عربی هم تأثیر گرفتهاند.
به داستان باران خودمان بازگردیم. گفتیم که باران در زبان پهلوی واران بوده است بهمعنای فروریزنده. اما چرا «و» به «بـ» تبدیل شد.
کلمات زیادی در زبان پهلوی وجود داشتند که حرف «و» آنها به مرور تبدیل به «ب» شده است. برای مثال «وسترگ» پهلوی تبدیل به «بستر» شده است؛ علتش بیان راحتتر و سلیستر «ب» نسبت به «و» است. اگر به لغتنامه دهخدا هم سری بزنید در قسمت حرف «و» آمده است گاهی بدل به «ب» میشود مثل ورافتادن که شده برافتادن یا ورداشتن که شده برداشتن.
امیدواریم در دوره ما این «ب» باران رحمت به «و» ویرانه بدل نشود. به قول حافظ:
در آن مقام که سیل حوادث از چپ و راست
چنان رسد که امان از میان کران گیرد
چه غم بود به همه حال کوه ثابت را
که موجهای چنان قلزم گران گیرد
باران از کجا آمد
در همینه زمینه :