80سال از ورود مهاجران لهستانی به ایران در جنگ جهانی دوم گذشت
اودیسه 120هزار لهستانی
نیلوفر ذوالفقاری
«پیاده شدیم و آنچه را که دیدم، باور نمیکردم. احساس میکردم از جهنم به بهشت رسیده بودم.» روی عکسی از مادربزرگی لهستانی که دو نوهاش را در آغوش دارد، این جملهها نوشته شده، روایتی از رنج و هراس یکی از هزاران مهاجری که جنگ خانه و زندگی و آسمان امنشان را از آنها گرفته و در جستوجوی آرامش و امنیت، عاقبت با دست دوستی و مهماننوازی ایرانیان، قدم به خاک این سرزمین گذاشتند. حالا 80سال از آن روزها گذشته؛ روزهایی که جنگزدگان لهستانی به ایران پناه آوردند و حالا تماشای عکسهایی از آن روزهای پرحادثه در گالری فرهنگستان هنر، یادآور خاطرات این واقعه تاریخی است. از وزیر امور خارجه لهستان گرفته تا سفرای کشورهای خارجی و علاقهمندان به فرهنگ و هنر، دور هم جمع شدند تا روایت دوستی آن روزها و مهماننوازی ایرانیان را مرور کنند. به دعوت سفارت لهستان به این نمایشگاه رفتیم تا پای صحبتهای مهمانان بنشینیم.
زبیگنیو رائو، وزیر امور خارجه لهستان:
قدردان مهماننوازی 80سال پیش ایرانیان از لهستانیها هستم
وزیر امور خارجه لهستان که در سفری چند روزه به ایران آمده بود، در بازدید از نمایشگاه «بهسوی امید» میگوید: «هنر وسیله پرداختن به حقایق تاریخی است. این نمایشگاه بازگوکننده داستان اودیسه 120هزار لهستانی است که در طول جنگ جهانی دوم به ایران آمدند. این داستان در ایران و لهستان به خوبی شناخته شده است. چیز دیگری که به خوبی در خاطرهها مانده، خاطره کمکهای ایرانیان است که جان لهستانیها را بعد از 2سال کار در اردوگاههای کار اجباری نجات داد. این نمایشگاه فقط برای زنده نگهداشتن خاطرهها نیست، مهم است که تاریخچه گستردهای از این اتفاقات نشان داده شود.» او که معتقد است روایتهای موجود درباره جنگ جهانی دوم، اغلب به نشان دادن اردوگاههای متفقین و متحدین محدود میشود، میگوید: «این موضوع این واقعیت مهم را نادیده میگیرد که هیتلر در 2سال اول با لهستان متحد بود و جنگ جهانی دوم با اتحاد شوروی و آلمان برای حمله به لهستان شروع شد. این شوروی بود که باعث شد لهستانیها تبعید شوند و جانشان را از دست بدهند. بعد از حمله آلمان به شوروی در 1941، بازماندگان لهستانی از اردوگاهها آزاد شدند تا در کنار شوروی بجنگند اما کمبود دارو، لباس و غذا وجود داشت. فرمانده ارتش لهستان چارهای نداشت جز اینکه مردمش را به ایران بفرستد». زبیگنیو رائو از مهماننوازی ایرانیانی میگوید که به مهاجران پناه دادند؛ «120هزار نفر وارد ایران شدند که 20هزار نفرشان کودک بودند. مرکز مطالعاتی در دانشگاه تهران و بعد مغازهها و رستورانهای لهستانی ایجاد شدند. اصفهان به شهر کودکان لهستانی معروف شد چون میزبان 2500کودک اکثراً یتیم بود که میتوانستند به مدرسه و جمع همسالانشان برگردند. تا سال1945، بیشتر لهستانیها ایران را ترک کردند اما تعداد کمی از آنها به کشورشان برگشتند. بسیاری مجبور شدند در کشورهای دیگر دوباره پناه بگیرند.» او با ابراز خوشحالی از برگزاری این نمایشگاه میگوید: «سفرم به ایران، موقعیت مناسبی است برای عمیقترین قدردانیها از مهماننوازی 80سال پیش ایرانیان. دهها لهستانی در ایران ماندند، خانواده تشکیل دادند و ما امروز باید به نوادگانشان خوشآمد بگوییم. از آنها برای گرامیداشت میراث لهستان و حفظ خاطرات گذشته ممنونم.» وزیر امور خارجه لهستان معتقد است در کنار حفظ خاطرهها، حفظ تجربهها هم مهم است؛«این موضوع نشان میدهد لهستان امروز کجاست؟ امروز جنگ در اوکراین میگوید که این درس تاریخی همچنان معتبر است و باز هم همبستگی بینالمللی را در پاسخ به خشونت شادیم. این نکتهای است که میتواند تجربهای سازنده برای نسل حاضر و نسلهای بعد باشد.»
آیکاوا کازوتوشی، سفیر ژاپن در ایران:
برای برگزاری نمایشگاههای مشترک مشتاقیم
در میان چهرههایی که برای بازدید از نمایشگاه «بهسوی امید» در فرهنگستان هنر حاضر شدهاند، آیکاوا کازوتوشی، سفیر ژاپن در ایران، جزو افرادی است که با علاقه و صبر و حوصله، از بخشهای مختلف نمایشگاه بازدید میکند و عجلهای برای ترک کردن نمایشگاه ندارد. او که تاریخچه حضور مهاجران لهستانی در ایران را با تماشای عکسها و خواندن توضیحات آنها مرور میکند، نظرش را درباره برگزاری چنین نمایشگاههای فرهنگی اینطور میگوید: «برگزاری چنین نمایشگاهی ایده بسیار خوبی است. از وجود چنین همکاریهای فرهنگی در این سطح واقعاً خوشحالم». او به توقف برگزاری نمایشگاهها و دورهمیهای فرهنگی در دوران کرونا اشاره میکند و میگوید: «همهگیری کرونا باعث شد دیدار چهره به چهره و تعاملات رودررو سخت شود و کاهش پیدا کند. مشتاقم بعد از اینکه این پاندمی بیشتر از این کنترل شد، ما هم در همکاریهای مشترک، نمایشگاههایی مشابه با این سطح بالا را برگزار کنیم. تا به حال بیماری کرونا باعث شده این فرصت را نداشته باشیم و به محض اینکه نگرانیها برطرف شود، مشتاق برگزاری چنین رویدادهای فرهنگی و هنری خواهیم بود».
بهمن نامورمطلق، رئیس فرهنگستان هنر:
لهستان میتواند پل گذار فرهنگی ما به اروپا باشد
فرهنگستان هنر یکی از 4فرهنگستان اصلی ایران است. بهمن نامورمطلق، رئیس این فرهنگستان میگوید: «در مناسبات بین ایران و لهستان، هنر و فرهنگ نقش اصلی را در طول تاریخ ایفا کرده است. تاریخ روابط فرهنگی 2کشور به چند دوره تقسیم میشود؛ دوره اول قبل از صفویه بوده و روابط در دوران صفویه به اوج خود رسیده است. در این دوره فرشی در ایران بافته شده که از بهترینهاست، با طلا و نقره بافته شده و فرش لهستانی نام دارد. دوره دوم روابط دو کشور در دوران قاجار ادامه پیدا میکند؛ مثلاً هنر ورشوسازی شکل میگیرد که نام خود را از پایتخت لهستان گرفته و یکی از هنرها و صنایعدستی است که در شهرهایی مثل بروجرد و دزفول هنرمندان صاحبسبک دارد. دوره سوم، همزمان با دوره پهلوی و وقوع جنگ جهانی دوم است که با ورود مهاجران لهستانی به ایران همراه است». او اضافه میکند: «ما در ایران صندلیهایی به نام صندلی لهستانی داریم. هیچ کشور دیگری نیست که هنرهای سنتی ما به این اندازه به نام آن کشور باشد و هیچ کشوری در هنر ایران، دستکم در نامگذاری چنین جایگاهی ندارد». نامورمطلق که معتقد است ایرانیان نشان دادند در تلخترین دوره تاریخی، مهماننواز و صلحجو هستند، میگوید: «ما در زمان اشغال، قحطی و شیوع تیفوس، پذیرای خوبی برای مهاجران لهستانی بودیم. امیدواریم بتوانیم آن روابط فرهنگی و هنری گذشته را احیا کنیم و لهستان، پل گذار فرهنگی ما به اروپا باشد. روابط پایدار با ارتباط میان اندیشهها، هنرها و تخیلات ادبی امکانپذیر است». او از آمادگیها برای همکاری در حوزه هنر، بهخصوص هنرهایی مثل سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی میگوید: «مشتاقیم ارتباط بین دانشگاههای هنر دو کشور شکل بگیرد. برای برگزاری نمایشگاههای هنری لهستان در ایران، بهویژه در هنرهایی مثل طراحی و تصویرسازی که لهستانیها در آنها صاحبسبک هستند، آمادگی داریم. کار مشترک ایران و لهستان در هنر نگارگری هم، به شکل یک کتاب در دست چاپ است.»
رضا نیکپور، فرزند و نوه یکی از مهاجران لهستانی در ایران:
فرهنگ و هنر، راه از میان برداشتن فاصلههاست
80سال پیش، مادر و مادربزرگ رضا نیکپور، جزو مهاجرانی بودند که در جستوجوی امنیت و آرامش وارد خاک ایران شدند. نیکپور در اینباره به ما میگوید: «مادر و مادربزرگم از اهالی لهستان بودند و جزو مهاجرانی که از اردوگاه کار سیبری وارد ایران شدند. آنها ترجیح دادند بعد از پایان جنگ هم همچنان در ایران بمانند، کسبوکاری راه انداختند و اغذیهفروشی خود را اداره میکردند. تا اینکه مادرم با یک ایرانی ازدواج کرد و در ایران ماندگار شدند». نیکپور که تا مقطع کارشناسی ارشد تاریخ ایران معاصر تحصیل کرده و پایاننامهاش را درباره مهاجران لهستانی جنگجهانی دوم در ایران نوشته، به خاطراتی که مادر و مادربزرگش از روزهای جنگ و مهاجرت تعریف کردهاند اشاره میکند و میگوید: «در خاطراتی که از آن روزها و وضعیت مهاجران بعد از ورود به ایران روایت میشود، نه از طرف ایران و نه از طرف لهستان، تحریفی صورت نگرفته است. واقعیت تاریخی به قوت خود باقی مانده و روابط انسانی که در آن دوره وجود داشته، این روایت مشترک را رقم زده است». نیکپور با اشاره به تأسیس انجمن دوستی ایران و لهستان در سالهای گذشته میگوید: «هرچه روابط فرهنگی و معاشرتها در این زمینه بیشتر باشد، مهاجران احساس رضایت بیشتری میکنند. بسیاری از اختلافات حاصل عدمشناخت است و فقط شناختن یکدیگر است که میتواند سوءتفاهمها را رفع کند. خوشبختانه ایران و لهستان از نظر فرهنگی رابطه طولانیمدتی داشتهاند. حتی روابط دیپلماتیک 2کشور هم قدمتی طولانی دارد. نخستین سفیر ایران که در دوره صفویه وارد یک کشور اروپایی میشود، در لهستان مستقر میشود. پیشینه روابط فرهنگی ایران و لهستان عجیب و جالب است. نخستین ترجمه شاهنامه به یک زبان اروپایی، در قرن پانزدهم به زبان لهستانی منتشر شده است. آشنایی اروپا با شخصیت مهمی مانند سعدی، از طریق مطالعه آثاری که به زبان لهستانی ترجمه شدند ممکن شد. کنار گذاشتن همه بخشهای این پازل ما را به این سؤال، دریغ و حسرت میرساند که چرا لهستان برای ایران در حاشیه قرار گرفته است؟ یکی از قدیمیترین دانشگاههای اروپا در سال 1962میلادی در لهستان تأسیس شده است، اما برای داوطلبان تحصیل در خارج از ایران، این دانشگاه هرگز جزو گزینهها نیست. فرهنگ میتواند این فاصله را کاهش دهد و تا زمانی که فرهنگ را درست معرفی نکنیم، لهستان همچنان برای ایرانیان ناشناخته خواهد بود». نیکپور معتقد است این ملتها و جوامع هستند که به دور از روابط سیاسی، در کنار هم باقی میمانند و روابطشان را حفظ میکنند؛ «هدف فعالیتهای فرهنگی هم همیشه این بوده که روابط ملتها از روابط دولتها جدا باشد.»