گفتوگو با رامیار منوچهرزاده درباره نمایشگاه عکس «انقلاب؛ پوشه سوم»
ادای دین به دانشجویان دانشگاه تهران
این روزها نمایشگاه گروهی عکس «انقلاب؛ پوشه سوم» در گالری آریا توجه دوستداران هنرهای تجسمی را به خود جلب کرده است. نمایشگاهی بر پایه مجموعه آثار بصری از 3 شاهراه اصلی تهران که 2 پوشه قبلی آن تحت عنوان «ولیعصر؛ پوشه اول» و «شریعتی؛ پوشه دوم» در سالهای ۹۷ و ۹۸ به نمایش درآمده بودند. به این بهانه با رامیار منوچهرزاده، کیوریتور این نمایشگاه که تا اول بهمن در گالری آریا برپاست؛ گفتوگویی انجام دادهایم تا بیشتر با حال و هوای این رویداد آشنا شویم.
برای مخاطبانی که با 2نمایشگاه قبلی این مجموعه آشنایی ندارند بفرمایید ایده برپایی این سهگانه از کجا و با چه هدفی شکل گرفت؟
من از حوزه هنرهای تجسمی کارم را آغاز و سالهاست در این فضا تحصیل و فعالیت داشتهام. حدود 10 سال پیش بود که تصمیم گرفتم دینم را نسبت به دانشجوهای دانشگاه تهران ادا و شرایطی بهوجود بیاورم تا کارهایشان را به نمایش بگذارم. کار نخستین نمایشگاه با ۵ نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و با عنوان «گورپاژ» آغاز شد. سال بعد با تعداد دیگری از دانشجویان از دیگر دانشگاههای هنر فعالیتمان کمی توسعه یافت و با موضوع «مان» یا منزل و محل سکونت هنرمندان دومین نمایشگاه را برگزار کردم. پس از آن بود که بهنظرم آمد چه خوب میشود اگر کار در حوزه وسیعتری اتفاق میافتاد تا موقعیت اجتماعی مردم و زیستشان را هم به تصویر کشید و قاعدهمندتر کار کرد.
چطور شد که این اتفاق در گالری آریا رقم خورد؟
تقریبا 5سال پیش با مجموعه آریا صحبت کردم. چرا که هم از قدیمیترین گالریهاست هم آموزشگاهش جزو برترین مراکز خصوصی حوزه هنر در ایران محسوب میشود. بسیاری از نویسندگان و هنرمندان در این مجموعه تدریس کردهاند و میتوان گفت از دهه ۷۰تاکنون جایگاه خود را پیدا کرده است. در نتیجه گفتوگویی که با خانم اقبال، مدیر گالری داشتم تصمیم گرفتیم سه تا از شاهراههای تهران را به نمایش بگذاریم. یک قاعدهای بهعنوان کیوریتور این ماجرا برایش درنظر گرفتم تا روند کار در مسیر درست پیش برود. ابتدا 2ترم آموزش درنظر گرفتم که حدود یکسال زمان میبرد. دانشجوها را هم با فراخوان و بعد هم گزینش افراد که آن هم مرحله به مرحله غربال شدند تا به اعضای ۱۵ الی ۲۰ نفر انتخاب شده رسیدیم.
بهصورت جدی چه زمانی وارد مرحله اجرا شدید؟
نخستین پروژه مربوط به خیابان ولیعصر بود که سال۹۶ استارت خورد و سال۹۷ در 3 گالری برگزار شد. دومین کار هم خیابان شریعتی بود که سال۹۷ آغاز شد و سال۹۸ در گالری دیلمان و آریا به نمایش گذاشته شد. سال۹۸ هم استارت پروژه انقلاب خورد که سال پیچیدهای هم بود و با اتفاقات زیادی گره خورد. مسائل زیادی در کشور رخ داد و نهایتا به کرونا ختم شد. با وجود این کلاسها را به شکل حضوری برگزار کردیم. قرار بود سال ۹۹ نمایشگاه داشته باشیم که بهعلت پیک کرونا کنسل شد و در نهایت پس از۱۴ماه موفق شدیم کار را به مرحله اجرا برسانیم.
ابتدا پوشه سوم قرار بود انقلاب تا آزادی باشد. علت حذف آزادی چه بود؟
این پروژه ابتدا قرار بود «انقلاب تا آزادی» باشد. یعنی از میدان آزادی تا میدان امام حسین(ع) اما بهتر دیدیم که از میدان انقلاب تا امامحسین(ع) که نامش هم خیابان انقلاب است؛ با همین عنوان باشد. چون جمع کردن کار در آن وسعت جغرافیایی بهنظرم شدنی نیامد و ممکن بود به کلیت کار آسیب بزند و از طرفی خیابان انقلاب موقعیت فرهنگی ویژهتری دارد. خیابان انقلاب شاهراه بین شمال و جنوب تهران و خط مرزی ذهنی است که پایینش به سمت جنوب و بالایش به سمت شمال میرود. خیابانی است که علاوه بر سبقه فرهنگی، اتفاقات زیادی بهخود دیده است. مکانهای تأثیرگذار آموزشی مثل دبیرستان البرز، دانشگاه تهران، امیرکبیر و... را در مسیر خود دارد. تمامی کتابفروشیها و اکثر کافهها، مراکز فرهنگی و هنری بهواسطه این دانشگاهها شکل گرفتهاند. به علاوه اینکه که از قبل انقلاب تا امروز بار سیاسی اجتماعی داستان هم بالاتر بوده است.
با توجه به شرایط کرونا و سایر مسائل چه چالشهایی پیش روی شما بود؟
سال ۹۸ که قرار به آغاز این پروژه بود کار ما با مسائل مختلف گره خورد و روند اجرایی ما را پیچیده کرد. مجبور بودیم هر هفته مجوزهایمان را تمدید کنیم. پس از آن هم کرونا و بسته شدن دانشگاهها و خلوتی خیابان ما را با دشواریهای دیگر روبهرو کرد. در نهایت و با همت همه دوستان امروز نمایشگاه برگزار شد. تلاش کردیم نگاه درست و ویژه به این داستان داشته باشیم و نمود مشخص از آنچه همه در ذهن دارند، نباشد. به باور من هنر کارش این نیست که مستقیم به مبحثی اشاره کند بلکه موظف است چیزی ارائه دهد تا مردم با دیدن آثار، به بستر ذهنیشان رجوع کنند و تجسم خود را داشته باشند. این به زیبایی داستان اضافه میکند.
از نظر شما چه ویژگی یک عکس را به یک اثر هنری تبدیل میکند؟ آیا اصلا عکاسی را میتوانیم هنر بدانیم؟
ابتدا بگویم که این نمایشگاه صرفا عکاسی نیست. چیدمان دارد، آثار مفهومی در آن گنجانده شده اما بخش عمده حرفها با عکس بیان شده. آنچه در فضای آکادمیک، نمایشگاهی و حتی دانشگاهی میبینم این است که عدهای ناراحتند، عکاسی یک اتفاق عمومیتری شده است. یک زمانی داشتن دوربین یک ویژگی ارزشمند در خانواده محسوب میشد. با آمدن دوربینهای دیجیتال و گوشیهای باکیفیت یک جایی قاعده شکست و عکاسی به نوعی در سیستم زندگی عامه مردم رسوخ کرد. دیگر نه سرعت مهم بود نه دیافراگم. شما با یک لمس ساده میتوانستید عکس قابلقبول بگیرید درحالیکه همین 20 سال پیش مطلقا این خبرها نبود و این یک ارزش افزوده را به عکاسی داد؛ اجازه داد عکاسی بهعنوان یک مدیوم هنری نفس بکشد چون از چیزی که در فضای آکادمیک بهعنوان یک عکس نرمال ارزش محسوب میشد عبور کرد. در نتیجه این اتفاق، همه سطح توقعشان از هنر عکاسی بالاتر رفت. امروز دیگر نمیتوانی با گرفتن عکس معمولی از یک گل، مخاطبت را قانع کنی. درحالیکه 40 سال پیش قانعکننده بود. الان مفاهیم هنری در این مدیوم معنای عمیقتری پیدا کرده و تو مجبوری کاری که انجام میدهی فراتر از عکسی باشد که هر شهروند عادی قادر به ثبت کردنش است.
در پایان بفرمایید شخصا کدام مرحله از کار برای خودتان جذابتر بود؟
برای من قشنگترین بخش داستان کار کردن با نسل جدید بود. تبادل انرژی دو طرفهای بین من بهعنوان معلم و کیوریتور و بچهها که باانگیزه و تلاش کار میکردند، حاکم بود. من پروژههای انفرادی متعددی داشتم و همیشه فکر میکردم پروژهای به این عظمت از نگاه یک نفر نمیتواند ارائه جامع و کاملی باشد. وقتی شما در فضایی با ۱۶نفر جوان باانگیزه که هر کدام از یک زاویه به قصه پرداختهاند، نگاه میکنید وارد جریان متفاوتی میشوید. یکی با تهیه ویدئو، یکی چیدمان، دیگری عکس و... این نمایشگاه را رقم زده و هر کدام رنگ و بویی با خود میآورند که وسعت خیابان را هم بهتر به تصویر میکشد.