به یادِ ناجیان متنهای پرغلط
گذری بر آنچه ویراستاری در ایران از سر گذراند
نگار حسینخانی ـ روزنامهنگار
مدتی پیش انتشارات علمی و فرهنگی نخستین موزه انتشارات را در ایران دایر کرد. خبر خوشایندی که در سیل اخبار بد و ناخوشایند این روزها، بهراحتی به آن بیتوجهی شد یا بهتر است بگوییم چندان مورد استقبال قرار نگرفت. در روزگاری که موزهها با هر موج شیوع کرونا تعطیل میشوند و در دورههای دایر بودن و فعالیتشان، با تکیه بر پروتکلهای بهداشتی، چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد، موزهای تازه، آن هم برای گروهی خاص و علاقهمند به تاریخ نشر این سرزمین چقدر میتواند مورد استقبال قرار بگیرد؟ موزهای که در روز نخست افتتاح، چهرههای ارزشمندی چون احمد سمیعیگیلانی، پدر ویراستاری ایران، ژاله آموزگار، اسطورهشناس، علی دهباشی و بسیاری دیگر در آن حضور داشتند. اما در این پرونده قرار است به ویراستاری و شکلگیری آن در ادبیات و نشر زبان فارسی اشارههایی کنیم. برای تهیه این گزارش که درباره تاریخچه ویراستاری در ایران است، علاوه بر موزه انتشارات علمی و فرهنگی و اسناد ارائه شده در آن، به کتاب «له و علیه ویرایش» سایه اقتصادینیا هم رجوع کرده و از آن یاریهایی جستهایم.
پیش از ظهور ویراستار
پیش از تاسیس انتشارات فرانکلین در سال 1334ویراستاری با معنای امروزی وجود نداشت. پس از رونق صنعت چاپ، مطبوعات و پا گرفتن ترجمه، این عرصه شکل تازهای بهخود گرفت. اما همه این اتفاقات در فرانکلین رخ داد. از آخوندزاده و میرزاملکمخان که پیشگامان تغییر خط فارسی بودند تا سیدمحمدعلی جمالزاده که به سادهنویسی اهمیت میداد و محمدعلی فروغی که نقش جدیتری در این میان ایفا و فرهنگستان ایران را تاسیس کرد و تقیزاده که طرفدار تغییر خط فارسی به لاتین بود و بعدها از این کار منصرف شد و در لزوم حفظ خط فارسی مقالهها نوشت تا احمد کسروی، پرویز ناتلخانلری، صادق هدایت و بسیاری دیگر در این میان در بهوجود آمدن سنتی چون ویراستاری در نشر ایران، بیتأثیر نبودند.
اما در این میان و در تاریخ معاصر، نام مرتضی کیوان، از روشنفکرانی که در 1333اعدام شد، در ذهن و آثار نویسندهها و شاعران عصر ما از قلم نیفتاده است. کیوان که از اعضای حزب توده بود، در حلقه دوستانی قرار گرفت که اغلب آنها شاعر و نویسنده بودند. آنطور که اطرافیان درباره او میگویند، کیوان نوشتههای اطرافیان خود را میخواند و با نگاهی نقادانه و ویراستارانه قلم نویسنده را اصلاح میکرد. کاری که بعدها به آن ویرایش گفتند. آن هم نه ویرایش ملانقطی، بلکه عالیترین سطح ویرایش. گفته میشود مرتضی کیوان نویسندهپرور بود. این از آنروست که نقشی که او برای اطرافیان ایفا میکرد، نقش ادیتورهایی بود که در غرب بر آثار نویسندگان بزرگ اعمال میشد. نجف دریابندری درباره او میگوید که کیوان با خودنویساش غلطهای املایی و انشایی روزنامهها و مجلهها را میگرفت و روزنامههای منتشر شده را ویرایش میکرد. او در واقع نخستین ویراستار ایران بود و بسیاری از شعرها، نوشتهها و ترجمهها، پیش از چاپ از نظر او میگذشت و دستکاری میشد. یعنی همان کاری که به آن ویرایش میگویند. دریابندری خود را نیز یکی از آن جمله افراد میداند.
فرانکلین؛ آغاز شکلگیری فن ویرایش
اما مؤسسه فرانکلین، آغازگر فن ویرایش در ایران است. این مؤسسه که در 1334به همت همایون صنعتیزاده کرمانی تاسیس شد، نخستین بنگاهی بود که انتشار کتاب را با معیارهای غربی(مؤسسه فرانکلین در آمریکا) تطبیق میداد. بسیاری از کسانی که آنها را بهعنوان پیشکسوتان ویرایش میشناسیم، از فرانکلین کار خود را شروع کردهاند. از اینرو فرانکلین نخستین مرکز ویرایش ایران است و همایون صنعتیزاده مردی است که با اراده آهنین در به فعل درآوردن تصمیماتش، اینرؤیا را به واقعیت بدل کرده است. مؤسسه فرانکلین محل تجمع مردان و زنان روشنفکری بود که به اصلاح و ترجمه علاقه داشتند. غلامحسین مصاحب از آن جمله بود که در 1335در همین مؤسسه کار تدوین دایرهالمعارف را آغاز کرد. داریوش آشوری هم یکی از افراد تیم او بود. نجف دریابندری نیز در 1338وارد فرانکلین شد. او هنوز مدرسه را تمام نکرده بود و دیپلم نداشت، اما با معرفی به منوچهر انور و کار در مؤسسه تا سمت دبیری پیش رفت. هر چند ما امروز دریابندری را بیشتر به ترجمههایش میشناسیم تا ویراستاری، اما فعالیت او در ادیتوریال فرانکلین دریابندری را در جایگاه سر ویراستاری نیز نشاند. احمد سمیعیگیلانی 1346به فرانکلین رفت. او اکنون پدر ویرایش ایران است؛ کسی که همه عمر خود را صرف آن کرده تا امروز ما این حرفهرا به شکل جدیتری دنبال کنیم. میرشمسالدین ادیبسلطانی از 1346تا 1356در فرانکلین کار کرد. او در این سالها دو کتاب نوشت؛ یکی«درآمدی بر چگونگی خط فارسی» و دیگری «راهنمای آمادهساختن کتاب» که هر دو از مهمترین کتابهای موجود در خط فارسی و انتشار کتاب هستند. اما عبدالحسین آذرنگ در سال 1351زیرنظر دریابندری و کریم امامی کار را در مؤسسه آغاز کرد. سرنوشت فرانکلین نیز مانند بسیاری از سازمانها و مؤسسههای آن دوران بعد از انقلاب تغییر کرد. مؤسسهای که ویراستاری را در نشر ایران به امری ثابت و مهم بدل کرده بود، از بین رفت.
پس از فرانکلین چه بر فن ویرایش گذشت؟
انحلال فرانکلین باعث شد هر یک از چهرههای سرشناس در این مؤسسه، مسیری را در زندگی برگزینند. ویراستاری امروز میراثی از نامها و مکانی است که شرح آن پیش از این رفت. با از بین رفتن فرانکلین این مؤسسه چند پاره شد. ابتدا به سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی تغییر نام داد که وظیفهاش چاپ کتاب درسی بود. در 1372با شرکت انتشارات علمی و فرهنگی که جانشین بنگاه ترجمه و نشر کتاب شده بود، ادغام شد. از اینرو از دل بنگاه ترجمه و نشر کتاب و فرانکلین نشر علمی و فرهنگی پا به عرصه گذاشت. مرکز نشر دانشگاهی که در 1359و طبق مصوبه ستاد انقلاب فرهنگی تاسیس شده بود، از نیمه دوم دهه 60اصلیترین و معتبرترین نهاد ویرایش شد. این مرکز نهتنها تمرکزش بر مسائل نظری ویرایش و آمادهسازی کتاب در مقالات مندرج در مجله نشر دانش و برگزاری سمینارهای نشر کتابهایی در این زمینه، که آموزش ویرایش بود و توانست با برگزاری دورههای تخصصی ویرایش و ترجمه، میراث نسل اول فرانکلین را پیش از نابودی به نسل بعدی منتقل کند. جز مرکز نشر دانشگاهی نهادهای دیگری به مسائل ویرایش توجه کردند که از آن جمله میتوان به انتشارات امیرکبیر، شورایعالی ویرایش سازمان صدا و سیما، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، انتشارات سروش و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اشاره کرد. در سازمان صدا و سیما از 1370شورایی بهنام «شورایعالی ویرایش» تشکیل شد که وظیفه اصلی آن تهذیب زبان فارسی کارکنان و تولیدات این سازمان بود و بخشی از سرمایه علمی فرانکلین در این شورا حضور داشتند. در این دوره فرهنگستان وجههای آکادمیک و محافظهکارانه داشت. هرچند نهاد اصلی سیاستگذاری در عرصه خط و زبان فارسی بهحساب میآمد، اما نفوذی میان مردم و جوانان پیدا نکرد. مرکز نشر دانشگاهی هم که ناشری خوشنام بود، با استفاده از منابع مالی شورایعالی انقلاب فرهنگی و سپس وزارت فرهنگ و آموزش عالی، دیگر نهادی دولتی بهنظر میرسید. از آن پس بود که کمکم نهادهای خصوصی پا گرفتند. این نهادها معمولا نه بودجه داشتند و نه دفتر و مرکز عریض و طویلی. مجله آدینه و دنیای سخن ازجمله مهمترین این نهادها بودند.
احیای دوباره ویراستاری و شخصیسازی یک فن
با انتشار کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی در 1366در مرکز نشر دانشگاهی و نقد محمدرضا باطنی درباره آن، در مجله آدینه، ویرایش دوباره، پس از سالها از محاق خارج و به بحث روز بدل شد. همین امر باعث شد بحث بر سر غلط و درست خط و زبان یکی از مهمترین مسائل این مجله شده و در 1371گروهی از کسانی که در آدینه کار میکردند، شورایی تشکیل دهند به نام «شورای بازنگری رسمالخط فارسی». بعدتر روشنفکران و نویسندگان ایران هر یک با اتکا بر علم و روش خود، رسمالخطی را در سالهای گذشته به زبان فارسی پیشنهاد کردند؛ از شاملو گرفته تا داریوش آشوری که خود در مؤسسه فرانکلین کار میکرد و رسمالخط مخصوص خود را در آثارش پیشنهاد کرده و بهکار گرفت. در دهههای 70و 80 این الگو در فضای نشر ادامه پیدا کرد و نویسندگان و مترجمانی چون بابک احمدی و پیام یزدانجو با اتخاذ رسمالخط خاص در کتابهایشان این مسیر را ادامه دادند. امروز نیز ویرایش نهتنها یکی از مهمترین بخشهای هر نشر، رسانه و مطبوعهای بهحساب میآید و متخصصان خود را در اینباره بهکار گرفته، که با گسترش بیش از پیش کلاسهایی برای آموزش این فن، به امری مهم در سواد و بهکارگیری آن در زندگی شخصی و حرفهای افراد بدل شده است.