• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 8 خرداد 1400
کد مطلب : 131797
+
-

اصطکاک بیشتر برون‌ریزی قوی‌تر

آیا انزوای ناشی از کرونا در برهم ریختن وضعیت روانی خانواده‌ها و در نتیجه افزایش درگیری‌ها و قتل و... تأثیر داشته است؟‌

اصطکاک بیشتر برون‌ریزی قوی‌تر


زهرا رستگارمقدم ـ روزنامه‌نگار

میزان بروز خشونت خانگی در دوران شیوه ویروس کرونا نه‌تنها در ایران که در سطح جهان افزایش یافته و بروز این خشونت در همه جوامع، در کنار سایر ناملایمات و نابرابری‌ها با وضوح بیشتری آشکار است. روزهای آغازین اعتراف اکبر خرمدین درباره کشتن فرزندش بابک بود که او با اعتراف به اینکه حضور پسرش در خانه و قرنطینه و تعطیلی کلاس‌هایش اختلافات‌شان را بیشتر کرده بود، باعث شده او را به قتل برساند. هرچند روزهای بعد ابعاد تازه‌ای از این پرونده روشن شد، اما افزایش آمار خشونت خانگی در دوره کرونا دوباره بحث محافل و شبکه‌های مختلف شد. درباره این ماجرا و کنترل خشم و جلوگیری از خشونت ناشی از آن با مهناز اسماعیلی، روانشناس، صحبت کرده‌ایم.


 آیا در پرونده نادرِ خرمدین‌ها، بحث خشونت خانگی مطرح است؟ آیا رد پایی از کرونا در چنین پرونده‌هایی نیز وجود دارد؟
 یک طبقه از بیماری‌های روانی، اختلال شخصیت ضد‌اجتماعی است. این افراد هیچ‌گونه رشد شخصیتی و قانون‌پذیری در رفتارشان ندارند. معمولا کسانی که بسیار دیر تشخیص داده، خیلی سخت درمان می‌شوند و خودشان را بیمار نمی‌دانند عموما همین افراد ضد‌اجتماعی هستند. آنها کسانی هستند که قوانین و مقررات اجتماعی برایشان مهم نیست و انجام دادن بدترین کارها هیچ‌گونه عذاب وجدانی برایشان به همراه ندارد. در خبرها عنوان شد که به‌دلیل انحراف اخلاقی پسر، پدر او را کشته‌ است. ولی عواطف پدر و مادری به‌گونه‌ای است که نهایتا اگر فرزند منحرف هم باشد، پدر و مادر در مقابل انحراف او مقابله می‌کنند و حداقل آسیب را به فرزندشان می‌رسانند. کشتن و مثله کردن در حقیقت یک مشکل روانی است. ولی داشتن مشکل روانی در مباحث حقوقی معمولا معنی دیگری دارد و به فردی که می‌تواند مسئولیت اعمالش را بپذیرد، بیمار روانی اطلاق نمی‌شود. همچنین درباره مادر امکان داشتن شخصیت وابسته بسیار قوی است که درهرحال و وضعیتی همپای همسرش است. پیش از شیوع ویروس کرونا، افراد برای تخلیه‌ خشم و عصبانیت خود راهکارهای بیشتری در اختیار داشتند؛ به‌طور مثال بیشتر می‌توانستند دوستان خود را ببینند و توسط آنها تسکین پیدا کنند. اما اکنون این راه‌حل‌ها کمتر در دسترس افراد قرار دارد و به همین دلیل احتمال خشونت‌های خانگی بیشتر می‌شود. زمانی که افراد خانواده بیشتر در کنار هم هستند میزان خشونت‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند.
 نقش کرونا در افزایش آمار قتل و خودکشی و... چگونه است؟ آیا این تصور درست است که محدودیت‌های ایجاد شده به‌دلیل بروز کرونا در برهم ریختن وضعیت روانی خانواده‌ها و در نتیجه افزایش درگیری‌ها و قتل و... تأثیر داشته است؟
اصولا میزان بروز پرخاشگری و خشونت بین افرادی که با یکدیگر آشنایی و ارتباط خانوادگی دارند بیشتر از افرادی اتفاق می‌افتد که با یکدیگر بیگانه هستند. بنابراین در این زمان پاندمی کرونا که افراد بیشتر از قبل در خانه هستند و با یکدیگر زمان می‌گذرانند اصطکاک بیشتری بین افراد خانواده وجود دارد و منجر به پرخاشگری می‌شود و زمانی که افراد از قبل با هم مسایل و مشکلاتی داشتند که آن مسائل حل نشده باقی مانده به خشونت بیشتر، قطع به یقین دامن می‌زند.
 در چنین وضعیتی نقش افراد در بازسازی شرایط روانی فردی و خانوادگی چیست؟
آسیب‌های روانی دوران شیوع بیماری همه‌گیر، تنها افرادی را که سابقه ابتلا به اختلال‌های روانی دارند تهدید نمی‌کنند. افرادی که سابقه ابتلا به اختلال‌های روانی ندارند نیز به اندازه دیگران در معرض اختلالات روانی ناشی از قرنطینه، کاهش روابط اجتماعی و اختلال در روند عادی زندگی هستند. خشم یک هیجان طبیعی است که اگر به‌صورت هیجان سازگار ابراز شود، جنبه ‌خودمحافظتی پیدا می‌کند. ولی پرخاشگری یک رفتار است. بنابراین همه حق دارند عصبانی شوند، ولی حق ندارند خشم خود را با توهین و رفتارهای پرخاشگرانه ابراز کنند. یکی از کارهایی که می‌توان انجام داد، مدیریت خشم است که باید به دو عامل توجه کرد: برانگیختگی بدنی را کاهش داد که می‌توان با تنفس شکمی، توجه را به مشکل پیش آمده منحرف کرده، محیط را تغییر داده و آب نوشید. می‌توان با دوش گرفتن یا صحبت با یکی از دوستان افکار منفی را کنترل کرد. دیگر آن که شناسایی و کنترل این افکار از اهمیت زیادی برخوردار است. این افکار باورهای نادرست درباره‌ خشم و عصبانیت هستند. اگر شدت خشم خیلی زیاد باشد باید درباره کنترل آن به روانشناس و روان‌پزشک مراجعه کرده و کمک تخصصی‌تری گرفته شود.
 آیا این بی‌اعتمادی ایجاد شده در امن‌ترین بستر اجتماعی، یعنی خانواده، قابل اصلاح است؟
راه‌های متعددی برای رهایی از بی‌اعتمادی هست که عبارتند از نداشتن تفکر سیاه و سفید. یعنی مطلق افراد بد یا خوب نیستند، بلکه ما باید افراد را روی طیف دیده و مثلا از صفر تا 10 به آنها نمره بدهیم. از سویی باید از روابط میان فردی اجتناب نکنیم چون باعث تنهایی بیشتر می‌شود. بی‌اعتمادی‌هایی را یادآوری می‌کند که تله‌ای است تا در آن گرفتار شویم، نه واقعیت نیت دیگران. ذهن‌خوانی نکنیم. تحریف نکنیم و همواره نیمه‌ خالی لیوان را نبینیم.
 آیا جامعه باید چنین پرونده‌هایی را پیگیری کند؟
فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی در سطح کشور باعث شده که این اخبار زودتر و بیشتر به مردم برسد. این در حالی‌است که در گذشته که فضای مجازی کمتر فراگیر بود و عمده اخبار توسط رسانه‌های رسمی و مطبوعات منتشر می‌شد، این رسانه‌ها در چنین مواردی احتیاط بیشتری می‌کردند که بسیار حائز اهمیت بود.
 وظیفه رسانه در آگاه‌سازی و برگرداندن آرامش به جامعه به زعم شما چیست؟
رسانه به‌عنوان ابزاری برای روشن‌سازی افکار، ایجاد فضایی برای برخورد سالم و سازنده و اطلاع‌رسانی مناسب از مهم‌ترین عوامل توسعه و از نشانه‌های پویایی و تحرک جوامع در دنیای کنونی محسوب می‌شود. اما باید پذیرفت بحران‌سازی و بحران‌زایی واقعیت انکارناپذیر و آشکاری است که رسانه می‌تواند در این‌باره کارهای بسیاری انجام دهد. ارائه گزارش‌هایی از قتل و خشونت نه‌تنها می‌تواند منجر به جذب مخاطب شود، بلکه باعث افزایش تیراژ یک نشریه یا روزنامه باشد. فضای رسانه‌ها باید به‌گونه‌ای مدیریت شوند که مدام به مخاطب با خبرهای جنگ، درگیری و اتفاقات گوناگون انرژی منفی وارد نکنند. تکرار و اصرار بر این موضوع ناامیدی را به مخاطب القا خواهد کرد. درحالی‌که به همان اندازه که جنگ، جنایت و قتل در جامعه اتفاق می‌افتد، جشن و مناسبت‌های شاد هم در جامعه در جریان است. ولی طیف وسیعی از رسانه‌ها تمایل دارند زشتی‌ها را پررنگ‌تر کنند. زمانی که یک اتفاق ناخوشایند خبر پررنگ ما در رسانه شود، باید آسیب‌شناسی انجام شده تا مشکلات روانی موجود نیز رفع شوند.
 محافظت روانی در چنین شرایطی چگونه میسر می‌شود؟
در این زمینه بهتر است، تکنیک‌های مدیریت خشم آموزش داده شود که جای آن در مدارس و دانشگاه‌های ما خالی است. در واقع جای مهارت‌های زندگی در مدارس و دانشگاه خالی است که یکی از آن مهارت‌ها مدیریت خشم است. از تکنیک‌های مدیریت خشم عبارتند از واکنش تأخیری، صحبت از خود و نه از دیگران، یادآوری خوبی‌های طرف‌ مقابل عدم‌همسانی و....
 با توجه به احوالات امروز جامعه، آیا شما فراخوان برای عزمی عمومی از سوی روانشناسان را برای ترمیم روان جامعه لازم می‌دانید؟ پیشنهادتان در این‌باره چیست؟
روانشناسان همواره و در هر شرایطی کنار مردم جامعه هستند و خالصانه و با همه وجود در پیشبرد سلامت روان جامعه تلاش می‌کنند. این حس مسئولیت در همه آنها وجود دارد. البته در زمینه‌ کمک گرفتن تخصصی از روانشناس و روان‌پزشک باید فرهنگسازی و باورهای رایج عوض شود تا افراد به‌طور مؤثرتری بتوانند از این خدمات استفاده کنند.

این خبر را به اشتراک بگذارید