• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
یکشنبه 2 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 13046
+
-

خاطرات یک رودخانه

تصویر امروز زاینده‌رود شباهتی با سال‌های دور و نزدیکش ندارد

تاریخ
خاطرات یک رودخانه




مهرداد موسوی‌خوانساری | اصفهان- خبرنگار:

«آب زنده‌رود نهایت طغیان را داشته و همه روزه در تزاید است به خصوص در این دو سه روز بعد از بارندگی مذکور که کمال طغیان و تزاید را پیدا کرده و سیلاب عظیمی جاری شده است و خلایق دسته‌دسته و فوج‌فوج رجالاً و نسواناً به تماشای سیلاب همه‌روزه در کناره‌های رودخانه و بالای پل‌ها اجتماع و ازدحام می‌نمایند...» این گزارش خواندنی روزنامه فرهنگ در سال 1301 هجری‌قمری است. گزارشی تاریخی از پدیده‌ای که اصفهانی‌ها سال‌هاست دیگر آن را ندیده‌اند. رودخانه نیمه‌جان شهر، این روزها تصاویری پیش چشم ما می‌گذارد (نظیر شترسواری در برهوت رودخانه) که قبلاً دیده نشده بود و خاطراتی را به یادها می‌آورد (نظیر سیلابی شدن زاینده‌رود) که شاید به این زودی‌ها دیگر دیده نشود. 


باران‌هایی که نمی‌بارد، سیل‌هایی که نمی‌خیزد! 

 «از روز سه‌شنبه باران شروع شد. روز چهارشنبه مذکوره از اول صبح تا نزدیک غروب آفتاب، دو سه مرتبه، هر مرتبه به قدر یک ساعت، به شدت باران می‌بارید و نزدیک به غروب، باران به طوری شدت کرد که مایه خرابی بعضی از طاق‌های دکاکین بازار و غیره موجب وحشت قلوب شد.» تنها روزنامه‌ای که در عصر ظل‌السلطان در اصفهان چاپ می‌شد، از باران دو روزه‌ای خبر می‌دهد که در جمادی‌الآخر سال 1301 هجری‌قمری اهالی شهر را به وحشت انداخته بوده است. این سال 1301 هجری‌قمری ظاهراً سال پر باران و سیلی برای اصفهان بوده.

روزنامه فرهنگ سیلابی شدن زاینده‌رود را در همین روزها گزارش کرده که مردم مشتاقانه برای تماشای آن به پل‌های تاریخی رودخانه می‌رفته‌اند. شوربختانه این تماشا کردن اما قربانی هم گرفته است: «... روز پنجشنبه، 20 شهر (ماه) مذکور، که جمعیت زیادی از رجال و نسا به تماشای سیلاب در بالای پل‌های رودخانه ازدحام نموده بودند، یک زنی که طفل شیرخواره‌ای در بغل داشته، در یکی از غرفات بالای پل‌ها رفته و نشسته و طفل خود را در دامن خود گذاشته در بین آن که سرگرم تماشا بوده، از محافظت طفل غفلت می‌کند.

طفل مزبور از دامن او غلتیده به میان آب افتاده، غریق سیلاب فنا و مفقودالاثر گردیده است.» سیل این سال چنان پرتوان بوده که درختان کهنسال ساحل رودخانه را ریشه‌کن کرده و تمامی زمین‌های زراعی اطراف رودخانه را نیز در خود غرق کرده بوده است. روزنامه فرهنگ از وضعیت پل مارنان در این سیل خبر می‌دهد: «... یکی از پل‌های زنده‌رود نیز پلی است که معروف است به پل ماربانان (مارنان)، پانزده چشمه و طاق دارد و آخر پل متصدی به سدی است که از قدیم کشیده‌اند برای این که هنگام طغیان آب، جاده را آب نگیرد و راه عبور و مرور مردم مسدود نشود. این چند چشمه پل را نیز تماماً آب گرفته. سد مزبور با جاده و راه عبور و مرور همه در زیر آب پنهان گردیده بود. تقریباً یک ذرع از روی سد مذکور فرو می‌ریخت و تا جنب بازارچه و امامزاده (محمد) را که تا پل مسافت زیادی دارد، آب فرو گرفته بود و در آن دو شب و روز کسی از این راه عبور و مرور نتواست بکند.» 200 سال پیش از این سیلاب بزرگ، ژان شاردن، سفرنامه‌نویس عصر صفوی، هم شاهد سیلی بوده که دامنه‌اش تا جلفا هم کشیده شده بوده: «... من در عمر خود هرگز چنین بارندگی‌ای ندیده بودم. مدت 24 ساعت این بارندگی ادامه داشت و تمام کوی و برزن و منازل و باغ‌ها و بستان‌ها از آب انباشته شد و صدمات سنگینی متوجه مردم شد... مسیر آب رودخانه زاینده‌رود چنان برگشت که به طرف شهر طغیان کرد و قسمتی از عمارات ساحلی را ویران ساخت و سپس به سوی خیابان مشجر زیبایی که گردشگاه اصفهان است و بین پل و روستای جلفا واقع می‌شود (خیابان چهارباغ بالا) حمله‌ور شد. ارتفاع آب در اینجا بالغ بر چهار پا بود.» 


به سالی، زنده‌رود گردد خشک‌رودی... 

اگر به نماد شهر اصفهان نگاه کنید که در آن مردی کماندار در حال تیراندازی به دم اژدهامانند خودش است، متوجه دغدغه باستانی اصفهانی‌ها خواهید. نبرد بی‌پایان حاصلخیزی و خشکسالی از دیرباز همواره در این شهر وجود داشته است. تابستان‌ها زاینده‌رود می‌خشکیده و پاییز و بهار پر آب می‌شده. 
امروزه اما خشکسالی یکسره پیروز این نبرد باستانی است. خشکسالی سال 1305 هجری‌قمری تفاوت خشکسالی‌های گذشته را با امروز به خوبی نشان می‌دهد: «چون زمستان گذشته برف چندانی نیامد و در ایام بهار هم بارندگی نشد، ارباب زراعت از کم‌آبی تنگی می‌کشند. مع‌هذا قلت آب تا درجه‌ای نیست که بیم آفتی از برای محصولات و مزروعات باشد.» علاوه بر این گزارش روزنامه فرهنگ، قرن‌ها پیش، شعری از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی خبر از قحطی بزرگی در قرن ششم هجری‌قمری می‌دهد: «شد خاک‌ها بخیل و نروید از او نبات/ شد شاخ‌ها عقیم و نروید از او ثمار/ نان ناپدید گشته چو آب حیات و خلق/ همچون سکندر از پی او گشته جان سپار». خشکسالی در آن سال سخت، جان بسیاری از اهالی شهر را گرفت، اما هرگز چنین پایدار نماند و زاینده‌رود دوباره صدها سال جاری بوده است. همین خشکسالی‌های کوتاه‌مدت، صفویه را بر آن داشت تا با طرحی بلندپروازانه، جریان آب زاینده‌رود را دائمی کنند: «حضرت شاه جنت‌مکان (شاه‌طهماسب صفوی) اراده نموده بود که آن آب را به دارالسلطنه اصفهان آورده، مضاف زاینده‌رود گرداند که اهالی آن ملک در خشکسال از قلت آب تنقص نکشند و باعث ازدیاد معموری و احداث مزارع و بساتین گردد». این طور که منشی شاه‌عباس نوشته، اولین بار شاه‌طهماسب صفوی بوده که کلنگ طرح انتقال آب کوهرنگ به زاینده‌رود را زده است. اما این طرح به دلایل مختلف مانند کمبود تجهیزات پیشرفته و کارشکنی مقامات صفوی تا سال 1332 و ساخت تونل اول کوهرنگ عقیم می‌ماند. 


گوارایی آب زاینده‌رود و وصف آن

خیلی از نویسندگان قدیمی گوارایی آب زاینده‌رود را ستوده‌اند و در این باره چنین می‌نویسند: «علت سبکی و گوارایی و کیفیات دیگر آب اصفهان آن است که سرچشمه آن از سنگ است و از سنگلاخ‌ها و ریگزارها می‌گذرد. البته این آب غیر از آب‌های چشمه‌سارهای موجود در اصفهان است که آن‌ها هم در خوبی و گوارایی و سردی در هنگام گرما و گرمی در هنگام سرما بالاتر از حد توصیف است و خلاصه آن که امتیاز آب‌های اصفهان در وصف و شرح نمی‌آید.»  ابن‌رسته می‌نویسد، «ابواحمد الموفق بالله هنگامی که به اصفهان آمده بود و مقداری از آب دجله همراه آورده بود که در طی سفر بیاشامد همین که از آب اصفهان نوشید آن را بر آب دجله ترجیح داد و فرمان داد تا آب‌هایی را که مراه آورده بود بریختند و از آن پس به آب اصفهان به سبب گوارایی آن و حسن تأثیری که در هضم غذا دارد اکتفا کرد.» و اضافه می‌کند: «آب دجله از این صفات آب اصفهان بی‌بهره است؛ هرچند که مردم آن را بر دیگر آب‌ها ترجیح می‌دهند...»

این خبر را به اشتراک بگذارید