از خاکستر به خاکستر
تولد و مرگ مطبوعات اطلاحطلب
محمدناصر احدی
در دوم خرداد1376، با روی کار آمدن اطلاحطلبان، فضای سیاسی کشور دستخوش تغییراتی شد و دوره جدیدی از حیات مطبوعات رقمخورد. سیدمحمد خاتمی در مقام رئیسجمهور، عطاءالله مهاجرانی بهعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرحوم احمد بورقانی در سمت معاون امور مطبوعاتی و تبلیغاتی این وزارتخانه در سخنان امیدوارکنندهشان بر شور و اشتیاق روزنامهنگارانی که به آفتابی شدن آسمان تیرهوتار سیاست و رسیدن به زبان مشترک با سیاستمداران و رفع سوءظنها نسبت بهخودشان و حرفهشان امید داشتند میافزود اما طولی نکشید که هم متصدیان دولت تازه و هم روزنامهنگاران وارث دردهای کهنه پی بردند که قرار نیست به این راحتیها دنیا به کامشان شود و بیداری رؤیاها خیلی زود میتواند به کابوسهای بیداری بدل شود. در این سال، دفتر دو نشریه «ایران فردا» و «پیام دانشجو» موردحمله قرارگرفتند و به نوشته کتاب «روزنامه نگاری در ایران؛ از رسالت تا حرفه»، «در دیماه، آیتاللهیزدی که در یک کنفرانس خبری سخن میگفت در پاسخ به پرسشی از خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی درباره گزارشهای دایر بر بازداشت رهبر « نهضت آزادی ایران»، دکتر ابراهیم یزدی، گفت: به شما چه که جریان چیست؟ مگر باید به شما بگویم که چیست؟» با این حال، بهرغم همه موانعی که در تحقق آزادی بیان و کاستن از فشار نهادها و گروههای اقتدارگرا بر مطبوعات وجود داشت، بذرهای امید که با رؤیاهای دور و دراز استقرار یک جامعه چندصدایی سیراب میشد، در حال جوانهزدن بود.
در بهمن1376، روزنامه «جامعه» به صاحبامتیازی حمیدرضا جلاییپور و به سردبیری ماشاءالله شمسالواعظین با شعار «نخستین روزنامه جامعه مدنی ایران» منتشر شد. آنها، جز باور به مبانی فکری مشترک در سیاست و آزادی، تحتتأثیر نظرات دکتر عبدالکریم سروش بودند و درصدد بودند تجربه مجله «کیان» را در سطح یک نشریه روزانه گسترش دهند. باز به نوشته کتاب مزبور، «در نخستین شماره جامعه، آقای شمسالواعظین در بیانیهای 10مادهای، از جمله، اعلام کرد که روزنامه با اتکا به تکنیکهای اطلاعرسانی، وظیفه خود را در چارچوب قانون مطبوعات و با رعایت امانت خبری بیهیچ پیشداوری انجام خواهد داد؛ تمامی مندرجات و آثار نوشتاری و تصویری خود را در چارچوب احترام به صاحبان اثر و تربیت کادر مسئول و جسور مطبوعاتی، شناسنامهدار کرده و هیچ مقاله و گزارش و عکس و... را بدون قید نام و مشخصات واقعی تولیدکننده آن منتشر نخواهد کرد» و به« کلیه نهادها، احزاب، جمعیتها و گروههای اجتماعی در دو طیف مدرن و سنتی احترام خواهد گذاشت؛ و ویژگیهای مرسوم مطبوعات را در حوزه تحلیل، گزارش، زبان تصویر و کاریکاتور و... موردتوجه قرار خواهد داد و برای «جهانی شدن مطبوعات ایران» خواهد کوشید.»
اما حرفهای بودن به تنهایی ضامن دوام و استمرار جامعه نبود؛ این روزنامه بعد از 120شماره توقیف شد و به خاکستر نشست، اما به فاصله 24ساعت، از خاکستر آن روزنامه «توس» متولد شد. توس بعد از 45شماره به سرنوشت جامعه دچار شد، اما باز از ریشههای آن، روزنامه «نشاط» رویید. سال76 آغازگر دورهای از تلاشهای ناتمام، اما نه نافرجام، در مطبوعات ایران بود.