آتش گلخنها خاکستر شد
میراث دلاکان ایرانی، سهم همسایهها
رابعه تیموری-روزنامه نگار
آتش گلخنشان سالهاست سرد و خاموش شده، از سردخانه، گرمخانه و خزینه هم دیگر خبری نیست. نور مهتابیها هم آنقدری هست که حاجتی نباشد گلجامهای شیشهای را به زور موم و ساروج بر سقف حمامها بچسبانند تا نور خورشید را به خزینه حمام بتابانند. اغلبشان متروکه و رها شدهاند یا جای خود را به محلی پولساز و پررونق مانند سفرهخانه و رستوران دادهاند. تک و توک حمامهایی هم که در گوشه کنار شهر برای بودن خود غریبانه تقلا میکنند، از خیر برو بیای گذشته خود در گذشتهاند و فقط چند دستگاه نمره دارند که نه جای برپا کردن بساط حنابندان و نوای ساز و دهل است و نه محل مناسبی برای اختلاط و احوالپرسی. به قول سیدمهدی سجادینیری، رئیس هیأتمدیره گرمابهداران، از 1300گرمابهای که در دهههای60 و 70 فعال بودند، حالا حدود 100گرمابه باقی مانده که حمامهای قنبر و روشن از جمله آنها هستند.
گرمابه روشن با سرسختی در اواسط کوچه تنگ و باریک پشت امامزاده صالح(ع) جا خوش کرده است. مالک این گرمابه 70، 60ساله که هنوز از میراث پدری اش دل نکنده، چند سال پیش سر و روی آن را صفایی داده و پاکیزگی دستگاههای نمره و نونواری کف و دیوارهای سرامیکپوش راهروهای حمام کافی است که تن به آب زدن را برای مشتریانش خوشایند و دلچسب کند. این پاکیزگی گرمابه همسایه بازار تجریش، حاصل زحمت آقا نصراله است. نصراله صحرایی 74ساله که 4دهه از عمرش را به مشت و مال دادن و کیسهکشی مشتریان حمام عمومی چیذر گذرانده، بعد از تعطیل شدن این گرمابه به محله تجریش آمده و به رفت و روب و پاکیزه کردن گرمابه روشن مشغول شده است. قدیم که اعیان هم برای نظافت به حمامهای عمومی میآمدند، انعام کیسهکشی و دلاکی آقا نصراله بیشتر از حقوقی بود که سر ماه از صاحب حمام میگرفت، ولی حالا انعامهایی که از شستوشوی پیرمردان نزار و نحیف روی حقوق 5/7 میلیون تومانی ماهانهاش میآید، آنقدری نیستند که دلش را به آنها خوش کند. پرداخت 60هزار تومان هزینه حمام برای بعضی از مشتریان گرمابه سنگین است، ولی افرادی مانند یوسف حاضرند این هزینه را بپردازند تا چراغ حمام محل روشن بماند. یوسف از کارگران قدیمی بازار تجریش است و امکانات خانه استیجاری که محل زندگی او و چند همکار همولایتیاش است، به یک اتاق، یک سرویس بهداشتی نمور و آشپزخانهای نقلی خلاصه میشود. یوسف میگوید: «اگر در این حمام بسته شود، ما مجبوریم چند برابر کرایه ماشین بدهیم تا خودمان را به حمام محلههای دیگر برسانیم.»
دردسرهای گرمابهداری
مشکلات گرمابهداری برای پیرمردی که مالک یکی از گرمابههای جنوب شهر است، دل و دماغ گپ و گفت باقی نگذاشته، اما همسایههای او میدانند دل پیرمرد از کجا پر است. یکی از آنها که صاحب خواربارفروشی نقلی است، میگوید: «بسیاری از مشتریان این گرمابه کارتنخوابانی هستند که بیشتر از آنکه قصد استحمام داشته باشند، دنبال گوشه دنجی برای نشئه شدن میگردند. آنها حتی پول استحمامشان را نمیدهند و هر روز صدای دعوا و مرافعه پیرمرد با این مشتریان بلند است.» بارها پیش آمده که در گرمای دلچسب حمام، حساب و کتاب از دست مشتریان بیخانمان پیرمرد در میرود و زیادهروی آنها در مصرف مواد مخدر و دردسرهای اوردوزشان دامن پیرمرد حمامی را میگیرد. قصاب محله که از سالها پیش در همسایگی گرمابه بهکار و کسبش مشغول است، گاهی برای استخوان سبک کردن به گرمابه میرود. او میگوید: «ما قدیمیها به کیسهکشی و چلانده شدن در بخار حمام عادت داریم. با آنکه در خانه حمام داریم، من گاهی به این گرمابه میآیم تا کارگری که به پیرمرد کمک میکند، لیف و کیسهای حسابی به تنم بزند.»
مشتریانی خاص
از روزهایی که گرمابه قنبر با پلههای باریک و فراوان به حمام اصلی محله امامزاده یحیی وصل میشد، سالها گذشته و دیگر از حمام اصلی محل خبری نیست، ولی این بنای 150ساله از دامن همسایه نامدارش دست نکشیده و سفت و محکم به ته یکی از بنبستهای حوالی امامزاده چسبیده است. زمانی که حمام دارای دو بخش عمومی و نمره بود رونق داشت. تونتابان، کیسهکشان و مشتمالچیهایش در کار خود اسم و رسمی به هم زده بودند، ولی حالا با هزینههای بالای آب و برق و گاز امکان استخدام کارگر وجود ندارد.اغلب مشتریانی که برای استفاده از 15دستگاه نمره در حمام را میزنند، کارگران ساختمانی، کارگران میدانهای میوهوترهبار یا مسافران
در راه ماندهای هستند که برای کم کردن هزینه 45هزار تومانی یک استحمام درست و حسابی از خیر لیف و کیسه کشیدن میگذرند و به دوش گرفتنی بسنده میکنند تا بیشتر از 20هزار تومان برایشان آب نخورد. رضا جابرزاده که با شریکش گرمابه را اداره میکند میگوید: «دلمان نمیآید در اینجا را ببندیم، وگرنه در زمین110متری آن هر چیزی بسازیم، نفعش چندین برابر است.»
رقبای ترکی
او که هر روز خروس خوان سحر به سر کارش میآید و روزش را در خلوت کسلکننده گرمابه به شب میرساند، از عزت و احترام گرمابه و گرمابهداران در کشورهای همسایه بسیار شنیده و میگوید: «بسیاری از ایرانیان که برای گشت وگذار به ترکیه سفر میکنند، برای ساعتی مشت و مال و دلاکی در حمامهای ترکی پولهای کلانی میپردازند، ولی دست گرمابهداران ایرانی خالی است و از سر ناچاری یکی یکی در گرمابهها را میبندند. درحالیکه اگر وام مناسبی برای آنها درنظر گرفته شود، میتوانند با رواج دوباره رسم و رسومات قدیمی گرمابهها این مکانهای سوت و کور را به فضاهای تفریحی پررونقی تبدیل کنند.»
مالک گرمابه باب همایون ازجمله گرمابهداران انگشتشماری است که چشم انتظار چارهسازی دولت و تخصیص وام و تسهیلات نمانده و با تغییر معماری میراث خانوادگی 100سالهاش، برو بیای گذشته آن را حفظ کرده است. در معماری امروزی این بنا سربینه و خزینه حمامهای قدیمی با بزک و دوزکهایی پررنگ و لعاب آراسته شدهاند و کاشیکاریهای قدیمی، حوضهای فیروزهای و تابلوهای خوش نقش و نگاری که مهدی عمانی در تزیین این بنای 300متری بهکار برده، حس و حالی نوستالژیک بهوجود آورده که بسیاری از جوانان تهرانی و گردشگران خارجی را به شوق آب تنی در خزینه این حمام عمومی به محله باب همایون میکشاند!