علی اعطا ـ سخنگوی شورای شهر تهران
آبان سال قبل به خانه نیما رفتم. خانه متروکه در دزاشیب که بعد از سالها کشاکشْ حدود 2سال پیش توسط شهرداری خریداری شد تا بهعنوان یک بنای فرهنگی و تاریخی به مکان عمومی تبدیل شود. آنچه پیوند نیما را با تهران و تهرانیها عمیقتر میکند، زیست سالیان او در خانه دزاشیب بود. نیما به همراه همسرش عالیه خانم جهانگیر سالِ ۱۳۲۸ در قطعه زمینی که در اراضی انتهای کوچه فردوسی دزاشیب خریداری کرده بود، خانه ساخت و تا پایانِ عمر در این خانه کوچک که در اوایل از برق و آب لوله کشی نیز محروم بود، زندگی کرد. بعدها در سال 1331جلال آل احمد در حوالی این خانه، قطعه زمینی گرفت و خانهای ساخت و به همسایگی نیما در آمد. در بازدید از خانه نیما با خود زمزمه میکردم: «نام بعضی نفرات/رزق روحم شده است/وقت هر دلتنگی/سویشان دارم دست/ جرئتم میبخشد/روشنم میدارد.» هر چند نیما این شعر را به پاسداشت یاد و خاطره 2 تن از دوستانش، یوسف اعتصام الملک و حسن رشدیه سرود؛ اما این شعر در کنار این بعد خصوصی یک بعد عمومی و فرهنگ جمعی هم درباره خود نیما یافته است. گویی نیما شاعری است که یادش برای ایرانیان «رزق روح» شده است.
این دو خانه ماوای 2 شاعر و نویسندهای بوده است که شبها و روزهای پیاپی را در آن سپری کردند. در یکی از این خانهها سرنوشت طولانی شعر در ایران دگرگون شد و دیگری در مقطعی از تاریخ معاصر مأوای روشنفکران و نویسندگان بود.
آبان سال گذشته درباره خانه نیما در دزاشیب جستوجو میکردم. به مقاله آل احمد در سال ٤٠ با عنوان «پیرمرد چشم ما بود» برخوردم. جلال مینویسد که با سیمین دانشور، یکی دوباری در سالهای ٢٩ و ٣٠ به خانه نیما در دزاشیب میروند و به او سری میزنند و بعدها در همان حوالی کمی پایینتر از خانه نیما، زمینی وقفی از وزارت فرهنگ میگیرند و خانهای میسازند و ساکن میشوند.
مسیر کوتاه از خانه نیما تا خانه سیمین و جلال را قدم زدیم. به تعبیر «معاشرت همسایگانه» فکر میکردم. این دو بنا در حقیقت، نهتنها یادآور 2 چهره ادبی معروف، بلکه به لحاظ تاریخی هم جزو اماکن قدیمی شمیران محسوب میشوند؛ بهخصوص اینکه یادآور برخی از چهرههایی نیز هستند که به این خانهها رفت وآمد داشتهاند. چنین ویژگیهایی خانه نیما یوشیج و نیز خانه سیمین دانشور و جلال آل احمد را بهصورت 2 بنای فرهنگی - تاریخی در اذهان اهل فرهنگ متبلور میکند.
شهرداری تهران بالاخره بعد از سالها کشاکش، خانه دزاشیب نیما را خریداری کرد. این خانه در سال 1380در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد. اگرچه یکبار با شکایت مالکین وقت از ثبت خارج شد اما بار دیگر در بهمن 1396بهعنوان یک اثر واجد ارزش وارد فهرست آثار ملی ایران شد. جای خوشوقتی است که تملک و خریداری این خانه در این دوره مدیریت شهری به نتیجه رسید. اکنون ضرورت دارد مرمت، احیا و بهرهبرداری از آن بهزودی توسط شهرداری و سازمان زیباسازی در دستور کار قرار گیرد و بیش از این در اینباره تعلل نشود. وقتی تملک این بنا در همین دوره مدیریت شهری انجام شده است، طبیعی است که شهرداری باید به جدیت در همین دوره پیگیر بهرهبرداری از آن باشد تا ثمره توجه مدیریت شهری به فرهنگ و ادب را شهروندان لمس کنند. برای ایجاد و راهاندازی خانه ادبیات معاصر ایران، چه مکانی بهتر از خانه نیما در دزاشیب میتوان یافت؟ این خانه به لحاظ شانیت فرهنگی بهعنوان خانه نیما، بهعنوان ارزش معماری و نیز، با توجه به تملک آن توسط شهرداری، مناسبترین مکان برای راهاندازی خانه ادبیات معاصر ایران است. از دیگر سو مسیر میان خانه نیما تا خانه سیمین و جلال، «گذر ادبیات معاصر» میتواند باشد. این همان گذری است که جلال و نیما بهعنوان 2 همسایه از سال 1332به بعد همدیگر را زیاد میدیدند. گذرگاه ادبیات معاصر فقط فاصله فیزیکی و فضای خالی بین خانه نیما و جلال نیست؛ محدودهای است برای یادآوری میراث فکری و ادبی آن دو و جایگاهی برای بیدار نگه داشتن جامعه نسبت به بخش مهمی از تاریخ ادبیات معاصر ایران. سالها گذشته و نیما، جلال و سیمین با یادمانی پربهره از شعر و داستان و کلمه و کلام به آن سوی مرز هستی شتافتهاند. آنچه باقی مانده، یادگارهای آنهاست که میتواند در «گذرگاه ادبیات معاصر»، بستر گفتوگو میان شهروندان باشد. گذرگاه ادبیات معاصر میتواند گذری فرهنگی برای گفتوگو درباره ادبیات و شعر و فرهنگ و هنر باشد و مهمتر از آن، قطب فرهنگی شعر و ادبیات نوین ایران.
سه شنبه 27 آبان 1399
کد مطلب :
116051
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/pYVGm
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved