• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
شنبه 17 دی 1401
کد مطلب : 182124
+
-

ادبیات ارمنستان متأثر از ادبیات ایران

گفت‌وگو با آندرانیک سیمونیان، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه

گزارش
ادبیات ارمنستان متأثر از ادبیات ایران

فرشاد شیرزادی-روزنامه‌نگار

آندرانیک سیمونیان، چهره شناخته‌شده ادبیات ارمنی است. سیمونیان شاگردان زیادی دارد؛ شاگردانی که به نوبه‌ خود وزنه‌ای در شعر روحانی و دینی ارمنی محسوب می‌شوند و ادبیات امروز ارمنی را خلق می‌کنند و در لحظه اکنون تاریخ‌ساز دوران خودشان هستند. به بهانه سال ‌نوی مسیحیان با سیمونیان درباره ادبیات معاصر ارمنی و تأثیراتش از زبان و ادبیات فارسی سخن گفته‌ایم. آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از گفت‌وگوی مفصل ما با این نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه است.

به‌عنوان سؤال نخست، کریسمس ارامنه ایرانی چرا با کریسمس دیگر شقوق مسیحیان جهان تفاوت دارد؟
براساس داده‌های صحیحی که وجود دارد، تولد مسیح و سی‌وچند سال بعد از تعمید ایشان، در ششم ژانویه کنونی واقع شده است و ما در غروب پنجم و روز ششم ژانویه عید را جشن می‌گیریم.
از نظر دیگر نحله‌های مسیحیت، این اعتقاد چگونه بررسی شده است؟
کلیسای ارتدوکس قدیم، یعنی کلیسایی که مسیحیت اولیه را نمایندگی می‌کند، شامل کلیسای ارمنی که نخستین دولت مسیحی در دنیاست، کلیسای سُریانی که به شکل غیر‌رسمی از نخستین کلیسا‌های جهان است، کلیسای حبشه که آن را از تاریخ اسلام به یاد داریم و نجاشی پادشاه حبشی، کلیسای قبطی مصر و کلیسای مارونید لبنان و درواقع گروه ارتودکس قدیم یا اولیه، شب پنجم و روز ششم ژانویه را این عید می‌دانند و جشن می‌گیرند. داستان چنین بوده که وقتی در روم شرقی مسیحیت را پذیرفتند و پس از آن این ایمان وسعت گرفت، بت‌پرستان، جشن تولد میترا را در مقابل تولد مسیح(ع) باشکوه کم‌نظیری جشن می‌گرفتند و جشن ما را در سایه قرار می‌دادند. پدران کلیسا در آنجا به این نتیجه رسیدند که آن روز را به‌عنوان روز تولد و تعمید مسیح بپذیرند و جشن بگیرند. همانطور که می‌دانید، کریسمس را دیگر شقوق مسیحیت در آن روز جشن می‌گیرند و همین باعث شد یکی از مناسبت‌های خاص بت‌پرستان را از دستشان بگیرند و از تقابلش با مسیحیت جلوگیری کنند.
باتوجه به در‌هم‌آمیختگی زندگی ارامنه و ایرانی‌ها، ادبیات ایران چه جایگاهی در ادبیات معاصر ارمنی دارد؟
ایران از ابتدای قرن هفدهم در ارمنستان هم حضور داشته است. به‌طور کلی ایران در ادبیات ارمنی جایگاه منحصربه‌فردی دارد. از سال‌های پایانی دهه ۳۰ قرن نوزدهم که ادبیات جدید ارمنی توسط «خاچاتور آبوویان» شکل گرفت و ادبیات ارمنی وارد دوران زبان نوشتاری معاصر خود شد، نویسندگان ارمنی برای ایران جایگاه ویژه‌ای منظور کردند. کل نویسندگان ادبیات قرون نوزدهم و بیستم ارمنی و ادبیات کنونی، جایگاه متعالی برای ادبیات ایران قائل‌ هستند؛ هم برای کلیت کشور ایران و هم فرهنگ این سرزمین و هم ریشه‌های مشترک تاریخی با ایران؛ به‌ویژه برای شعر شیراز و گل‌های سرخ شیراز که «چارنتس» و دیگران در این‌باره بسیار نوشته‌اند. در مجموع در قرن نوزدهم، همه بزرگان ادبیات جدید ارمنی و بنیانگذارانش از آغاز دهه چهارم قرن نوزدهم تا دهه آغازین قرن بیستم زبان فارسی می‌دانستند و همه‌شان در ارتباط با ایران نوشته‌هایی دارند. در قرن بیستم هم این سنت حسنه ادامه یافت و این جایگاه ویژه حفظ شد. از سوی دیگر در ارمنستان نویسندگان، احترام بسیاری برای ادبیات ایران قائل‌ هستند و تحت‌تأثیر این ادبیات قرار دارند؛ «تومانیان»، «ایساهاکیان»، «باگونتس»، «چارنتس» و بسیاری دیگر از بزرگان ارمنی ادبیات قرن بیستم در اشعار و آفرینش‌های خود جایگاهی ویژه را به ادبیات معاصر ایران اختصاص داده‌اند. ادبیات کلاسیک و به‌ویژه شعر ایران در ارمنستان شناخته شده و گسترش قابل‌توجهی یافته است.
ادبیات معاصر ارمنی چقدر صبغه دینی دارد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به گذشته بازگشت. از ابتدای قرن پنجم میلادی، یعنی سال ۴۰۴ تا ۴۰۶ میلادی به بعد که الفبای ارمنی به وسیله بزرگی به نام «مسروپ ماشتوتس» بنیانگذاری شده، ادبیات ارمنی ادبیاتی عمدتاً دینی است. آفرینشگران ادبی چه مورخان و چه نویسندگانی که تفاسیر یا خطبه‌ها را نوشته‌اند یا به مطالب مختلف پرداخته‌اند، از فرزندان خادم کلیسا بوده‌اند و در کلیسا خدمت می‌کردند. ادبیات ارمنی در کلیسا متمرکز بوده و ادبیاتی است که در عین حال دینی و ملی محسوب می‌شده و می‌شود. ملت ارمنی، از آغاز پذیرش مسیحیت، بسیاری از مناسبت‌های ملی پیش از مسیحیت را در مناسبت‌های مسیحی ادغام کرد.
در قرن بیستم وقتی در ارمنستان حکومت شوروی شکل گرفت، ادبیات می‌توانست سمت و سوی خودش را تغییر دهد؛ چراکه انقلاب شده بود و نویسندگان و شاعران بزرگ انقلابی در آن دوره ظهور یافتند که به‌طور کلی به 2گروه اصلی تقسیم می‌شوند؛ یکی نویسندگانی که بلشویک بودند و طرفدار نظام سوسیالیستی به شمار می‌رفتند و گروه دیگر نویسندگان مردمی که از قبل چهره‌های مشهوری بودند.
بزرگانی مانند «هوانس»، «تومانیان»، «ایساهاکیان»، «درنیک دمیرچیان»، «استپان زوریان» و «شیروانیان» و خیلی‌های دیگر. وقتی وارد ادبیات شوروی می‌شویم شاهد هم‌زیستی زیبایی بین این دو گروه هستیم و اندک اندک ادبیات ارمنی به سمتی می‌رود که غلبه ادبیات ملی در آنجا مشهود است. در این راه آنها به‌اصطلاح پشت به پشت هم دادند و از یکدیگر حمایت کردند. کسانی مانند «چارنتس»، «باگونتس»، «توتوونتس» و دیگران جزو چهره‌هایی هستند که در این راه جانشان را دادند و البته به‌زودی حتی کلیسای ارمنی هم ممنوع شد. اما در عین حال نمی‌توان صد‌درصد گفت که ادبیات دوره شوروی ادبیاتی ضد‌دینی بوده؛ این ادبیات، ادبیاتی عمیقا ملی بوده است؛ ادبیاتی ملی که در کنه و ریشه‌های خودش از آبشخور دین هم سیراب می‌شد.
نویسندگان معاصر ارمنی درباره تخریب ۱۲ کلیسای ایروان، پایتخت ارمنستان، در زمان اتحاد جماهیر شوروی مطالبی نوشته‌اند؟
البته این توقع به جایی نیست که ما انتظار داشته باشیم در دوران بگیر و ببندهای استالینی نویسندگان مشخصاً درباره آن کلیساها یا تخریب‌شان موضع‌گیری کرده باشند و داستان بنویسند. در دوره‌ای که کلیساها را تخریب می‌کردند کسی نمی‌توانست چیزی در این‌باره بنویسد. گرچه برخی مخالف بودند اما چنین نبود که بتوانند درباره‌اش حتی صحبت کنند. در مرکز البته بدین شکل نبود. کلیساهای زیادی در روسیه‌ هستند که تخریب نشده‌اند و حداکثر به انبار کالا و غلات و بعدها به سالن‌های کنسرت‌های موسیقی کلاسیک تبدیل شده‌اند. اما در ارمنستان و آن هم فقط در ایروان تخریب ۱۲ کلیسا لطمه سنگینی بود. در این دوره تنها ۳ کلیسا در ایروان باقی ماند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید