مستطاب ترجمه
نجف دریابندری در ترجمههایش ظرفیتهای زبان فارسی را به رخ میکشد
علیاکبر شیروانی
چند سال باید از «وداع با اسلحه» میگذشت و از زندان عبور میکرد تا به «تاریخ فلسفه غرب» برسد و بشود نجف دریابندری. دریابندری از همان کتاب اول، وداع با اسلحه، چیزی رو کرده بود که کمتر مترجمی آگاهانه از آن مطلع بود: ظرفیتهای زبان فارسی. تا پیش از دریابندری و بعد از او، ترجمههای درخشان کم نبودهاند و فهرست ترجمههای ماندگار بلندبالاست. بیشک نجف نیز پا بر شانههای دیگران گذاشته بود و علاوه بر آثار کهن و کلاسیک فارسی، ترجمههای بسیاری را دیده بود. کارهای دریابندری بهطور مشخص هم در خود اثر و در مقایسه با دیگر آثار خودش، بهره از لحن، نحو و ساختار فارسی میبرد و نشانمیدهد ترکیب دانش و ذوق چه معجون پرقوتی از نثر میسازد. ترجمه دیگر در اینجا جامهای نیست بر تن مضمون، بخشی از مضمون است و همین نکته ترجمه را، به لحاظ زبانی، به سطح اثر ادبی میرساند و این بود هنر نجف دریابندری.
«اتاق دراز بود و دست راستش پنجره داشت و یک در از آن سرش به اتاق زخمبندی باز میشد. ردیفی که تختخواب من در آن بود، روبهروی پنجرهها بود و ردیف دیگر، زیر پنجره، رو به دیوار بود. اگر آدم به پهلوی چپ میخوابید، درِ اتاق زخمبندی را میدید. در آن تهِ اتاق یک در دیگر بود که گاهی کسانی از آن به درون میآمدند. اگر کسی داشت میمرد، پردهای دورش میکشیدند که آدم مردن او را نبیند، و فقط کفشها و میچپیچهای دکتر و بهیارها از پایین پرده پیدا بود و گاهی آخر سر درگوشی حرف میزدند. بعد کشیش از پشت پرده بیرون میآمد و بهیارها به پشت پرده برمیگشتند و دوباره بیرون میآمدند و مرده را که پتو رویش انداخته بودند از راهرو میان تختخوابها میبردند و یک نفر پرده را جمع میکرد و از آنجا میبرد.»