سال گریز
نخستین بارقههای جریان سیال ذهن در ادبیات ایران دیده شد
حسنا مرادی
بعد از کودتا، ناگهان، ادبیات متعهد مرد. برای نویسندگان سرخورده و ناامید کودتادیده، دیگر آرمانخواهی و جنبشهای مدنی معنایی نداشت. بسیاری از نویسندگان سر به گریبان بردند و بسیاری هم به فضای داستانهای عرفانزده و لذتجویانه گریختند. خیلیها هم تلاش کردند به جای نوشتن داستانهایی که واقعیتهای جامعه را نشان دهد، داستانهایی تمثیلی و اسطورهای بنویسند که تاریخ مصرفشان هیچ وقت تمام نشود. جعفر شریعتمداری (درویش) در این سال رمان «لوحه» را چاپ کرد. او که تا پیش از این اثر، بیشتر رمانهایی با مضمون تأثیر غریزه جنسی در زندگی انسانها مینوشت، در لوحه، قصههایی پر از تمثیلهای عرفانی نوشت که زندگی را هیچ میدانستند. سال1333، سال تولد تیپ «جاهل» بود. حسین مدنی، در پاورقی طنز «اسمال در نیویورک» که در مجله سپید و سیاه چاپ میشد، برای نخستین بار در ادبیات داستانی ایران، این تیپ را معرفی کرد. ایرج پزشکزاد هم با ایدهگرفتن از اثر مدنی، «حاجممجعفر در پاریس» را نوشت. مضمون این داستانها، مواجهه یک ایرانی سنتی با مظاهر تمدن غرب بود. رمان «خونبها» نوشته نورالله خرازی (نوری) هم در این سال چاپ شد. این رمان هم مانند آثار قبلی نوری، صرفا گزارشی کسالتبار و بیسروته با مضمون روابط جنسی بود که بیمایگی آن از نظر فن داستاننویسی بهراحتی به چشم میآمد. جلال آلاحمد هم با نوشتن رمان «سرگذشت کندوها» تلاش کرد فضای ایران در سالهای ابتدایی دهه 1330 را با داستانی تمثیلی روایت کند. زبان جلال، روان و جذاب بود اما چفتوبست تمثیل داستانیاش بهدرستی با شرایط جامعه منطبق نمیشد و همین باعث شده بود که سرگذشت کندوها، صرفا قصهای ساده و عامیانه باشد. در سال1333 دیگر فضای غالب حزب توده بر ادبیات ایران، کاملا از بین رفته بود و همین موضوع، سبب نوشتهشدن آثاری با رویکردهای سیاسی دیگر و حتی در رد مبانی فکری حزب توده شد. داوود منشیزاده که تمایل به نازیها داشت و حزب «سومکا» را در ایران راه انداخته بود، مجموعه داستان کوتاه «دربهدر در پی بهشت» را نوشت. بعضی از داستانهای کتاب، خاطرات کودکی نویسنده بودند که با چاشنی تخیل روایت میشدند، برخی هم صرفا بازگوکننده افکار نژادپرستانه او بودند. آیتالله ناصر مکارم شیرازی هم رمانی به نام «فیلسوفنماها» نوشت که داستانی گفتوگومحور در رد مبانی عقیدتی تودهایها بود. این نوع رمانها و مجموعه داستانها، غالبا چون با هدف انتقال افکار صرف، نوشته شده بودند، ارزش ادبی خاصی نداشتند و در آنها خبری از فنون داستاننویسی نبود. رمان «در جستوجوی زندگی» نوشته جمالالدین شهران، یک رمان شاخص رشد و کمال بود. شهران، داستان کودکی تا بزرگسالی قهرمان قصهاش را در 14 فصل روایت کرده بود. این رمان که تصویر جامعی از شیوه زندگی در شهر تهران در سالهای 1300 تا 1320 به خواننده میداد، نثری پخته و توصیفی داشت و از همه مهمتر اینکه نخستین ردپاهای نگارش به شیوه جریان سیال ذهن در ایران را در این رمان میشد دید. محمدعلی جمالزاده هم در این سال کتاب «معصومه شیرازی» را چاپ کرد که داستانی بود با لحن عامیانه در شرح زندگی راوی و دور از فضای سیاسی و اجتماعی آن سالهای جامعه ایران.