آرت دکو با لباس محلی
معماری ابتدای قرن ایران
بیژن شافعی
تحولات معماری در ابتدای قرن شمسی لزوما با تحولات سیاسی و اجتماعی منطبق نیست؛ به این معنی که تغییر سلسلهها نمیتواند گرایشهای معماری را تغییر دهد یا سبک معماری بهوجود بیاورد. گرایشهای معماری فارغ از نوع حکومت وجود دارند، اما تغییر و تحول در حکومت میتواند معماری موجود را تقویت یا تضعیف کند. بر این اساس با عباراتی چون معماری دوره پهلوی اول، پهلوی دوم یا معماری قاجار چندان موافق نیستم. شاید بهکارگیری معماری در دوره پهلوی درستتر باشد. در مورد دوران سلطنت رضاشاه این باور شکل گرفته که او بهعنوان فردی قدرتمند به سلطنت میرسد و براساس نظرات و اعتقاداتش دست به تغییر و تحولاتی میزند، ولی واقعیت این است که از دوره انقلاب مشروطه، روشنفکرانی که در شهرهایی چون پاریس، لندن، برلین و مشخصا استانبول حضور دارند، ایدههای جدیدی را میپرورانند و مجلاتی نظیر مجله کاوه و مجله ایرانشهر را منتشر میکنند که متعلق به روشنفکران ساکن برلین است. این روشنفکران از طریق این نشریات نیاز ایران به یک تغییر و تحول را گوشزد میکنند. با تغییر شرایط، برخی از این روشنفکران، احزابی را تشکیل میدهند؛ مثل حزب ایرانِ جوان که توسط دکتر سیاسی و دیگران تأسیس میشود. این احزاب مرامنامههایی براساس ایدههای تحولخواه دارند. بهعنوان مثال و به نقل از شاهرخ مسکوب، در مرامنامه حزب ایرانِ جوان ذکر شده که ما نیازمند به اقتباس قسمت خوب تمدن اروپا هستیم. بعضی از عناوین این اقتباسها عبارت است از الغای کاپیتولاسیون، احداث راهآهن، استقلال گمرکی ایران، اعزام دانشجویان دختر و پسر به اروپا، آزادی زنان، توجه به آموزشهای ابتدایی، اصلاح قانون جزا، تأسیس مدارس متوسطه، توجه به مهارتهای صنعتی، محرومکردن بیسوادان از حق رأی، تأسیس موزهها، کتابخانهها، تئاترها و... . این موارد در مرامنامه اکثر احزاب و در باور بیشتر روشنفکران زمانه وجود داشته. رضاشاه با قصد تحقق بخشیدن به این خواستهها و جذب این روشنفکران، بر تخت مینشیند و اغلب این خواستهها در برنامه کار او نیز قرار دارد. این برنامهها باعث تغییراتی در حوزه معماری و شهرسازی هم میشود، از جمله احداث راهآهن که باعث تحولات زیادی در ساختار شهرها میشود. راهآهن فقط ریلکشی بین شهرها نیست، بلکه راهآهن نیاز به ایستگاه دارد، نیاز به ساختمانهای فنی و اداری دارد. بهتدریج در کنار راهآهن، هنرستان شکل میگیرد و در حاشیه راهآهن خانههای مسکونی برای کارگران بهوجود میآید. همچنین در کنار راهآهن کارخانههایی نظیر کارخانه قند یا ذوبآهن شکل میگیرد. در دوره رضاشاه، تحولات معماری متعددی شکل میگیرد. این تغییر و تحولات باعث میشود که چه در بدنههای شهری و چه در ساخت بناهای مسکونی، سفارشهای تازهای شکل بگیرد. در این دوره در حصار هشتضلعی دوره ناصری خیابانکشیهای مستقیمالخط شمالی-جنوبی و شرقی-غربی بهوجود آمدند که خودش بهوجود آمدن بدنهها را بهدنبال دارد. پس بافت شهری جدید در کنار راهآهن و فضاهای صنعتی یا بدنههای جدید شهری شکل میگیرد و راهآهن یک نوع سادگی صنعتی را نیز به همراه میآورد که بر معماری فضاهای شهری تأثیر میگذارد. من به چیزی که به سبک ملی معروف شده اعتقاد ندارم، شاید بتوان به این شکل توضیح داد که در ابتدای قرن، 2نگاه به معماری را میتوان سراغ گرفت؛ نگاه اول معماری آرت دکوی بینالمللی و بهدنبال آن جریان معماری مدرن و دیگری جریان آرت دکوی محلی که همچنان پیرو آموزههای آرت دکو است، ولی با گرایشهای محلی که خود گرایشهای محلی را هم میتوان به 2شاخه تقسیم کرد؛ یکی توجه به ایران باستان و دیگری توجه به معماری صفویه به بعد و گاهی تلفیق این دو، مثل دبیرستان البرز که هم از گرایشهای باستانی استفاده میکند و هم گرایشهای صفوی، ولی پلان آن یک پلان نئوکلاسیک است و شبیه به پلان معماری گذشته اروپاست با گرایشهای محلی. یا پلان موزه ایران باستان که توسط آندره گدار طراحی شده است از ویژگیهای معماری دوره ساسانی الهام گرفته، با ویژگیهای معماری دوره سلجوقی تلفیق شده و براساس عملکرد جدید بناهای قرن 19 اروپا سامان یافته است. کلا در دوره رضاشاه، معماری به سبک و سیاق مدرن خالص کمتر دیده میشود. حتی وارطان هوانسیان که از معماری مدرن جانبداری میکند درواقع پیرو نماهای پرتزئین آرت دکو است. پس بهنوعی میتوان بناهای ساختهشده در دوره رضاشاه را آرت دکو با لباس محلی و در مواردی نگاه بینالمللی نامید.